محمدرضا مهدویپور/ عموم رویدادها و «وقایع سال ۱۳۶۰ هجریشمسی در ایران» را میتوان به عنوان «نقاط عطف تمدنی» قلمداد نمود. پس همانگونه که یک «خط» وقتی در مسیر حرکتی خویش در یک «تابع» دچار خَمیدگی شده و یک خَم ترسیم میشود؛ نقطهای را که خمیدگی آن خَم تغییر جهت میدهد را «نقطهی عطف» آن خط مینامند و ...؛ «خط تمدنی» و سیر حرکتی جامعه ایران در بستر «تابع» شکل گرفته با عنوان «انقلاب اسلامی» نیز در طول ۴۳ سال شاهد «نقاط عطف» بسیاری بوده که از ان جمله میتوان به «فتنه بهمنماه ۱۳۶۰ آمل» اشاره نمود.
«فتنه ۱۳۶۰ آمل» اگر چه محدود و با حماسه آفرینی مردم دلیر این خطه جغرافیایی همراه گردید؛ اما این واقعه را میتوان یکی از «نقاط عطف تمدنی» در تاریخ ایران اسلامی قلمداد نمود. واقعهای آنچنان مهم که با وجود تعمد بسیاری برای نادیدهانگاری و یا کوچک جلوهدادن آن، هیچگاه از «حافظه تاریخی ایران» حذف نخواهد شد و همواره به عنوان یکی از وقایع و ایام تعیین کننده و «تاریخساز» برای «انقلاب اسلامی ایرانی» از آن یاد میشود.
البته تجمیع و فشردگی «نقاط عطف تمدنی» در دهه ۶۰ هجریشمسی و بالاخص در مقطع زمانی سال ۱۳۶۰ هجریشمسی و در کنار آن حضور و جولان «فتنهگران دهه شصتی» و نفوذ ایشان در ساختارهای فرهنگی و رسانهای کشور را میتوان به عنوان دو عامل اصلی از برای چرایی غفلت در «روایت» و سهل انگاری برای «تبیین» و یادآوری هر ساله این «نقاط عطف» شکل گرفته در مسیر «خط جمهوری اسلامی ایران» و بر بستر «تابع انقلاب اسلامی» قلمداد نمود.
با این همه «فتنه ۱۳۶۰ آمل» که در ادبیات سیاسی از آن با عنوان «غائله آمل» یاد میشود؛ آنچنان با اهمیت است که «امام خمینی» در «وصیت نامه الهی سیاسی» خود به آن اشاره فرموده و در این سند ماندگار تاریخی به شرح و یادآوری جنایت جماعتی فتنهگر میپردازد که خود را «طرفدار خلق محروم» معرفی مینمودند. جماعتی که با ژست «فدایی خلق» و طرفداری از محرومین سعی داشتند تا نظام نوپای اسلامی را براندازی نمودند و متوهمانه به دنبال تحقق آرزوهای انسانی خلق در پیوند با «قطب جنایتکار غرب» و یا «قطب دیکتاتور شرق» میبودند.
مرور تاریخی «فتنه ۱۳۶۰ آمل» اگر چه عمق حماقت و «اشتباه محاسباتی» دشمنان انقلاب اسلامی را هویدا میسازد؛ اما نباید از این واقعیت غفلت نمود که این فتنه از یک «مهندسی خوب» و کاملا موجه برخوردار بود. هندسهای که بر این تصور و خیال شکل گرفته بود که «مردم آمل» به خاطر مشکلات اقتصادی و بالاخص گلایه هرساله در موعد برودت هوا و ناتوانی دولت در تامین سوخت و ... و در اوج فصل سرما یعنی در ابتدای بهمنماه پذیرای جماعتی خواهد بود که با ژست «فدایی خلق» به دنبال مواجهه مسلحانه و قیام بر علیه «جمهوری اسلامی» میباشند.
بر اساس همین «مهندسی خوب» در «فتنه ۱۳۶۰ آمل» بود که جماعتی ۱۸۰ نفره از طیف عمدتا باسواد و متفکر از اعضا و کادرهای اتحادیه کمونیستهای ایران در «اواخر فصل بهار» به دور یکدیگر در «جنگلهای آمل» جمع شدند و به صورتی ویژه پیگیری یک عملیات مسلحانه با عنوان «اسب تروا» را موجه ساختند. عملیاتی که بر اساس آن مهاجمان با عنوان «سربداران جنگل» شبانه وارد آمل شده و این شهر را با استفاده از اصل غافلگیری و با لباسهای نظامی به تسخیر خود درآورده و این شهر مهم و با موقعیت «سوق الجیشی» ویژه را به عنوان مقر اصلی و دژ غیر قابل نفوذ خود در برابر «حاکمیت جمهوری اسلامی» تعیین و به صورت یک پایگاه ویژه شهری در جهت اتصال عموم تودههای مردم به خود درآورند.
انتخاب هوشمندانه «جنگلهای آمل» به عنوان مقر تجمع این عناصر عموما منوالفکر و متفکر دلایل فراوانی داشت که از آن جمله میتوان «عمق پدافندی» بسیار ویژهای «شهرستان آمل» اشاره نمود. منطقهای ویژه و کم نظیر در پهنه جغرافیایی ایران. منطقهای که از یک سو فاصله کوه تا لب دریا زیاد است و این عمق از نظر جغرافیایی و در کنار کوهستانی بودن و پوشش جنگلی آن، امکان استتار و اختفا و تعقیب و گریز در کارهای چریکی را به سهولیت فراهم میسازد و از سوی دیگر قرار گرفتن این شهرستان بر سر راه «جاده استراتژیک و بینالمللی هراز» است که موجب میشود تا یک گروهک چریکی بتواند برای تحرکات و جا به جایی نیرو، هزینه زیادی متحمل نشود و نیازهای لجستیک و احتیاجات آب و مواد غذایی خود را به سهولت تامین و در نهایت با ایجاد راه بندان و پخش اعلامیه، اخبار حضور و مواضع خود را رسانهای نماید.
شناخت نقاط ضعف نیروهای مسلح و نبود اشراف اطلاعاتی و امنیتی لازم بر فعالیت گروهکها و در کنار آن وجود عدم ثبات کشور و اطلاع از حضور عناصر نفوذی بر مصادر اجرایی و در نهایت سرمایهگذاری ویژه بر روی نارضایتی مردم و مشخضا تمرکز بر مشکلات معیشتی بسیار زیاد موجود در جامعه را میتوان به عنوان متغییرهای توجیه کننده در شکل دهی به «مهندسی فتنه ۱۳۶۰ آمل» قلمداد نمود. فتنهای که با یک «طراحی شبه سینمایی» نهایتا در ساعت ۲۳:۴۵ دوشنبه شب، مطابق با پنجم بهمن ماه ۱۳۶۰ هجریشمسی و با شلیک گلوله آرپی جی هفت در «شهر آمل» آغاز گردید و در بدو امر و پس از تصرف کامل «محله اسپه کلا» آنچنان موفق عمل نمود که خسارتهای ویژهای را متوجه «نیروهای ژاندارمری» ساخت و توانست با ورود موفق به داخل شهر، شهربانی، فرمانداری، جاده هراز و چند نقطه از شهر را به تصرف خود درآوردند و در ادامه «بخش دوم فتنه» یعنی «دعوت مردم به قیام» را به سرعت آغاز نمایند.
«مهندسی خوب فتنه ۱۳۶۰ آمل» با چند «اشتباه محاسباتی» همراه بود که از مهمترین آن میتوان به عدم درک و شناخت واقعی از «ملت مسلمان ایران» اشاره نمود! محاسبهای اشتباه و شناختی غلط که موجب حضور عناصر اصلی و کادر مرکزی متفکر این جریان به منظور توجیه و جذب حداکثری مردم در مقطع پس از تسخیر مسلحانه شهر و استفاده از همراهی تودهها برای گسترش به شهرهای بابلسر، محمودآباد، لاریجان و بابل و ... میبود.
عدم درک و شناخت واقعی از «ملت مسلمان ایران» مهمترین «اشتباه محاسباتی» در فرایند «مهندسی خوب فتنه ۱۳۶۰ آمل» بود. اشتباهی که سبب شد تا همان مردمی که قرار بود به عنوان «رُکن اصلی» در «مهندسی فتنه» به میدان بیایند و به صورت «حامی» ایفای نقش کنند؛ آنچنان قدرتمند و به صورتی منسجم و با ساختن سنگرهایی شنی در برابر «فتنهگران» صفآرایی و ایستادگی نمودند که پس از آن میتوان این شهرستان را «شهر هزار سنگر» نامید.
فرایند «فتنه ۱۳۶۰ آمل» حدود شش ماه به طول انجامید؛ اما اوج ظهور و بروز این فتنه را میتوان از ۵ تا ۷ بهمنماه در نظر گرفت. مقطعی تقریبا سه روزه که در طی آن «مردم مسلمان آمل» و پیرامون آن با وسایلی ابتدایی همچون داس، تیرکمان، سنگ، تفنگ ساچمهای و شکاری و ... به مقابله با مهاجمان باسواد و چریکهای بعضا دوره دیده در خارج از کشور پرداختند و از کوچک و بزرگ، زن و مرد، پیر و جوان و حتی بچه های زیر ۱۰ سال که با کف دست شن آورده و گونیها را به منظور سنگرسازی پر مینمودند و ... آنچنان در برابر «فتنهگران» به مقاومت پرداختند که سرانجام عصر روز چهارشنبه هفت بهمنماه ۱۳۶۰ هجریشمسی، عناصر مهاجم مجبور به عقب نشینی و بازگشت خفتبار به جنگل شدند و پاکسازی مردمی شهر از لوث وجود ایشان آغاز گردید.
«فتنه ۱۳۶۰ آمل» با دلاورمردی «ملت مسلمان آمل» و با تقدیم ۴۰ شهید در مقطع زمانی سه روز بهمنماه و بیست شهید دیگر در فرایند ششماهه و همچنین زخمی و مجروح شدن نزدیک به ۲۰۰ نفر به پایان رسید و اکنون سی و یک سال است که تنها یاد و خاطره آن به عنوان یکی از «نقاط عطف تمدنی» در تاریخ این مرز و بوم باقیمانده است. نقطه عطفی که دشمن را از سرمایهگذاری برای ایجاد یک تقابل مردمی با «نظام دینی» و در «ضدیت دین» با مایوس ساخت و به خوبی نشان داد که «ملّت ایران» با «معنویّت» ، با «کمک الهی» ، با «هدایت الهی» ، در خدمت انقلابند و پشت سر انقلابند و پشت سر نظامند و کمک میکنند.
البته «فتنه بهمنماه ۱۳۶۰ آمل» با بایکوت شدید رسانهای و با بیمهری زیادی در طول ۴۱ سال گذشته مواجه شده است و در این میان میتوان از اعمال نفوذ و حضور قدرتمند عناصر دخیل در این فتنه و یا شاگردان و پرورش یافتگان بعدی ایشان در ساختارهای فرهنگی و رسانهای کشور به عنوان علت یاد نمود.
باید توجه داشت که مستندات تاریخی از حضور و گردهمایی جماعتی ۱۸۰ نفره در ابتدای شروع فتنه در «جنگلهای آمل» حکایت میکند. جماعتی که عمدتا با مدارک دانشگاهی و به عنوان کادر اصلی تشکلهای مختلف چپی و کمونیستی در یک اتحاد جامع و در قالب «اتحادیه کمونیستهای ایران» دور یکدیگر جمع شدند و از این تعداد تنها ۶۰ نفرشان در درگیری بهمنماه آمل کشته شدند و مابقی به جنگل بازگشتند و از آنجا در شهرهای مختلف متفرق شدند. البته از این ۱۲۰ نفر باقیمانده ۲۸ نفر نیز در جنگل و در طی روزها و ماه های بعد و بویژه در عملیات روز دوازدهم اسفندماه ۱۳۶۰ هجریشمسی دستگیر شدند و همچنان از سرنوشت ۹۲ نفر دیگر از ایشان اطلاعی دردسترس نیست. ۹۲ نفری که با قاطعیت میتوان چنین ادعا نمود که به واسطه ایجاد «نقطه عطف تمدنی» در پس شکست «فتنه بهمنماه ۱۳۶۰ آمل» تواب شده و به سرعت پوسته خود را عوض نموده و برخی از ایشان به واسطه مدارج علمی و تخصصی خود در مناصب مختلف دانشگاهی و حتی مصادر تخصصی مدیریتی حاضر و اقدام به مریدپروری و شاگردپروری نمود و ...
عدم بررسی و توجه به نفوذ خانوادگی و پیرامونی برخی از این عناصر دخیل در «فتنه بهمنماه ۱۳۶۰ آمل» نیز از جمله دیگر موضوعاتی است که روایت تاریخی آن را با بایکوت در طول ۴۱ سال گذشته مواجه ساخته است. پس اگر نهادی در کشور به درستی بر حضور و قدرت خانوادگی و اجتماعی «برادران معدم سریع القلم» به عنوان دو عنصر اصلی در فرایند این فتنه متمرکز میشد و یا به مرور برخی دیگر از اسامی آشنا و یا تغییر نام داده دخیل در این فتنه میپرداخت؛ قطعا نه جریان قدرتمند «چپ آمریکایی» در سالهای بعد تولیت بخش عمده فرهنگ و هنر کشور و حتی سیاست و اقتصاد را به دست میگرفت و نه «اُختاپوس نفوذ» تمانی عناصر حاکمیتی و بالاخص اجرایی در کشور را متاثر از خود میساخت.
تولید فیلم کم رمق و با محتوای ابتر «ماهی سیاه کوچولو» اوج داشته رسانهای کشور از روایت بصری «فتنه بهمنماه ۱۳۶۰ آمل» است. فیلمی که تنها با دو کپشن نوشتاری اشارتی به این واقعه مینماید! اثری که در آن خبری از «حماسه آمل» وترسیم «نقطه عطف تمدنی» آن نیست و این در حالی است که همه میدانند علامت مشتق دوم یک «تابع» قبل و بعد از «نقطهی عطفش» بر روی «تابع» تغییر نموده و از مثبت به منفی و یا از منفی به مثبت تغییر حالت میدهد و این همه در مسیر و «خط تمدنی» و سیر حرکتی یک جامعه میتواند منشاء تولید آثار هنری و فیلم سریالهای بسیار زیادی شود.
جالب است که بدانیم بسته شدن پرونده «فتنه بهمنماه ۱۳۶۰ آمل» در عرصه فیلمسازی و تولید سریالهای تلویزیونی با فیلم سینمایی «ماهی سیاه کوچولو» رقم خورد. فیلمی که به عنوان تنها اثر سینمایی قابل دسترسی در در این موضوع به گونه ای نا خودآگاه هر شنوندهای را به یاد قصه معروف «ماهی سیاه کوچولو» میاندازد، داستانکی که عنوان آن نام دختر سرهنگی است که شوهر عضو اتحادیه کمونیستهای ایران خود را در قبل از انقلاب از دست داده و اکنون به دنبال پیدا نمودن خائنی که او را لو داده، به آمل و کمپ ایشان جهت حمله به شهر وارد میشود. در مجموع می توان ماهی سیاه کوچولو را اثری شبیه به آثار سفارشی دانست که مجبور است به جهت جلب نظر سفارش دهندگان، اشاره ای به ماجرای آمل و به تبع آن انتخاب لوکیشن در فضای جنگلی پیرامونی این شهر داشته باشد؛ اثری که غایت پرداخت آن به اصل واقعه آمل و ارایه ی اطلاعات پیرامونی آن به مخاطب، نهایتا در حد نوشتار خوانیهای مکتوب ابتدایی و انتهایی و البته قابل حذف اثر باقی میماند. |
در پایان باید بر این مهم توجه ویژه داشت که مهندسی و طراحی یک فتنه مبتنی بر تصور اشتباه از «ملّت ایران» و فرض قرار دادن عدم تمایل جامعه به «معنویّت» و باور اجتماعی به «کمک الهی» و «هدایت الهی» و خواست عمومی مبنی بر «نظام دینی» همان «اشتباه محاسباتی» دشمن بود که در «فتنه بهمنماه ۱۳۶۰ آمل» رقم خورد و اکنون پس از ۴۱ سال در «فتنه مهسا» تکرار گردید. این محاسباتِ دشمن بود، محاسباتِ غلطی بود. چهل سال است که دشمن، با انواع طرق، علیه «نظام جمهوری اسلامی» تلاش میکند و چون محاسباتش غلط بوده و غلط است، تا حالا شکست خورده، در این قضیّه هم شکست خورد، در آینده هم هر وقت اقدام کند شکست خواهد خورد. البته به شرط آنکه خودمان نیز حواسمان باشد! ما هم مغرور نشویم، ما هم غفلت نکنیم و از تبیین رسانهای و تولید سریع فیلم و سریال در این زمنیه غافل نکنیم. انشاالله
وصیت من به گروههای مسلمان که از روی اشتباه به غرب و احیانا به شرق تمایل نشان میدهند و از منافقان که اکنون خیانتشان معلوم شد گاهی طرفداری میکردند و به مخالفانِ بدخواهان اسلام از روی خطا و اشتباه گاهی لعن میکردند و طعن می زدند، آن است که بر سر اشتباه خود پافشاری نکنند و با شهامت اسلامی به خطای خود اعتراف، و با دولت و مجلس و ملت مظلوم برای رضای خداوند هم صدا و هم مسیر شده و این مستضعفان تاریخ را از شرّ مستکبران نجات دهید؛ و کلام مرحوم مدرس آن روحانی متعهد پاک سیرت و پاک اندیشه را به خاطر بسپرید که در مجلس افسرده آن روز گفت: اکنون که باید از بین برویم چرا با دست خود برویم. من هم امروز به یاد آن شهید راه خدا به شما برادران مؤمن عرض می کنم اگر ما با دست جنایتکار امریکا و شوروی از صفحه روزگار محو شویم و با خون سرخ شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم، بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم. و این سیره و طریقه انبیای عظام و ائمه مسلمین و بزرگان دین مبین بوده است و ما باید از آن تبعیت کنیم؛ و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگی کنند می توانند؛ و قدرتمندان جهان بر یک ملت نمی توانند خلاف ایده آنان را تحمیل کنند. (فرازی از وصیتنامه الهی-سیاسی امام خمینی رحمت الله علیه) |
ارسال نظر