محمدرضا مهدویپور/ اگر چه تاریخ ایران، بالاخص در ۵۰ سال اخیر پُر است از حضور «استکبارستیز ملت ایران» ؛ اما روز «سیزدهم آبان» در تقویم تاریخی کشور به نماد این حضور مبدل گردیده و با عنوان «روز مبارزه علیه استکبار» به ثبت رسیده است. حضوری نشاندار که متاسفانه از کمترین ظهور و بروزی در عرصه هنر و بالاخص سینما برخوردار شده و از این جهت لزوم بازخوانی و مرور چند نکته مهم را ضروری میسازد:
۱/ چهل و چهار سال است که به برکت اقدام انقلابی ۱۳ آبان ۱۳۵۸ هجری شمسی «ایالات متحده آمریکا» در «ایران» حضور رسمی و با هویت دیپلماتیک خود را از دست داده و نمیتواند با استفاده از «پوشش دیپلماتیک» فضای لازم را برای دخالت مستقیم افسران اطلاعاتی خود فراهم و نفرات لجستیک سفارت خود را به صورت مستقیم مامور ایجاد تشنج یا بحران در فضای عمومی جامعه ایران نماید. با این همه حضور مجازی و غیر نشاندار این «دشمن همیشگی مستضعفان» و «شیطان بزرگ» از جمله موضوعات مغفول ماندهای است که ابعاد و جوانب آن را میتواند در لحظه لحظهی این ۴۴ سال پُرفراز و نشیب و در مرور فتنههای رنگارنگ و مختلفی همچون «فتنه ۱۳۷۸» و «فتنه ۱۳۸۸» و «فتنه ۱۳۹۸» و بالاخص «فتنه ۱۴۰۱» مشاهده نمود. حضوری نشاندار که متاسفانه نه تنها در سبد تولیدات هنری و بالاخص فیلم و سریال در کشور مورد نادیدهانگاری واقع شده و حتی از حداقل جایگاهی نیز برخوردار نیست؛ بلکه حتی با تولیدات متناقضی همچون برخی آثار و فیلمهای سینمایی و تلویزیونی در سالهای اخیر همراه گردیده است. تولیداتی که معالاسف بسیاری از آنها با بودجه و جلب حمایت مادی و معنوی نهادهای حاکمیتی در کشور تولید شدهاند.
۲/ حضور متعهدانه و انقلابی «دولت سیزدهم» موجب جلوس شخصیتی انقلابی بر مصدر «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» گردید. شخصیتی که به درستی و با صراحت بیان مواضع انقلابی و آرمانهای «جمهوری اسلامی ایران» را بیان و تبیین میسازد. اما معالاسف عدم همراهی زیر مجموعههای مدیریتی این وزارتخانه و همت ایشان برای تحقق این سخنان سبب شده تا همین سخنان با ادبیاتی دیگر توسط مدیرکلها و معاونهای این وزارتخانه تکرار شود و تا به آنجا پیش رود که بالاخص در «سازمان سینمایی» شاهد تکرار این ادبیات در سطوح مدیریتهای میانی باشیم. تکرار گفتاری که با حداقل عمل و ظهور و بروز در واقعیت ملموس تولیدات هنری و سینمایی همراه میباشد! اتفاقی که متاسفانه نظیر آن در «صدا و سیمای جمهوری اسلامی» نیز در حال مشاهده میباشد و مدیران و زیر مجموعههای این نهاد مهم نیز عموما در حال تکرار سخنان و هدفگذاریهای بیان شده توسط «رئیس سازمان صدا و سیما» میباشند!
۳/ روز نخست از آبانماه بود که «رئیس سازمان سینمایی» در گفتگو با «خبرگزاری دولت» جملات عجیبی را بیان داشته و با ادبیاتی صریح اعلام کردند: «موضوع غزه موضوع جدیدی است و تازه دو هفته است که اتفاق افتاده، ما اکنون روی موضوع غزه متمرکز میشویم چون با موضوع فلسطین فیلمنامههای بسیار زیادی دست ما میرسد. قطعا در حوزه مستند و نسلکشی جدید در غزه آثار بسیار خوبی اگر باشد و ارائه شود از آنها حمایت خواهیم کرد. چون دامنه جریان مقاومت دامنه گستردهای است و وظیفه ماست که این لحظات ثبت و ضبط و ماندگار شوند.» اگر چه این سخنان میتواند نویدبخش تولید آثار هنری و سینمایی «ضد استکباری» در آینده باشد و همچنان امیدها را برای ساخت آثاری در خصوص «جبهه مقاومت» و «فلسطین مظلوم» و ... با طراوت نگه دارد! اما واقعیت آن است که بیش از هر چیز این قبیل صحبتها و گفتگوها را میتوان نشات گرفته از منگی «روابط عمومی سازمان سینمایی» و در کنار آن میل ریاست کنونی «سازمان سینمایی» برای «متکلم وحده» بودن و عدم پاسخگویی در برابر منتقدان و خبرنگاران قلمداد نمود. پس اگر این سخنان در یک محفل پرسش و پاسخ رسمی صورت میپذیرفت؛ قطعا یا آقای رئیس به خود اجازه ادای چنین جملاتی را نمیداد و یا آنکه پس از بیان چنین سخنی مجبور بود تا پاسخگوی تناقضات کلامی خود باشد و در مواجهه با پرسش خبرنگاران دیگری قرار گیرد که ضمن یادآوری این مهم به ایشان که «موضوع غزه موضوع جدیدی نیست!» از «رئیس سازمان سینمایی» درباره کم و کیف آن فیلمنامههای بسیاری که در موضوع فلسطین به دست ایشان رسیده است سوال میکردند! و یا میپرسیدند که با وجود این فیلمنامههای بسیار زیاد، چرا هنوز هیچ اثری در اینباره تولید نشده و یا در دست تولید نیست!؟
۴/ تا پایان سال ۱۴۰۲ هجریشمسی عرصه فرهنگی کشور تقریبا شاهد ۲۰ جشنواره مختلف در سطح و گرید «بینالمللی» و «ملی» خواهد بود. جشنوارههای متعدد و متکثری همچون «هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران» ، «بیست و هشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان» ، «چهل و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر» ، «چهل و دومین جشنواره بین المللی تئاتر فجر» ، «شانزدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر» ، «سی و نهمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر» ، «هجدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر» ، «سیویکمین جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران» ، «پنجاه و سومین جشـنواره بینالمللی فیلم رشد» و «سیزدهمین جشنواره بینالمللی پویانمایی تهران» و ... که هر کدام میتوانند منشأ اثر در حوزه هنری خاص خود باشند و تحولات سال آینده رشته هنری مدنظر خود را با اعطای جوایز و توجه ویژه و حتی سفارش آثار رقم زده و با دعوت از تولیدات بینالمللی در آن رشته هنری به ملجأ هنرمندان همسو و همراستای با اهداف انقلاب اسلامی در جای جای جهان مبدل گردند و «جبهه جهانی مبارزه با استکبار» را در واقعیت هنر و رسانه پدید آورند.
۵/ «چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران» یکی از جشنوارههای هنری معتبر میباشد که از تمامی ظرفیتهای لازم برای تبدیل حوزه «فیلم کوتاه» و قرار دادن این گونه از فیلمسازی در مدار «جبهه جهانی مبارزه با استکبار» برخوردار است. جشنوارهای که امسال با در اختیار داشتن یک بودجه بسیار بالا و در شرایط کاملا آرام سیاسی در کشور و در حین ماجرای افتخار آفرین و مهم «طوفان الاقصی» و در پس «جنایات رژیم صهیونیستی» برگزار شد. جشنوارهای که میتوانست به یک ابزار مهم در عرصه «دیپلماسی مقاومت» مبدل گردد؛ اما معالاسف به واسطه ناپختگی و عدم توانمندی دبیر و تیم برگزارکننده، به یک «فرصت سوزی بزرگ» در حوزه «فیلم کوتاه» مبدل گردید. از این حیث مرور برخی از آنچه که بر این جشنواره رفت میتواند سرمشقی برای اصلاح و ایجاد تغییرات در سایر جشنوارههای پیش رو گردد.
۶/ چندی قبل از برگزاری «چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران» بود که «مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران» در پاسخ به پرسش «سینماپرس» در باب چرایی عدم حضور و بکارگیری گسترده از اساتید و پیشکسوتان سینمای انقلاب اسلامی در این جشنواره گفته بودند که «من انقلابی بودن مد نظر شما را نمیفهمم!»؛ حالا و پس از برگزاری این جشنواره فرصت خوبی است تا ایشان و سایر مدیران در جشنوارههای پیش رو این مفهوم را بفهمند و بدانند انقلابی بودن یعنی استفاده از طیف سینماگران متخصص و کاربلدی که وقتی در هیات داوران جای گرفتند؛ خروجی سلیقه و نظر ایشان منجر به بایکوت آثار ارزشی و نادیده گرفتن تولیدات موجه و نسبتا خوش قوارهای همچون «اذان صبح به افق یزد» و «آخرین شیهه اسبی که خواب پروانه شدن دیده بود» و یا حتی «مورچه» نشود و بجای آن آثار مجهول و مبهمی همچون «خودکشی به سبک نیچه» به عنوان اثری محصول سال ۱۳۹۹ هجریشمسی را با افراط در ۷ مورد نامزد نکنند و کسب ۴ جایزه مهم جشنواره به عنوان شاخصه و الگوی فیلمسازی کوتاه در سال پیشرو برای «جوانان سینمای ایران» معرفی نگردد و «قوتار» که سعی میکند به گاوها شخصیت بدهد! جایزه بزرگ جشنواره را به عنوان بهترین فیلم از آن خود نکند.
۷/ حرکت جشنوارههای هنری بر مدار «آرمانهای انقلاب اسلامی» و تمرکز بر وظیفه مهم و اساسی سامان دادن به «جبهه جهانی مبارزه با استکبار» در آن رشته هنری؛ به معنی نصب بیلبورد و یا قرار دادن چند تصویر در محوطه عمومی برگزاری این قبیل جشنوارهها و یا تنظیم متنهای حماسی برای سخنرانی دبیر و مدعوین در افتتاحیه و اختتامیه نمیباشد؛ بلکه این حرکت به واسطه توجه به تولیدات هنری عرضه شده در این جشنوارها است که شکل میگیرد و واقعیت مییابد. تولیداتی که لزوما یافتن و پیدا کردن آن در سطح «بینالمللی» همراه با جذب فعالان هنری در سایر کشورها همراه خواهد بود و این همه میتواند به عنوان یکی از ابتداییترین وظایف «رایزنهای فرهنگی ایران» در تمامی کشورها به شمار آید. وظیفهای که البته قبل از آن، نیازمند حضور افراد فهیم و دغدغهمند و انقلابی در جایگاه «مدیر بینالملل» رویدادهای هنری و جشنوارهای در داخل کشور میباشد.
۸/ «چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران» بنابر اعلام دبیر این رویداد، مبلغ ۱۰ میلیارد تومان بودجه رسمی در اختیار داشت. بودجهای ابتدایی که اعلامی و کلی بوده و هنوز هیچ فهرستی از اضافات و نحوه خرج این مبلغ ارایه نشده است. بودجهای که شاید به دید فعالان اقتصادی بسیار ناچیز بیاید؛ اما واقعیت آن است که ۱۰ میلیارد تومان در عرصه فیلم کوتاه مساوی است با تولید حداقل ۳۳ فیلم کوتاهی که از تمامی استانداردهای لازم تولید برخوردار باشند و این یعنی یک اتفاق بزرگ! اتفاقی که در کنار بودجه غیرشفاف و هزینهکردهای نامعلوم «انجمن سینمای جوانان ایران» در طی یک سال میتوانست منجر به تولید تعداد قابل توجهی اثر با محتوای «استکبار ستیزی» گردد. آثاری که هم از لحاظ فُرم و هم از لحاظ محتوی آنچنان موجه باشند که نه تنها نیاز مخاطب داخلی را برآورده سازند و ظرفیت تهی و خالی رسانهای را پوشش دهند؛ بلکه بتوانند به عنوان «نماینده جمهوری اسلامی ایران» در سطح بین المللی پخش گردند و پیام رسان «انقلاب اسلامی» به جهانیان شوند.
۹/ عدم حضور آثار هنری و تولیدات بینالمللی با محتوای «ضد استکباری» در جشنوارههای هنری و بالاخص سینمایی سالهای اخیر اتفاقی بسیار مشهور و ملموس است. اتفاقی که با عدم شناسایی و دعوت از هنرمندان و بالاخص سینماگران «استکبارستیز» در عرصه بینالملل و جلب تولیدات موجه سینمایی برای حضور در این رویدادها همراه شده و متاسفانه موجب شده تا عموم رویدادهای سینمایی ایران که در سطح بینالمللی برگزار میشوند، نه تنها بوی «انقلاب اسلامی» را ندهند(!) بلکه حتی از طعم «جمهوری اسلامی» نیز برخوردار نباشند و به محافل کمخاصیتی مبدل گردند که در خوشبینانهـترین حالت ممکن، با حداقل وجه تمایز از نظایر خود در سایر نقاط جهان برگزار میشوند و این همه در حالی است که ادعای ارسال ۷ هزار و ۲۱۶ اثر از ۱۳۱ کشور به «چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران» و پس از آن به نمایش گذاشته شدن ۲۸ اثر عموما ضعیف و کم کیفیت در بخش فیلمهای کوتاه داستانی این جشنواره را میبایست به عنوان نمونه و مصداقی از یک «طنز تلخ» تلقی نمود. طنزی که در صورت عدم علاج فوری آن میتواند به سایر رویدادهای هنری نیز سرایت نماید؛ همچنان که چند روز پیش از این دبیرخانه هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» نیز اعلام داشته که در بخش بینالملل این دوره ۱۸۳۹ فیلم از ۱۱۳ کشور متقاضی حضور بودهاند!
۱۰/ «استکبارستیزی عملی» یعنی آنکه مدیران «سازمان سینمایی» بجای «حرف درمانی» و تکرار سیاستها و برنامههای کاملا صحیح و بسیار هوشمندانه «وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی» به سراغ پیگیری و تحقق ملموس این برنامهها بروند. برنامههایی که در صورت تحقق میتوانست بجای فیلم سینمایی سیاه و مجعول «نگهبان شب» یک اثر سینمایی خوش ساخت و «استکبارستیز» را به عنوان نماینده «صنعت سینمای ایران» به «آکادمی علوم و هنرهای سینما» معرفی نماید و حتی بر فرض رد شدن و عدم تایید توسط این محفل آمریکایی، از فضای رسانهای پیرامون «نامزد سینمای ایران در اسکار ۲۰۲۴» در جهت دیده شدن حداکثری این اثر توسط مخاطبان جهانی استفاده نماید.
۱۱/ «استکبارستیزی عملی» یعنی آنکه مدیران «سازمان سینمایی» بجای بازتولید سخنان «وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی» در ادبیات جدید؛ بر تولید طیف گستردهای از فیلمهای کوتاه و مستند خوشساخت متمرکز میشدند و اجازه نمیدادند تا فضای کلی «چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران» در احاطه آثاری همچون «مدیر مدرسه» قرار گرفته و مخاطب با فیلمهای سخیف و تحقیر کنندهای همچون «ناظر» و «زنان لجمن» و ... مواجه شود.
۱۲/ هشت سال حاکمیت رسمی «ولنگاری» بر فضای مدیریت فرهنگی کشور و در کنار آن حرکت لاکپشتی و کمشتاب برخی مدیران فرهنگی «دولت سیزدهم» طی دو سال اخیر و بالاخص بیبرنامگی و یا برنامهریزیهای غلط و غیرهوشمندانه در عرصه تولیدات سمعی و بصری و مشخصا تمسک حداکثری مدیران «سازمان سینمایی» و «ساترا» به شیوه «حرف درمانی» از جمله موضوعات مهم و مغفول مانده طی یک دهه اخیر است که متاسفانه در صورت عدم علاج فوری، میتواند همچون یک بیماری مزمن به تمامی بخشهای فرهنگی در کشور سرایت کند و حتی ساختارهای فرهنگی انقلاب اسلامی را دچار اضمحلال سیستماتیک سازد و به وضعیت کنونی نهادهایی همچون «سازمان هنری رسانهای اوج» مبتلا سازد. نهادی که با آرمان تقویت «جبهه هنری و رسانهای انقلاب اسلامی» و با هدف «مبارزه با استکبار» شکل گرفت؛ اما طی یک دهه، آنچنان دچار استحاله و تغییرات ماهوی گردید که امروزه با شاخصه فیلم سینمایی بلند «سرهنگ ثریا» به عنوان یک اثر «مجاهد خلق» پسند(!) و فیلم کوتاه و تعجب برانگیز «مدیر مدرسه» به عنوان یک اثر حمایتکننده از فرقه «ز. ز.آ» و دهها اثر دیگر اینچنینی شناخته میشود!
۱۳/ گلایه در باب کمبودها و فقر هنری «جبهه مبارزه با استکبار» بسیار است و مجال این نوشتار محدود! پس در پایان همچنان باید امیدوار به آینده بود. آیندهای که در آن بالاخره «آرمانهای انقلاب اسلامی» در تولیدات هنری و بالاخص فیلمها و سریالها تجلی پیدا خواهد کرد و مدیران فرهنگی کشور در رشتههای مختلف به سراغ بازنمایی از جامعه انقلابی خواهد رفت. جامعهای که به دور از روحیه سازشکارانه و ذهنیت تساهل و تسامح به درک روشنی از مسیر سعادت و کسب استقلال خود رسیده و از آنچنان بضاعتی برخوردار گردیده که میتواند این مهم را به عنوان الگویی در اختیار سایر ملتها قرار دهد.
ارسال نظر