به گزارش سینماپرس، داریوش سلیمی در ابتدای صحبتهایش درباره اولین باری که با امام حسین (ع) آشنا شد، توضیح داد: مادرم به شدت مذهبی بود. پدرم هم انسان باخدایی بود اما مادرم به شدت مذهبی بود. خانه مادربزرگم و خالههای مادرم همیشه روضه و سفره برپا بود و تا سنی که مجاز بودم همیشه شرکت میکردم. این عشق به امام حسین(ع) را همیشه با خودمان یدک میکشیدیم. خانهمان در کوچهای بود به اسم کوچه وزیر نظام در بازارچه شاپور و سر کوچه سقاخانهای داشتیم که خیلی خوب بود. وقتی از جلوی آن رد میشدم آرامش خاصی به من میداد. خوشبختانه فکر میکنم هنوز هم هست.
وی ادامه داد: انتهای کوچه یک میدانگاهی بود که آنجا خانهای قرار داشت که همیشه هیئت برگزار میکرد. هنوز صدای نوحههایی که خوانده میشد با آن آوای ملکوتی یادم مانده است. با اینکه سالهاست از آن محل کوچ کردهایم اما هنوز هم ایام محرم به آنجا میروم.
همیشه از امام رضا(ع) حاجتم را گرفتم
این بازیگر سپس بیان کرد: خیلی از نوحهها در خاطرم مانده است. دین و عشقی بالاتر از امام حسین(ع) وجود ندارد. من و خانوادهام خیلی امام رضایی هستیم. با این سن و سال هنوز هم هر جایی کم بیاورم هرطور شده خودم را به امام رضا(ع) میرسانم. خیلیها فکر می کنند من ساکن مشهد هستم چون تا مشکلی برایم پیش بیاید هرطور شده هر بلیطی گیرم آمده از هواپیما، قطار یا اتوبوس گرفته ام یا با ماشین راه رفته ام. به روح مادرم که ارزشمندترین انسان زندگی ام بود هربار رفته ام حاجت گرفته ام.
سلیمی خاطرنشان کرد: من خیلی زود ازدواج کردم. در حین اینکه وضعیت مالی به شدت بدی داشتم و هیچ سرمایه ای نداشتم و خانه پدری ام کوچک بود و پدرم کارمند ساده ای بود اما به دخترخانمی علاقه مند شدم که فاصله طبقاتی داشتیم. پدرش محبت کرد و به من سخت نگرفت. به سختی خانهای اجاره کردیم. دلم نمی خواست همسرم را از زندگی خوبی که در خانه پدری داشت به خانه ای ببرم که خیلی سطحش پایین تر بود. همه هم و غم من این بود که این دختر را شب عروسی به یک جای آبرومند ببرم.
او توضیح داد: همان شب عروسی سجده شکر کردم و گفتم یا امام رضا(ع) کاری کن که من به روزهای سخت برنگردم. چند ماه آنجا زندگی کردیم و صاحبخانه فردی بود که به شدت در زندگی ما دخالت می کرد و آزار و اذیت داشت، من هم پول پیش نداشتم. یک روز سرمسئله ای با او حرفم شد. آمده بود در خانه ما را زده بود و به بچه خواهرم گفته بود مگر اینجا کاروانسرا است که هر روز بلند اینجا می آیید. خیلی آن روز به من برخورد و با او دعوا کردم. صاحبخانه هم گفت یک ماه فرصت داری خانه را تخلیه کنی. آمدم خانه و به خانمم گفتم در حد یک چادر برداشتن وسیله بردار اگر می توانی که برویم مشهد. رفتیم مشهد و من ضریح را گرفتم و از ته دل ضجه می زدم. معتقدم وقتی چیزی می خواهی باید با تمام وجود بخواهی.
آبرویی که پیش مردم دارم را با دنیا عوض نمی کنم
بازیگر سریال های «زیر هشت»، «نوروز رنگی»، «مدینه»، «نابرده رنج»، «چاردیواری» و «بی همگان» به صحبت هایش ادامه داد: نمی توانم بگویم آن روز چه حالی به من دست داد. برخی فکر می کردند بیماری لاعلاجی دارم و می گفتند جوان، خدا بزرگ است. به هر حال زیارت کردم و آرام شدم. رفتیم هتل و شب خوابیدم. مادرم به ما یاد داده بود که هیچ وقت خوابتان را به دروغ تعریف نکنید. گناه نابخشودنی است. من هم حقیقت را می گویم. در خواب هیچ کسی را ندیدم. صدای دلنشینی شنیدم که گفت برو از این به بعد هر وقت من را کار داشتی با صدای بلند مرا صدا کن. به تهران برگشتیم و شاید سه ماه نشد که خانه ای کلید نخورده خریدم که از این خانه خیلی بهتر بود. یک ماشین صفر و یک مغازه در امیریه هم خریدم. این قضیه عینا برایم اتفاق افتاد. شاید چون بعدش هیچ وقت خالصانه نگفتم خدایا دمت گرم و بعد از مدتی برایم عادی شد. بعد خدا گفت این زیاد است و اینقدرش را بده بیاید. الان شکر خدا یک خانه و دو فرزند سالم دارم. جایگاه اندک اجتماعی و آبرویی پیش مردم دارم که با دنیایی عوضش نمی کنم.
سلیمی درباره بازسازی عتبات عالیات هم گفت: تا به حال قسمتم نشده است که به سفر کربلا بروم. بچه که بودم هر وقت صحبت از عتبات می شد می شنیدم که خیلی غریبانه است و در شأن این عزیزان نیست. کسانی که دیده بودند همیشه تعریف می کردند اما شنیده ام سالهاست که از نذورات خود مردم بازسازی شده است(به اجبار چیزی از مردم گرفته نمی شود و یا از پول دولت نیست) اگر اشتباه نکنم مردم برای ساخت و مرمت عتبات نذر و هزینه می کنند. شنیده ام یکسری از هموطنان ما آنجا کار می کنند و حقوق می گیرند و برای برخی خانواده ها ارسال می کنند. بنابراین یک طوری ارزآوری هم برای مملکت دارد. خلاصه اینکه آدم های مومن درست و بسیاردوست داشتنی هستند و از آنها انرژی مثبت می گیریم. برعکس کسانی که تظاهر به این کار می کنند را اصلا دوست نداریم و همه به راحتی تفاوت این دو را متوجه می شوند.
اهانت به قرآن چطور ممکن است؟
او درباره اهانت برخی به قرآن کریم هم اظهارکرد: قدیم ترها دعایی بود که می گفتند خدایا همه مریض های اسلام را شفا بده. من به این دعا معترض بودم. می گفتم خدا انشاءالله همه بیماران مسلمان و غیرمسلمان را شفا بدهد. من می گویم به هر عقیده ای، دینی، مرام و مسلکی باید احترام گذاشت. قرآن که دیگر ثابت شده است. آن زمان نه هوش مصنوعی بوده و نه نویسندههای آنچنانی، در قرآن چیزهایی ذکر شده است که هنوز علم روز از آن عقب است. در هرصورت هرکسی به هرنوعی با هر مرام و مسلکی به کلام خدا توهین کند قطعا پاخوری دارد و کاردرستی نیست. دلم نمیآید حتی زبانی به کسانی که دینشان از ما جداست توهین نمیکنم. نمی دانم چطور این افراد می توانند به قرآن بی احترامی کنند.
این بازیگر که مهمان برنامه «نشان ارادت» بود در ادامه در پاسخ به این پرسش که اگر امام حسین(ع) روی شانهات دست بگذارد و بگوید تو حال مردم را خیلی خوب کردی، من از تو راضی هستم چه واکنشی خواهید داشت؟ اینگونه گفت: خیلی الان به شنیدن این جمله احتیاج دارم. بعد از آن هیچ چیزی نمیخواهم. بزرگترین آرامش دنیاست. سقف همه آرزوهاست. خیلی خوشبختی بزرگی است وقتی ائمه به تو بگویند از تو راضی هستیم. هیچ وقت دلم نمیآید مردم را پریشان کنم اما به امام هشتم (ع) که برایم عزیزترین است و به جان بچه هایم اشک ریختن های من در این برنامه شو و نمایش نیست.
ارسال نظر