فاطمه سادات ناظمی/ شب گذشته بود که «کمیته انتخاب نماینده سینمای ایران به آکادمی اسکار» به جمعبندی قطعی رسید و خبر «انتخاب» فیلم سینمایی «نگهبان شب» به عنوان نماینده رسمی «جمهوری اسلامی ایران» را رسانهای نمود؛ انتخابی که به وضوح حاوی چند پیام و نکته بسیار مهم بود:
فیلم نگهبان شب در بطن خود نه تنها «انقلاب اسلامی» را به عنوان یک پدیده شکست خورده معرفی میسازد؛ بلکه سعی دارد تا موضوعاتی همچون «دموکراسی در ایران» را به چالش کشیده و برای مخاطب خود در سکانسهایی همچون دو بار رای انداختن عروس و داماد به صندوق رسمی رای برای ظاهرسازی در مقابل دوربین و ...، تصویری هجوگونه از «مردمسالاری دینی» ایجاد نماید
۱/ «اسکار» (Oscars) یک رویداد مهم سینمایی در جهان است که آثار عرضه شده در آن میتوانند همچون یک «دیپلمات» در صحنه «دیپلماسی عمومی» کشور مبدا خود عمل نمایند. اما متاسفانه کمکاری صورت گرفته در عرصه «دیپلماسی عمومی» و به نوعی انحلال این بخش مهم در «وزارت خارجه دولت دوازدهم» و عدم پویایی واقعی و غیرشعاری آن در «دولت سیزدهم» سبب شد تا امسال نیز با ندانمکاری «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» و بالاخص مدیران «سازمان سینمایی»، اثری همچون فیلم سینمایی «نگهبان شب» به عنوان نماینده «جمهوری اسلامی ایران» روانه «اسکار ۲۰۲۴» شود. اثری که در تناقض آشکار با اهداف و جهتگیریهای «دولت سیزدهم» است و برخلاف واقعیت در صحنه «دیپلماسی کشور» و تلاشهای شبانهروزی دولتمردان که حالا پس از دوسال خدمت، نویدبخش افقهای روشن شده و یک تصویر جذاب از «ایران مقتدر» را به معرض دید جهانیان گذاشته است و ...؛ سعی دارد تا همچنان فلاکت مردم ایران را به نمایش گذاشته و فساد سیستمی و بیچارگی ملت ایران را در عبور از شرایط موجود، به مخاطب جهانی خود مخابره نماید.
۲/ فیلم سینمایی «نگهبان شب» اثری سیاه است که در لایههای درونی خود نه تنها تصویری مفلوک از وضعیت امروز «ایران اسلامی» را در معرض دید مخاطبان سینمایی خود میگذارد؛ بلکه سعی ویژه خود را بر مبتذل نشان دادن «آرمانهای انقلاب اسلامی» گذاشته و به صراحت تلاش میکند تا ماهیت غیرواقعی و سرابگونه پیشرفتهای ادعایی در کشور را نشان دهد و با ادبیات سینمایی خود به دنیا اعلام نماید که آنچه درباره «عدالتمحوری نظام جمهوری اسلامی» و «پیشرفت ایران بر بستر انقلاب اسلامی» میشنوند یک ظاهرسازی بزرگ و دروغین است!
۳/ سوای نظر از شکست فیلم سینمایی «نگهبان شب» در گیشه سینماهای ایران و عدم توفیق در جذب مخاطب؛ این اثر سینمایی یک درام اجتماعی و با ظاهری ساده و کوچک و با فضایی رئالیستی است؛ اثری که با هوشمندی در روایت یک قصه مینیمال به پیش میرود و تمام تلاش خود را میکند تا با تعادل در لحن از دوری و نزدیکی افراطی به شخصیتها پرهیز نماید و با استفاده از نوعی ترازمندی در میزان طنز روایت خود، به حد قابل قبولی از تمرکز بر روی جزییات و بالاخص معرفی شخصیتها برسد و در مسیر کاشتها و برداشتهای روایی خود حرکت نماید و در این مسیر به ارایه یک داستان ساده و باورپذیر برای طیف گستردهای از مخاطبان سینمایی برسد. داستانی که در بطن خود نه تنها «انقلاب اسلامی» را به عنوان یک پدیده شکستخورده معرفی میسازد؛ بلکه سعی دارد تا موضوعاتی همچون «دموکراسی در ایران» را به چالش کشیده و برای مخاطب خود در سکانسهایی همچون دو بار رای انداختن عروس و داماد به صندوق رسمی رای برای ظاهرسازی در مقابل دوربین و ...، تصویری هجوگونه از «مردمسالاری دینی» ایجاد نماید. تصویرسازی سیاه و مبتذل که حالا با کسب عنوان «نماینده ایران» به تایید «حاکمیت ایران» هم رسیده و اگر چه ممکن است به مزاج «آکادمی» خوش نیاید و همچون «جنگ جهانی سوم» دیپورت گردد، اما همچنان و همواره در منظر مخاطبان جهانی به عنوان نماینده ایران قابل مشاهده و دسترسی میباشد.
۴/ حتی اگر به محتوای سیاه و مجعول «نگهبان شب» توجه نشود؛ نباید فراموش کرد که این اثر محصول سال ۱۴۰۰ هجریشمسی است و به عنوان یکی از تولیدات رسمی «بنیاد سینمایی فارابی» در کارنامه «دولت دوازدهم» به ثبت رسیده است. فیلمی که عملا هیچ قرابت خاصی با «مدیریت فرهنگی و سینمایی در دولت سیزدهم» ندارد! و جالبتر آن است که این انتخاب در حالی صورت پذیرفت که چند روز پیش از این و به مناسبت هفته دولت بود که «وزیر محترم ارشاد» طی یک سخنرانی رسمی فرمودند: «در سال گذشته۲۰ فیلم سینمایی در تراز انقلاب را تولید کردیم!»؛ تولیداتی که ظاهرا توسط مدیریت سینمایی کشور بایکوت شده و تمامی آنها از حضور در «اسکار ۲۰۲۴» جا ماندهاند!
۵/ «کمیته انتخاب نماینده سینمای ایران به آکادمی اسکار» یک هیات کاملا ایرانی و منتخب رسمی «سازمان سینمایی» است. هیاتی که برخی از اعضای آن به صورت مستقیم از جانب «مدیریت سینمایی کشور» منصوب میشوند و برخی دیگر نیز از میان لیست ارسالی توسط «صنوف خانه سینما» گزینش شده و هر ساله توسط «سازمان سینمایی» در ذیل «معاونت امور بینالملل بنیاد سینمایی فارابی» جایابی گردیده و مشغول به فعالیت میشوند و در نهایت فیلم منتخب این کمیته است که طی یک نامه رسمی و با نشان «بنیاد سینمایی فارابی» به «آکادمی علوم و هنرهای سینما» (Academy of Motion Picture Arts and Sciences (AMPAS)) یا همان «اسکار» (Oscars) معرفی میگردد. پس در این میان توجه به این نکته بسیار اهمیت دارد که انتخاب هر فیلمی در این سازوکار به معنی معرفی نماینده رسمی ایران است. نمایندهای که محتوایی مورد قبول و تایید شده توسط حاکمیت ایران و یا هر کشور دیگری را در معرض مخاطبان سینمایی قرار میدهد.
۶/ «اسکار» یک پدیده ویژه در «تاریخ سینمای جهان» محسوب میشود. محفلی که برخلاف سایر جشنوارههای جهانی به هیچ عنوان فراخوان عمومی نمیدهد و از سینماگران در سراسر جهان دعوت نمیکند تا آثار خود را جهت انتخاب ارسال نمایند؛ بلکه با ارسال فراخوان برای حاکمیت فرهنگی کشورهای مختلف در جهان، از ایشان میخواهد تا با تشکیل یک «کمیته انتخاب» به بررسی تولیدات سینمایی واجد شرایط برای حضور در «اسکار» بپردازند و هر فیلم سینمایی مقبول و مورد تاییدی که صلاح میدانند را به عنوان نماینده کشور و حاکمیت سیاسی خود به «اسکار» معرفی کنند و در چرخه انتخاب توسط اعضای این آکادمی برای نمایش نهایی در این رویداد سالانه قرار دهند. اگر چه در باب چرایی اتخاذ چنین روشی مباحث بسیاری وجود دارد و بسیاری این روش را در راستای اهداف «مدیریت فرهنگی ایالات متحده آمریکا» و طراحی الگوی الهامبخش به فرهنگ و هنر سایر ملتها ارزیابی میکنند. اما باید توجه داشت که نماینده معرفی شده توسط هر کشور در این سازوکار، نماینده واقعی حاکمیت فرهنگی آن کشور بوده و مخاطبان سینمایی میتوانند آن کشور را با آن نماینده دارای نشان رسمی و معرفینامه بشناسند. پس حتی اگر در این روش فیلم سیاه و مجعولی همچون «نگهبان شب» به عنوان نماینده سینمای ایران به «اسکار» معرفی شود، هیچ اتهامی متوجه برگزارکنندگان این رویداد نبوده و این فیلم سینمایی با تمام معانی و محتوای خود، نماینده رسمی «حاکمیت جمهوری اسلامی ایران» محسوب میشود و هیچکس نمیتواند خردهای بر «اسکار» بگیرد و این رویداد به شدت سیاسی را متهم به «ترسیم چهره مفلوک و سیاه از ایران» نماید!
۷/ دوسال است که از حضور پرتوفیق و همچنان آرمانمحورانه «دولت سیزدهم» در عرصه مدیریت اجرایی کشور میگذرد و حالا این دولت با تلاش شبانهروزی خود توانسته اقتدار کمرنگ شده «جمهوری اسلامی» طی هشت سال حضور و حاکمیت «دولت حسن روحانی» را به صورتی ویژهای بازیابی نماید و با تمرکز بر اصلاح ساختارهای داخلی و بالاخص توجه ویژه بر معیشت عمومی جامعه، به گونهای مطلوب کشور را از فضای ولشدگی امور به حال خود رهایی داده و در مسیر عبور از معضلات و مشکلات قرار دهد. توفیقاتی که پیامهای روشن و ملموس آن امروزه در صحنه «دیپلماسی رسمی کشور» قابل مشاهده میباشد. اما معالاسف، این حضور پررنگ و پویا همچنان بدون پیوست «رسانهای» و به نوعی با تداوم انفعال در عرصه «دیپلماسی رسانهای کشور» همراه است. موقعیتی مُهلک که بخش عمدهای از آن محصول رسوب طیف مدیران برجای مانده از گذشته و همچنین حضور طیف نابلدی از مدیران تازهواردی است که در بخشهای مختلف فرهنگی و رسانهای مشغول به فعالیتهستند؛ طیف مدیرانی که برآیند خروجی ایشان به نحوی است که گویی سعی دارد تا همچنان کشور را در حال انفعال نشان دهند اجازه ندهند تا تلاشهای «دولت سیزدهم» برای حل و عبور از مشکلات و ترسیم آینده روشن ایران به نمایش گذاشته شود. ممانعتی که محصول آن انتقال پیامهای رسانهای کاملا متناقض از درون «ایران» است. پیامهایی که توسط مخاطبان متکثر بینالمللی دریافت میشود و ایشان را به واسطه این تصویرسازیهای متناقض، دچار ذهنیتی پارادوکسیکال از «نظام جمهوری اسلامی» نموده و تصویری ناسازوارانه از پدیده الهامبخش «انقلاب اسلامی» در مقابل عموم ایشان قرار میدهد.
۸/ اگرچه حضور تولیدات سینمایی سیاه و مجعولی همچون فیلم سینمایی «آیههای زمینی» در جشنوارههای مهم خارجی و به همراه آن انتشار عمومی و گسترده فیلمهای سیاهی همچون «ارادتمند نازنین بهاره تینا» و «تفریق» و «بیرویا» و «برادران لیلا» و ... در فضای مجازی و قابل دسترس برای عموم مخاطبان را میتوان به عنوان مصادیقی از انفعال مدیران «مدیریت فرهنگی و سینمایی» در «دولت سیزدهم» ارزیابی نمود و بروز چنین اقداماتی را با توجیهات مختلف همراه ساخت و در نهایت محصول کمبود توان استفاده هوشمندانه از ظرفیت «دیپلماسی عمومی» دانست و ...؛ اما قطعا معرفی اثر مجعولی همچون «قهرمان» به «اسکار ۲۰۲۲» آن هم در نخستین سال حضور «دولت سیزدهم» و پس از آن معرفی فیلم سینمایی سخیف و با معانی به شدت پستی همچون «جنگ جهانی سوم» به «اسکار ۲۰۲۳» و در نهایت معرفی فیلم سینمایی «نگهبان شب» به بخش رقابتی «اسکار ۲۰۲۴» را نمیتوان با هیچ منطقی توجیه نمود و تنها میبایست آن را به عنوان مصداقی از یک «خیانت مدیریتی» در بدنه فرهنگی و سینمایی «دولت سیزدهم» قلمداد نمود.
ارسال نظر