فاطمه سادات ناظمی/ «گلهای باوارده» عنوان یکی از فیلمهای پُرحاشیه حاضر در «بخش سودای سیمرغ» این دوره از «جشنواره فیلم فجر» بود. اثری که در موعد مقرر به اکران عمومی نرسید و نهایتا در سانس فوقالعاده «پردیس ملت» به نمایش درآمد تا کارگردان آن بتواند با بیانی اعتراضی در نشست مطبوعاتی شرکت کند و رسما بیان نماید که «من از این نسخه ناراضی هستم جدای از اینکه گذاشتند تنها چهل درصد از ایدههای ما در فیلم باشد اصرار بر اینکه فیلم در جشنواره باشد باعث شد یک نسخه مزخرف را ببینید»!
اگر چه معلوم نیست «گلهای باوارده» در نسخه ایدهآل میتواند چه تغییراتی داشته باشد و آیا این تغییرات تنها محدود به اتفاقات فنی و کیفیت تدوین و صدا و ... است و یا آنکه میتواند فضای داستانی و ابعاد روایتگری این اثر را نیز متاثر از خود سازد؛ اما با این همه، آنچه که «گلهای باوارده» از خود در «فجر چهل و یکم» به نمایش گذاشت را میتوان یک «بیگ پروداکشن کمخاصیت» در «ژانر دفاع مقدس» قلمداد نمود.
پُرواضح است که اصل تولید اثری «بیگ پروداکشن» در «ژانر دفاع مقدس» اقدامی قابل تقدیر و موجه قلمداد میشود. اقدامی که سبب میشود تا تلاشها و حماسه آفرینیهای صورت گرفته در طی «هشت سال دفاع مقدس» به پرده نقرهای بیاید و در ذهن مخاطب سینمایی برای همیشه تاریخ قاب گرفته شود. پس از این جهت است که تولید «گلهای باوارده» حتی با همین کیفیت نازل فعلی را میبایست ارج نهاد و تقدیر نمود. اما باید توجه داشت که ارایه تصویر سینمایی و بازتولید مقطعی از «دفاع مقدس» بخشی از ویژگی و خاصیت «گلهای باوارده» است و این اثر عظیم و پر خرج سینمایی به واسطه عدم توجه در تنظیم روایت و رویکرد داستانی خود به اثری ابتر و کمخاصیت مبدل شده است.
فیلم سینمایی «گلهای باوارده» با روایت سال ۱۳۵۹ هجریشمسی و مقطع آغازین جنگ تحمیلی شروع میشود و به سراغ «پالایشگاه آبادان» و فعالیت عدهای از کارکنان شرکت نفت میرود که بدون اینکه ماموریت یا دستوری داشته باشند، شخصا تصمیم میگیرند تا محصولات پالایشی و قطعات آکبند تمام انبارهای پالایشگاه آبادان را از محاصره شهر خارج و به سایر مناطق منتقل کنند. در این میان «کیان شیرانی» به دلیل اشراف کامل بر داشتههای مادی پالایشگاه، مسئول کمیته سوخت میشود و از این جهت به همراه «زهره» همسر پرستار خود مجبور به ماندن در شهر میشود. شخصیتی که به همراه «سید داوود»، «کامبیز» و «بابک» و ... از جان خود برای حفاظت از پالایشگاه مایه میگذارند و در این مسیر تمام تلاش ایشان معطوف بردن یک منبع سوخت از پالایشگاه و انتقال آن از مسیر رودخانه میشود و ... |
«گلهای باوارده» پُراز خُردهروایتهای الکن و ناقص است که موجب شده تا این اثر به یک «بیگ پروداکشن کمخاصیت» در «ژانر دفاع مقدس» مبدل شود. اثری که بیش از هر چیز خواسته تا حرف سیاسی روز بزند و از بودجه و امکانات دولتی برای گرفتن «فیگور اپوزیسیون» استفاده کند و در بستر تصویری آن زمانی به سراغ زدن حرفهای اعتراضی این زمانی برود تا مشتی بیانیههای مرسوم رفُرمیستها را بخواند! اثری که نه تنها از «قهرمانسازی» و «قهرمانپروری» فرار میکند؛ بلکه سعی دارد تا با پرشهای غیر منطقی و عدم ارایه روایت متمرکز از ترسیم وجاهت کامل «قهرمانان واقعی» اثر در کاراکتر و شخصیت محوری «کیان شیرانی» ممانعت به عمل آورده و نگذارد وی به «الگو» برای مخاطب سینمایی مبدل گردند. این در حالی است که گفتگوی تلفنی «کیان شیرانی» با «وزیر نفت دولت شهید رجایی» یعنی «شهید محمدجواد تندگویان» این امید را در ابتدای اثر زنده میکند که «گلهای باوارده» قرار است به سراغ ترسیم چرایی ورود این «قهرمان ملی» و شخصیت ماندگار در تاریخ صنعت نفت ایران برود و کیفیت حضور او در آبادان را ترسیم و در سیر داستانی خود روایتگر این «الگوی ملی» باشد؛ اتفاقی که متاسفانه تا پایان این اثر صورت نمیپذیرد و این فیلم سینمایی به جای آن بر روی برجستهسازی از «منبع سوخت» متمرکز میشود و با اصرار ویژه بر «موجودیت انگلیسی پالایشگاه آبادان» اصل وجودی این سازه عظیم و با ابهت را به عنوان «الگو» و «اُسوه» معرفی مینماید و در نهایت با ادای دین ویژه به مؤسس حزب غیرقانونی «نهضت آزادی ایران» و ثبت ویژه نام «مهندس بازرگان» در ذهن مخاطب به پایان میرسد!
ارسال نظر