جمعه ۲ آبان ۱۴۰۴ - ۰۷:۲۶

محمدتقی فهیم:

متاسفانه نوع مواجه ما با مراسم‌های «بدرقه هنرمندان» در شأن این «سرمایه‌های ملی» نیست

محمدتقی فهیم در سومین روز شانزدهمین جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت

سینماپرس: «محمدتقی فهیم» از منتقدان باسابقه و پیشکسوت سینمای کشور با بیان این مطلب که متاسفانه نوع مواجه ما با مراسم‌های بدرقه هنرمندان در شأن این سرمایه‌های ملی نیست. نوشت: مردم عادی هنردوست در چنین موقعیت‌هایی به واقع ادای دین و مشارکتی منطقی دارند لذا توقع ندارند که تلخی این مرگ‌های اجتناب ناپذیر توسط مدعیان هنر و روشنفکری تلخ‌تر شود

به گزارش سینماپرس، «محمد تقی فهیم» با انتشار یادداشتی با عنوان «روزهای بد سینما را تلخ‌تر نکنیم!؟» در روزنامه جام جم نوشت:

سینما چند روز تلخ و غمباری را پشت سر گذاشت. سفر ابدی چند پیشکسوت و هنرمند، قاطبه سینمایی‌ها و اهالی فرهنگ و حتی مردم هنردوست ایران را به سوگ نشاند. مرگ حق است و از آن گریزی نیست با این حال رخت بر بستن برخی چهره‌های برجسته و دوست داشتنی دل هر آدمی را می‌لرزاند و چشمانش را تر می‌کند. فوت پنج تن از سینمایی‌ها در بازه زمانی فشرده باعث عزادار شدن خانواده فرهنگ و هنر شد. مرحومان محمد کاسبی، ناصر تقوایی، سعید مظفر و مسعود ردایی سرمایه بزرگی بودند که از دست رفتند.

محمد کاسبی بازیگر خوش‌نام و محبوب، پس از چند سال بیماری بلاخره به ارامش رسید و ناصر تقوایی نویسنده و کارگردان نامدار و برجسته نیز رنج دنیوی را وانهاد و به ابدیت پیوست. ازاین‌رو باید متاسف بود و افسوس مرگ این هنرمندان را خورد که به این آسانی‌ها جایگزینی نخواهند داشت. جبران خسارت‌های مالی و اقتصادی کار سختی نیست. تخریب و نابودی یک مجموعه و کارخانه تولیدی نهایتا در چند سال قابل بازسازی و مرمت و دایر شدن است، ولی تربیت و پرورش و به ثمر نشستن هنرمندانی مانند کاسبی، تقوایی، مظفر و... سال‌ها زمان می‌برد و خون دل خوردن لازم دارد.

جایگزین دوبلوری مانند مظفر سال‌ها تجربه و آموزش پشت سر دارد و رسیدن به مقام بازیگری مانند کاسبی نیم قرن عبور از پیچ و خم و رنج تمرین تئاتر، نوشتن، آموختن و ممارست در کنترل هوای نفس لازم دارد.

رسیدن به جایگاه تقوایی فقط در تسلط به تکنیک و فرم سینمایی نیست (که البته مهم است) بلکه در زیستن با حس و دیدگاه وطن دوستی او نیز تجلی دارد. اثاری مانند «دایی جان ناپلئون» و بلاخص «ناخدا خورشید» و ویژه‌تر «ای ایران» به خوبی گرایش او را به تاریخ و سرزمین ایران و فرهنگ بومی مردمانش را برجسته می‌کند، اثاری که ماندن تقوایی در ایران و پشت پا زدن به مهاجرت را در تار و پود و پلان به پلان فیلم‌هایش می‌شد دید و فهمید که چرا این کارگردان گزیده کار اینجا را بر هرجای دنیا ترجیح داد. ماند و نفس به نفس مردم تا فصل اخر زندگی‌اش ادامه داد.

تقوایی اگر چه از کارنابلدان در مسئولیت‌های هنری و ممیران شوراهای سینمایی همواره گله‌مند بود اما با صراحت اعلام کرد: «من با تامل فیلم می‌سازم، هیچ کس مانع من نیست» ولی ما چه می‌کنیم؟ در برخی مواقع کاسه داغ تر از آش می‌شویم تا به جای رهرو منطق کنش‌گری تقوایی‌ها باشیم عامل تشتت و تفرق خانواده هنر و سینما می‌شویم. متاسفانه چگونگی بدرقه سینمایی‌ها نشان می‌دهد که چقدر اسیر هوای نفس و دنیاپرستی منافقانه شده‌ایم. اینکه مدیران و مسئولان و وزرا چه کرده‌اند و چه می‌کنند به جای خود قابل نقد و اعتراض است، اما در اینکه میان هنرمندان بیمار، پیشکسوت، دارای دیدگاه‌ها و اعتقادات متفاوت فوت شده تمایز قایل می‌شویم و با رفتارهای غیر مردمی و ریشه در نمایش‌های شبه روشن‌فکرانه برخورد می‌کنیم به شدت قابل نقد است. جامعه متکثر سینمای کشور دارای گرایش‌های مختلف و متنوع اندیشه‌ای/اعتقادی است و اتفاقا همین وضعیت باعث ارزش و پویایی می‌شود و هست.

بی تردید نظرات هنرمندی مانند «کاسبی» با شخصیتی همچون «تقوایی» متفاوت و بدور از هم بود و در گرایشات سیاسی و جهان‌بینی زیستی خود فاصله بسیار داشتند که این خود جذاب و بانی پیش رفت هنر و هنرمند می‌شود، ولی در زمینه‌های اخلاقی/رفتاری و کردار انسانی، مردم دوستی و وطن پرستی، به تایید و تصریح همه کسانی که با این بزرگواران از دنیا رفته روابط و مناسبات خانوادگی/اجتماعی داشتند، یک مسیر و مقصد را طی می‌کردند، پس چرا مایی که مدعی هواخواهی اینان هستیم تا این حد دچار سیاست زدگی، برخوردهای غیر صنفی، خط‌کشی‌های نمایشی و سروصداهای پوچ و ضد وحدت هستیم. متاسفانه نوع مواجه ما با مراسم‌های بدرقه هنرمندان در شأن این سرمایه‌های ملی نیست. مردم عادی هنردوست در چنین موقعیت‌هایی به واقع ادای دین و مشارکتی منطقی دارند لذا توقع ندارند که تلخی این مرگ‌های اجتناب ناپذیر توسط مدعیان هنر و روشنفکری تلخ‌تر شود.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.