فاطمه سادات ناظمی/ «انتظار» از جمله کلیدواژههای بسیار مهم و اصلی در فهم دین و حرکت اساسی و عمومی و اجتماعی امت اسلامی به سمت اهداف والای اسلام است. کلیدواژهای «امیدآفرین» که در «تفکر اسلام ناب» تنها محدود به تصویرسازی و تخیل «آرمانشهر» (Utopia) نمیشود و وقوع یک آینده حتمی و قطعی را به واسطه «ظهور» امام و رهبری نوید میدهد که در همین زمان زیست میکند و «حیّ و حاضر» است. انسانی که به عنوان «حجت خدا» تولد یافته و اکنون وجود دارد و حضور دارد و در بین مردم است.
«انتظار فرج» اگر چه موجب ایجاد «قوت قلب» برای انسان در هر جامعهای میشود اما امروز بیش از هر زمانی در عرصه فرهنگ و هنر مغفول و مورد بیمهری واقع شده و در این راستا توجه و مرور چند نکته ضرورت دارد:
۱/ اعتقاد به حضور و عرض ارادت به ساحت وجودی «امام عصر علیه السلام» از جمله موضوعاتی است که با خمیره وجودی اکثریت ایرانیان عجین شده و قرنهاست که به عنوان یکی از اصلیترین معتقادات عمومی در جامعه ایران مورد شناسایی واقع میشود. با این همه مرور آثار و تولیدات هنری و بالاخص فیلمها و سریالهای تولید شده در طی ۴۴ سال اخیر نشان میدهد که نه تنها هیچ اقدام مناسبی در جهت بسط و اشاعه این مهم به زبان هنر صورت نگرفته است، بلکه حتی انعکاس این «باور اجتماعی» با نوعی بایکوت و تحریم در عرصه فرهنگ و هنر همراه بوده است.
۲/ اگر چه تفکر «انتظار» در تمامی مذاهب اسلامی و حتی در سایر ادیان از موضوعیت جدی برخوردار است. تفکری که شدت و ضعف در میزان برخورداری صحیح از آن سبب میشود تا «انسان یکتاپرست» (Monotheist) هیچگاه به «پوچانگاری» (Absurdism) مبتلا نگردد و با افتادن در وادی تفکرات «نیهیلیستی» (Nihilism) و ... دچار ناامیدی و یاس از زندگی و زندهماندن نشود و ...؛ اما با این همه جنس «انتظار» در «سبک زندگی شیعی» از تفاوت جدی نسبت به نظایر خود در سایر ادیان و مذاهب برخوردار است و این تفاوت در نوع نگرش به این مقوله و فهم از آن به عنوان یک «عمل» است. نگرشی که «انتظار» را همچون برخی قرائتهای التقاطی همچون «حجتیه مسلکها» بیعملی نمیداند و خیال نمیکند که «انتظار» یعنی اینکه دست روی دست بگذاریم و منتظر بمانیم تا یک کاری بشود! بلکه «انتظار» را «عمل» و یک «آمادهسازی» معنی میکند که از یک سو موجب تقویت انگیزه در دل و درون میشود و از سوی دیگر نوعی از نشاط و تحرک و «پویایی اجتماعی» را در همهی زمینهها پدید میآورد.
۳/ تحریم و بایکوت «مهدویت» اگر چه موضوع جدیدی در عرصه فرهنگ و هنر نیست؛ اما طی نه سال گذشته به اوج خود رسید و با نوعی منحط از «ولنگاری» همراه گردید. این در حالی است که قطعا «تاریخ» نه تنها خطای بزرگ «دولت حسن روحانی» در آسیب رساندن به «سفره مردم» و تحتتاثیر قرار دادن «معیشت عمومی جامعه» را در حافظه خود ثبت خواهد کرد؛ بلکه جنایت عظیم «دولت یازدهم و دوازدهم» در وِلکردن فرهنگ و آسیب زدن به اعتقادات عمومی جامعه را فراموش نخواهد نمود.
۴/ گره زدن مسئلهی «مهدویت» به برخی رفتارهای اشتباه «دولتمردان نهم و دهم» و بالاخص اعتقادات انحرافی بروز یافته در جمع اطرافیان «محمود احمدینژاد» را میبایست از جمله اقدامات شیطانی بسیار موفق قلمداد نمود. اقدامی که به خوبی توانست بایکوت و تحریم «مهدویت» را در عرصه فرهنگ و هنر موجه ساخته و عدم توجه و حمایت «وزارت فرهنگ و ارشاد دولت یازدهم و دوازدهم» در این زمینه را مشروعیت بخشد.
۵/ «انتظار فرج» و اعتقاد به «مهدی موعود» دلها را سرشار از «نور امید» میکند. نوری که کسب آن برای عبور از شرایط «جنگ اقتصادی» نه تنها مفید، بلکه میتواند به عنوان یک «ضرورت» در نظر گرفته شود. از این جهت است که تداوم بایکوت و تحریم «مهدویت» در تولیدات هنری و بالاخص فیلمها و سریالهای تلویزیونی و شبکه نمایش خانگی و ... میتواند تاییدی برای دریافت همراهی و یا همسویی مدیران فرهنگی در بخشها و ساختارهای مختلف با «جریان نفوذ فرهنگی» قلمداد شود.
۶/ عدم حضور مفهوم «انتظار» و تفکر «مهدویت» در تولیدات و آثار سینمایی اکران شده در سال سینمایی ۱۴۰۱ هجریشمسی را میتوان امری موجه قلمداد نمود؛ زیرا «دولت حسن روحانی» یک کلاف سردرگم را تحویل «دولت سیزدهم» داد. کلافی که به سبب ناکارآمدی و بیلیاقتی جمع کثیری از «دولتمردان یازدهم و دوازدهم» به وجود آمده بود. جماعتی که تقریبا تمامی امور اجرایی کشور و بالاخص امور فرهنگی را به حال خود رها کرده بودند و با نگرش و رویکرد «ولنگارانه» خود، آنچنان سیاهی و نکبتی را بر عرصههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و ...حاکم ساخت بودند که دیگر برای اصلاح امور، اختصاص «فرصتی یکساله» از توجیه منطقی برخوردار میبود. فرصتی که با اغماض ویژه نسبت به محتوای محصولات سینمایی ارایه شده در «چهلمین جشنواره فیلم فجر» آغاز گردید و در ادامه با چشمپوشی نسبت به تداوم نمایش تولیدات سینمایی معلومالحال و حتی مضر و مبتذل در فرایند اکران سال ۱۴۰۱ هجریشمسی سپری شد و اکنون دیگر هیچ عذر و بهانهای توسط «افکار عمومی» پذیرفته نخواهد شد.
۷/ فیلمهای سینمایی به نمایش گذاشته شده در فرایند برگزاری «جشنواره چهل و یکم فیلم فجر» میتواند معیار مناسبی از برای سنجش کیفیت تولیدات و پیشبینی وضعیت اکران در سال ۱۴۰۲ هجریشمسی باشد. تولیداتی که متاسفانه کمتر نشانهای از تغییر نگرش و اصلاح رویکرد «ولنگارانه» در عموم آنها قابل مشاهده میباشد. آثاری که نه تنها انعکاس تفکر «مهدویت» در آنها از موضوعیت برخوردار نیست؛ بلکه تداوم بیهویتی و تُهی بودن از «ایدئولوژی» و «آرمانهای انقلاب اسلامی» به عنوان فصل مشترک اکثریت این آثار محسوب میشود. فیلمهایی که از یک سو محصول سبک مدیریت و مدیران «دولت سیزدهم» میباشند و از سوی دیگر با اشراف مستقیم و برخورداری از حمایتهای مالی دولت کنونی ساخته شدهاند. در این راستا مرور ۱۶ اثر سینمایی تولید شده توسط نهادهای مختلف فرهنگی که البته با ارتزاق مستقیم از «بیتالمال» و از محل «بودجه فرهنگی» تولید شدهاند قطعا میتواند چشمانداز روشنی از این وضعیت ناطلوب در اختیار قرار دهد.
۸/ پخش گسترده «دعای فرج» و شنیده شدن نوای دلنشین «الهی عظم البلاء» از شبکههای مختلف و یا حرف زدن پیرامون «مهدویت» و «انتظار فرج» قطعا سادهترین مسیر و حداقل فعالیت «رسانه ملی» است. اقدامی حداقلی که البته با افت و خیزهای خاصی طی سالهای اخیر و در شبکههای مختلف «صدا» و همچنین «سیمای جمهوری اسلامی» همراه بوده است و به هیچ عنوان از پیوست فیلم و سریال در ادامه چنین پیامرسانی مستقیمی برخوردار نشده و حتی مفاهیم آن بعضا در تناقض با بسیاری از تولیدات سرگرم کنندهای بود که در قبل و یا بعد از این پیامرسانی مستقیم به نمایش گذاشته میشود.
۹/ متاسفانه در طول سالهای اخیر تمام بضاعت رسانهای کشور و بالاخص تولیدات سازمان عریض و طویل «صدا و سیما» در تبیین و انعکاس تفکر «مهدویت» محدود به تولید برنامههای گفتگو محور و پخش ویدئو کلیپ و ... شده است! تولیداتی که بعضا ماهیت اهدایی داشته و از تولیدات خود سازمان نبوده است و به عنوان محصولات مراکز فرهنگی دیگر منتشر شده و صدا و سیما تنها نقش پخشکننده آن را ایفا نموده است. این همه در حالی است که حداقل توقع از این سازمان تاثیرگذار با این طول و عرض مادی و معنوی، تولید سالانه چند سریال تلویزیونی با چنین محتوایی است. تولیدات موجه و آثار قابل ملاحظه و قابل قبولی که بر بستر یک فضای داستانی جذاب تولید شده باشند و به جای آنکه مخاطبان شبکههای مختلف سیما را درگیر عشق و عاشقیهای این و آنی و شوخیهای خُنک و ... سازند؛ ایشان را با ابعاد «انتظار» آشنا ساخته و سازوکار «منتظر فرج» بودن را به صورتی دراماتیک برای مخاطبان خود تبیین نماید.
۱۰/ «مردم ایران» امروزه گرفتار مشکلات رفاهی و معیشتی بسیاری هستند. مشکلاتی متعدد و گسترده که هر یک از آنها به تنهایی میتواند جامعهای را به فروپاشی بکشاند و دچار اضمحلال و یاس مطلق سازد. اما «مردم ایران» همچنان سرزنده و «امیدوار» به آینده روشن و اصلاح امور میباشند، زیرا به «مهدویت» معتقد هستند و بر بستر این تفکر است که «قوت قلب» پیدا میکنند و بجای عمل کردن بر اساس نسخهپیچی عموم فیلمها و سریالهای و بالاخص تولیدات «شبکه نمایش خانگی» که ایشان را به سمت و سوی آرمانباختگی هدایت مینماید و به تجویز شورش و تعلیم «آنارشیسم» (Anarchism) میپردازد و ...؛ میتوانند از هر سختی و بحرانی عبور نمایند و میان خیانت خواص و برخی «مدیران جمهوری اسلامی» با ذات منزه و متعالی و اصیل «ایدئولوژی اسلامی» تفاوت قایل شوند و به این باور برسند که «اسلام به ذات خود ندارد عیبی/ هر عیب که هست از مسلمانی ماست»!
۱۱/ «مردم ایران» به درستی دریافتهاند که بخش اعظم گرفتاری و مشکلات معیشتی امروز محصول عقبماندگی کشور در دهه نود و تعطیلی نسبی مسائل اقتصادی در برخی سالهای این دهه است. مشکلاتی که قطعا در زمان خود قابل حل بود و با یک مدیریت صحیح انقلابی میتوانست به گونهای اقدام شود که امروزه به کوهی از مشکلات بر روی هم انبار گشته، مبدل نشود! اما عموم این مشکلات لاینحل ماند و به واسطه جهالت و یا خیانت متولیان امور لاینحل باقی ماند و با ادعای «شرایط تحریمی کشور» مورد توجیه واقع شد! موضوعی که درس گرفتن از آن سبب میشود تا امروزه مراقبت نمود و مواظبت کرد که «ادعای تحریم» اینبار در عرصه فرهنگ و هنر سرباز نکند و به عامل توجیهکننده مدیران ناکارآمد مبدل نشود! مدیرانی که به جای تمرکز برتولید و عرضه فیلمها و سریالهایی با مفهوم «انتظار» و تفکر «مهدویت» و به بهانه شرایط «تحریم هنر» و ... همچنان به ادامه مسیر حمایتی از آثار و تولیداتی در تضاد میپردازند. آثاری که بر مدار ترسیم زندگی فلاکتبار انسان ایرانی میپردازد و آینده سرشار از خرابشهر، آنومی جوانان، اصالت لذت، انفعال و عصیان، شکست و خودکشی، افسردگی زنان، داروینیسم اجتماعی، غلبه سیرها بر گرسنگان، معنویت مدرن و تقلیل غیب به متافیزیک و حذف خدا از زندگی مردم را در عمق وجودی مخاطبان خود حقنه میسازند!
۱۲/ در پایان باید به این مهم توجه داشت که شرایط جهان به گونهای خاص در حال تغییراتی ویژه و تجربه یک «پیچ تاریخی» تعیینکننده میباشد. پیچی سرنوشتساز که نوعی از «یاس» و «ناامیدی» را بر عموم جوامع بشری حاکم ساخته و مردم غرب و شرق عالم را به صورتی ویژه درگیر و دار روزمرگی و اضطراب و بیانگیزگی نموده است. در این میان سوای نظر از تاثیرپذیری و قرار گرفتن بخشی از «جامعه ایران» در این مسیر، موضوع مشخص و کاملا واضح آن است که «انسان ایرانی» در دلِ این پیچِ تاریخیِ مهم در حال حرکت به سمت «تمدّن نوین اسلامی» و ارایه الگویی برآمده از تفکری «امیدآفرین» است. تفکری که با عنوان جامع «مهدویت» شناخته میشود. از این جهت است که خروج این تفکر از بایکوت و تحریم در عرصه فرهنگ و هنر میتواند منجر به تولید فیلمها و سریالهایی شود که جهان تشنه و نیازمند تماشای آنها میباشد.
ارسال نظر