به گزارش سینماپرس، به بهانه پخش سریال «عاشورا» هادی حجازی فر بازیگر و کارگردان این مجموعه و وحید ابراهیمی فیلمبردار سریال در مهر حضور پیدا کردند تا درباره این سریال سخن بگویند.
هادی حجازی فر در این گفتوگو درباره ویژگیهای سریال «عاشورا»، شخصیتی که از مهدی باکری تصویر کرده است و اینکه همه آنچه در سریال میبینیم براساس واقعیت رخ میدهد، سخن گفت.
او همچنین از «پوست شیر» و تأثیر عجیبی که در ارتباط گرفتن با مردم داشت، سخن گفت و عنوان کرد که این سریال چقدر باعث شده است پروژههای دیگر به سمت بازیگران این سریال جذب شوند.
حجازی فر و وحید ابراهیمی فیلمبردار سریال «عاشورا» در بخش قبلی این گفتوگو نیز به چالشها و سختیهایی که برای ساخت این پروژه متحمل شدند، اشاره کردند. سختیهایی که در این گفتوگو نیز به آنها ارجاع میدهند و حجازی فر تاکید میکند که بیان این مصائب صرفاً برای این است که کار بعدیها راحت شود.
در بخش دوم و پایانی این گفتگو میخوانید:
*شما با کارگردانان مختلفی در مقام بازیگر کار کرده اید از اولین فیلمی که با زنده یاد رسول ملاقلی پور در یک نقش حتی فرعی داشتید تا همکاری با ابراهیم حاتمی کیا و دیگرانی که در حوزه دفاع مقدس کار ساخته اند. با این تجربیات کدام یک از کارگردانان دفاع مقدسی در تولید و ساخت «عاشورا» روی شما تأثیر بیشتری داشتند؟
حجازی فر: من و وحید ابراهیمی درباره فضای فیلم خیلی حرف زدیم که میتواند شهادت دهد. ما از ابتدا درباره هر چیزی تصاویری در ذهن مان حک شده بود. من از شما می پرسم چه تصاویری از جنگ در ذهن شما حک شده است؟
*غیر از مستندهای شهید آوینی؟
حجازی فر: تمام شد رفت. برای نسل ما جنگ شکل مستندهای روایت فتح است. وقتی به ساختار دکوپاژ آمریکایی نزدیک میشویم عدهای میخندند و میگویند طرف خواسته است از فلان فیلم آمریکایی تقلید کند و با این ذهنیت هم نمیتوان جنگید.
*حتی اگر شبیه هم بشود درنهایت برچسب هالیوودی بودن میخورد.
حجازی فر: دقیقاً. پس آن تصویر و دکوپاژ به ما تعلق ندارد. ما در این پروژه باید به تصویری بینابین میرسیدیم که نه مثلاً به کار مهدویان در «آخرین روزهای زمستان» نزدیک شویم که خیلی مستند باشد و نه دیگر آثار. ما میخواستیم قصه و عکس بسازیم. مثل همان بخشی که صفیه و مهدی باکری در جلسه خواستگاری نشسته اند که تبدیل به شناسنامه کار شده است.
ما از روایت فتح لنز باز را وام گرفتیم تا کار عمق میدان داشته باشد. الان میفهمم چرا خیلی از فیلمهای جنگی لنز را روی صورت یک نفر بسته اند و همینطور عقب و جلو میرود و چهار نفر هم از جلوی دوربین رد میشوند. تصور کنید که دوربین همه چیز را نشان دهد و ۲۷۰ درجه بچرخد. صحنهای که وحید ابراهیمی مثال زد یک مصدومیت انفجار داشتیم که برای یک سرباز پیش آمد. بخشی از بازیگران ما سرباز بودند، اینها اگر قدمشان را دیر یا زود بردارند، مصدومیت پیش میآید. تانک در حال حرکت است و مقابلش را نمی بیند و آنهایی که در حال فرار هستند باید مراقب باشند، در عین حال یک وقت در لنز هم نگاه نکنند، به موقع هم بدوند. همه اینها را باید مدیریت کنید و اگر با لنز باز همه اینها را نمایش دهید ۱۰ برابر کار خود را سختتر میکنید و شاید حتی مخاطب متوجه نشود که چه کار بزرگی انجام داده اید. البته انتظار تحسین نداریم اما می گویم وقتی میخواهید کار باورپذیر باشد باید میزان این سختیها را هم به دوش بکشید. ما این اصول را رعایت کردیم و همه موارد از فیلمبرداری تا طراحی صحنه تا جلوههای ویژه مکمل یکدیگر بودند.
در صحنه شهادت آقا مهدی اگر پشت صحنه را ببینید در آن هرم گرما نیها در صحنه در حال آتش گرفتن هستند. این صحنهای است که فضاسازی میکردیم و آتش درست میکردیم تا تصویری که نماد «ابراهیم در آتش» است برای مهدی باکری به وجود بیاید چون قبل از این صحنه یک سخنرانی با موضوع «ابراهیم در آتش» دارد و ما میخواهیم همین صحنه را برای خودش دربیاوریم. پایه و زیر ساخت کار در این صحنه آتش بود و جلوی لنز هم در گرمای ۵۰ درجه باید شعله گاز میگذاشتیم تا هرم گرما مشخص باشد. همکاری عجیب و غریبی بین عوامل این پروژه رخ داد که به این خروجی رسید. اصل کار ما سادگی است و سختترین چیز هم حفظ همین سادگی است.
*خروجی این تجربه برای خود شما چه بود؟ رضایت نهایی را کسب کردید؟
حجازی فر: مهمتر از همه این بود که وقتی من یا بچهها اثر را میبینیم راضی باشیم و «ما» ی سخت گیر را راضی کند. نمیخواهم بگویم کار اشتباه نداشت و اشتباهات را در فرم و محتوا انکار نمیکنم اما در نهایت نوعی یک دستی در کار وجود دارد و اثر روحی دارد که حتی جایی که فرم کار یا کارگردانی غلط من پروژه را به خطر میاندازد روح کلی اجازه نمیدهد که از بین برود و به پاشنه آشیل کار تبدیل شود. طبیعی است که اگر ما دوباره میخواستیم کار را بسازیم خیلی از بخشها را تغییر میدادیم.
نه جعل تاریخ و نه جعل اتفاق، رخ نداده است، خیلی خوشحال میشوم که بدانید ۹۰ درصد آنچه که در فیلم میبینید عین به عین حقیقت دارد و سندش موجود است
*ممکن است در ساخت این اثر در بخشهایی محافظه کاری کرده باشید؟ نسبت به شخصیت مهدی باکری یا مضمون روایتی که دارید؟
حجازی فر: به هیچ وجه. نه جعل تاریخ و نه جعل اتفاق، رخ نداده است، خیلی خوشحال میشوم که بدانید ۹۰ درصد آنچه که در فیلم میبینید عین به عین حقیقت دارد و سندش موجود است. حتی دیالوگهایی که بین مهدی و صفیه برقرار میشود. حتی صحنهای که تصاویری از لورل و هاردی در تلویزیون میبینند.
*همه اینها در زندگی خودشان بوده و طنازی شما نبوده است؟
حجازی فر: سندهای اینها هم هست اما درباره طنازی باید گفت ادبیات آن دوره به گونهای است که اگر الان نوارهای آن زمان را پلی کنید، فکر میکنید همه اش شعار است. ادبیات شعاری بخشی از ذات هر انقلابی است. آمریکای جنوبی و هر جغرافیای دیگری را هم ببینید همین است. اینها هم آن زمان شعار نبود بلکه زیست آنها اینگونه بود. اما الان که به آن دوره نگاه میکنیم عجیب است و نسل جدید خنده اش میگیرد و ما لازم بود این ادبیات را با نوعی ملاحت و طنز تلطیف میکردیم و این جاهایی بود که من تا حدی ورود کردم اما تمامی آنچه دیده میشود براساس واقعیت است. اتفاق مهم این بود که وقتی رهبری فیلم را دیدند، دوست داشتند و نکاتی را بیان کردند و همین اتفاق، ما را نجات داد وگرنه ما حالا حالاها در حال جواب پس دادن بودیم.
*در روند انتخاب فیلم در جشنواره هم تأثیر داشت؟
حجازی فر: این ماجرا بعد از جشنواره بود. هرچند «موقعیت مهدی» به عنوان بهترین فیلم انتخاب شد اما این هم غیرمنطقی بود که فیلمی نه بهترین فیلمبرداری را گرفته و نه بهترین کارگردانی یا متن و طراحی صحنه ولی بهترین فیلم شده است و این هم همان میز نگه داشتن است که اگر کسی حرفی زد بگویند عنوان بهترین فیلم را گرفته است وگرنه براساس عناوین بهترین فیلم هم باید به اثر دیگری میرسید. به هر حال ما هم ادعایی نداریم و گفتیم دم شما گرم که اصلاً فیلم ما را دیدید. حتی برخی منتقدان به این عنوان بهترین فیلم برای اثر ما اعتراض کردند و حق هم با آنها بود. اما درنهایت بعد از جشنواره من در حال پاسخگویی به نهادها بودم که هر جمله یا سکانس را تحلیل میکردند و تفسیرهای فضایی داشتند.
*از این تفسیرها هم میتوانید بگویید؟
حجازی فر: مثلاً میپرسیدند چرا مهدی باکری کارتش را دور انداخت؟ خب پس چی کار کند؟ اولین اصل وقتی احساس میکنید میخواهید تسلیم شوید این است که مدارک خود را از بین ببرید. به نظرم اینها مهم نیست. با زنده یاد رسول ملاقلی پور مگر چه کردند؟ یا حاتمی کیا هنوز باید برادری اش را ثابت کند. من که کارهای نیستم و اگر هم این گلایهها را می گویم برای این است که کار بعدیها راحت تر شود. من فقط برای ساده کردن کار دیگران اینها را می گویم نه اینکه بگویم وای چقدر مظلوم هستم.
*آقای ابراهیمی برخی از قسمتها به شیوه دوربین روی دست بود، درباره نحوه فیلمبرداری کمی بیشتر توضیح دهید که چه مدلی را برای خودتان تعریف کردید؟
ابراهیمی: من موافق این نگاه نیستم که یک قالب خاص را برای یک فیلم تعریف کنم. براساس فیلمنامه و سکانس به سکانس تعریف میکنیم که در این سکانس دوربین روی دست باشد یا نباشد. اساساً هم تصمیم ما این بود که دوربین، دوربین زندهای باشد و در عین حال تکانها شدید و آزاردهنده نباشد. من دوستانی غیرسینمایی دارم که وقتی برخی از فیلمها را میبینند از تکانهای زیاد دوربین سرگیجه میگیرند. ما هم اینجا این توافق را داشتیم که فکر کنیم تکانها زیاد باشد و یا دوربین روی دست باشد. من طبق تجربه به این نتیجه رسیده ایم که بخشی از مخاطب ما سینماییها هستند بخشی مخاطب عادی هستند که هیچ شناختی از تکنیکهای سینمایی یا نورپردازی و … ندارند اما میخواهند تصویری که میبینند خوشایند باشد.
به لحاظ امکانات هم خیلی صحنهها را مجبور بودیم با چند مدل دوربین بگیریم که از یک برند و یک مارک نبود و باعث میشد خروجی تصاویر فرق کند که الان در پست پروداکشن در حال نزدیک کردن این تصاویر به یکدیگر هستیم. این هم از همان نکاتی است که هیچ وقت برای مخاطب اهمیتی ندارد که با چه دوربینی گرفته شده است بلکه حسی که به او منتقل میشود اهمیت پیدا میکند. فکر میکنم بخش زیادی از کار به همان مشکلات تولیدی برمی گشت که در نقطهای از پروژه به طور مثال میگویند از این دوربین دیگر نمیتوانید، استفاده کنید و از این پس باید با فلان لنز بگیرید تا هزینه کاهش بیابد. در سینمای ایران مساله تولید غالب است تا اینکه من فیلمبردار بگویم که چه دوربین یا لنزی را نیاز دارم.
*این مدل کار به خروجی ضربه نمیزند که از ایده آل های خود کوتاه بیایید؟
ابراهیمی: من تلاش کرده ام از ایده آلهایم پایین نیایم. ما سکانسی داریم که آقا حمید باکری روی قایقها و بلم ها در حال حرکت هستند که حال و هوای شب را دارد. این سکانس اصلاً با دوربین حرفهای سینمایی گرفته نشده است. با آلفا سون فیلمبرداری شده است که دوربین ساده ای است و الان در سینما استفاده نمیشود. اما به گونهای است که هرکسی می بیند فکر میکند با الکسا فیلمبرداری شده است و خوش رنگ و لعاب درآمده است. فکر میکنم ابتدا نگاه کارگردان و فیلمبردار یا عوامل مهم است و بحث فنی در مراحل بعد قرار دارد.
حجازی فر: عصبانیت ما از نبود امکانات خیلی زود به این تبدیل شد که فهمیدیم نیاز داریم خلاق باشیم. این را هم بگویم آنچه ما به عنوان تجربه میگوئیم به هیچ عنوان روش قابل تکثیری نیست چون ما نقاط قوت و ضعف فردی مان هم در اثر آمده است.
من دوست دارم در حوزه دفاع مقدس کار کنم. اگر به تصمیم من بود دوست داشتم فقط در این حوزه فعالیت کنم و موارد انسانی را تصویر کنم
*با همه مشکلاتی که گفتید باز هم به سمت کارگردانی آثار دفاع مقدسی می روید یا خیر؟
حجازی فر: این ما نیستیم که برای ادامه مسیر تصمیم میگیریم آن هم در شرایطی که کار برای اهالی سینما خیلی سختتر از قبل شده است. بعد از کرونا و رکود سینما، اتفاقهای سال گذشته و همه حواشی که به وجود آمده است من هر چقدر هم گلایه داشته باشم در برابر خیلی از همکارانم خیلی شرایط بهتری داشته ام. ناشکر نیستم و ادای آدمهای معترض را هم نمیگیرم. زندگی و رخدادهای پیش رو است که گاهی برای ما تصمیم میگیرد. گاهی یک بازیگر از اوج کار و فعالیت به بیکاری محض میرسد. من دوست دارم در حوزه دفاع مقدس کار کنم. اگر به تصمیم من بود دوست داشتم فقط در این حوزه فعالیت کنم و موارد انسانی را تصویر کنم. مثلاً بشود با این حوزه شعر را به نمایش درآورد.
ببینید رمانها و شعرهای مهم معاصر بعد از جنگها و تراژدیهای بزرگ اتفاق میافتد، یعنی رقت قلبی و احساسات انسانی به مرحلهای میرسد که به یک اثر مهم بدل میشود. بعد از جنگ جهانی اول و دوم چنین خروجیهایی را در آثار ادبی داشته ایم. اما الان ترجیح من کار دفاع مقدسی نیست چون نمیخواهم اثر الکنی بسازم. ترجیح میدهم در حوزهای کاری بسازم که بتوانم حرفم را بزنم. غر نزنم بلکه بتوانم باز هم خلاق باشم. من کارگردانی را دوست دارم و در کارگردانی حالم خیلی بهتر است اما به دوست داشتن من هم نیست و من مثل موج سوارهای رودهای خروشانم که باید ببینم آب به چه سمتی میرود پس فعلاً بازیگری برایم بی دردسرتر است.
*۲ سوال هم میخواهم کمی خارج از این سریال بپرسم. خبری رسید که قرار است اسپین آف «پوست شیر» ساخته شود در این مجموعه حضور دارید؟
حجازی فر: صادقانه بخواهم بگویم هنوز خبری ندارم.
*پوست شیر جزو معدود کارهایی بود که با حجم تلخی بالای آن مخاطب خیلی ارتباط گرفت.
حجازی فر: در کار بازیگری برای من به شدت اتفاق عجیب و غریبی بود. هم باعث بالا رفتن قراردادهای بعدی من شد هم باعث شد ۸۰ درصد پروژهها سراغ من و دیگر بازیگران این سریال بیایند. یک اتفاق بد هم این بود که الان دیگر تقریباً خیلیها مرا میشناسند چون قبلاً بیشتر طرفداران فیلمهای دفاع مقدسی مرا میشناختند.
*چرا بد باشد؟
حجازی فر: کاراکتر من خجالتی است و حتی به جای مردم خجالت می کشم که من را میشناسند اما روی آن را ندارند که درخواست عکس گرفتن را مطرح کنند. (می خندد) به نظرم با شهرت زندگی سختتر میشود. اما «پوست شیر» با در نظر گرفتن همه اعتباری که بازیگرانش داشتند، اعتبار اصلی اش را از سازندگانش میگیرد و مربوط به برادران محمودی است. «پوست شیر» برای خود من فضایی بود که توانستم بهترین خودم را ارائه کنم. در «موقعیت مهدی» هم همین بود، بچهها بهترین خود را ارائه کردند و جمشید و نوید محمودی فضایی را فراهم کردند که همه بتوانند بهترین خود را ارائه دهند. اگر «پوست شیر ۲» هم ساخته شود بدون حضور من هم به مقصد میرسد چون برندی که ساخته شد از تک تک ما قویتر است.
*سوالی هم درباره سریال دیگری داشتم که حضور شما در آن مجموعه هم با اقبال مواجه شد و می دانم مذاکرههایی هم برای بازگشت دوباره به این سریال داشتهاید که شاید نخواهید اسمش را بگویید اما چقدر بازگشت به این سریال و تلویزیون قطعی است؟
حجازی فر: مذاکراتی انجام شده است اما هنوز به نتیجه نرسیده چون من تعهداتی داشتم و محدودیتهای زمانی برایم وجود دارد اما امیدوارم که بشود تا بتوانیم هر از گاهی تلویزیون را روشن کنیم.
*پس همچنان تلویزیون برای شما مساله است.
حجازی فر: بزرگترین حسن تلویزیون برای من فراگیری و رایگان بودنش است. خود من بخواهم اشتراک یک پلتفرم را خریداری کنم اگر خانواده ام نباشند واقعاً بلد نیستم. در عین حال تلویزیون برای مردم یک حق است که بتوانند بهترینها را از آن ببینند. باعث افتخارم است که بتوانم به رایگان در خانههای مردم باشم در کاری که مردم ببینند و بخندند و حالشان خوب شود. باید بیش از اینکه دنبال درس یاد دادن به مردم باشیم و امر و نهی کنیم در سرگرمیهایشان سهیم باشیم.
ارسال نظر