به گزارش سینماپرس، نشست خبری حسین علیزاده برای انتشار آلبوم دستگاههای موسیقی ایران، بعداز ظهر شنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد. در این نشست آتوسا ارباب نماینده انتشارات کارمان، سیروس جمالی شاعر مجموعه، علی بوستان مدیر تولید و شهرام صارمی معاون هنری فرهنگسرای ارسباران؛ حسین علیزاده را همراهی کردند.
در ادامه گزیدهای از صحبتهای هر کدام از حاضران در این نشست را میخوانید:
علی بوستان: این مجموعه حاصل سه سال کار است. از پاییز ۱۳۹۹ صحبتهای ابتدایی انجام شد. قرار بر این بود که این مجموعه هم پهرتیتور داشته باشد و هم نسخه صوتی که با حضور ۴۵ نوازنده و خواننده ضبط شد. از آبان ۱۴۰۰ ضبط و تمرین؛ به شکل توامان انجام شد.
در مرداد ۱۴۰۱ ضبط این مجموعه تمام شد. در زمستان ۱۴۰۲ این مجموعه آماده انتشار بود. در این پروژه شیوه پارتیتور نویسیِ متفاوتی به کار گرفته شد تا حفظ کردن آن راحتتر باشد.
امروز مجموعه دستگاههای موسیقی ایران به طور کامل منتشر میشود. همچنین این مجموعه روی پلتفرمهای رسمی موسیقی در سراسر جهان هم قابل دسترسی است.
آتوسا ارباب: هفت سال پیش خانهی کارمان را تاسیس کردیم. در ادامه هنر را به اکوسیستم خودمان اضافه کردیم. ما از هنر تجسمی و موسیقی استقبال ویژهای داریم. ما تا کنون ۱۰۰ رویداد هنری را میزبانی کردهایم.
چهارسال پیش با پروژه استاد علیزاده آشنا شدبم. ویژگیِ منحصر به فرد این پروژه برایمان بسیار جذاب بود. نوآوری و کیفیت بالای موسیقی در این پروژه ما را به خود جذب کرد.
شهرام صارمی: در این اثر؛ تمام اشعار به طور خاص، صرفا برای این اثر سروده شده است. در هر گوشه اسم آن گوشه در شعر ذکر شده است.
بدون ریشه، جهانی شدن بی معناست
بخش پایانی این نشست به صحبتهای حسین علیزاده اختصاص داشت. علیزاده این صحبتها را در پاسخ به پرسشهای خبرنگاران بیان کرد. در ادامه متن صحبتهای این هنرمند را میخوانید:
حسین علیزاده: وقتی که صحبت از فرهنگ، هویت یا هنر میشود همه دوست دارند از واژه جهانی استفاده کنند ولی تا وقتی روی زمین خودت ریشه نداشته باشی جهان بیمعنا است. ما برای یکی از فرهنگهای جهان کار میکنیم نه فقط فرهنگ ایران؛ زیرا گاهی دستاوردهای تاریخی خود را دست کم میگیریم ولی وقتی تاریخ را مرور میکنیم، میبینم ایران با تمام افت و خیزها خاطره جاودانهای در جهان به نام فرهنگش دارد. ما همه با ذوق و شوق برای پاسداری از فرهنگ تلاش میکنیم.
اگر مفهوم پاسداری مشخص نباشد، پاسداری از فرهنگ میتواند با نگاههای مختلف آن را به یک چیز منفی یا مثبت تبدیل کند.
تمام کسانی که خیلی به ایرانی و ایرانی بودن میبالند، از یک گذشته دور صحبت میکنند ولی نمیگویند ما چه هستیم. همه آمده و رفتهاند و آنچه میماند تلاش و کار آن مردم و هنر است. فرهنگ و ادبیات ایران میتواند یک ظرفیت جهانی داشته باشد ولی نمیتوانیم بگوییم فقط ادبیات ما خوب است و نقاشی ما خوب نیست.
موسیقی طی تاریخ درک درستی از آن نبوده و با آن خصومت داشتهاند و مشخص نیست منطق این خصومت چیست؟ گرچه همه کار آنها با موسیقی است. نمونه این امر سرود ملی است. پس سرود ملی را با چه اجرا میکنند؟ با ساز! خیلی جکها درباره این مسئله ساخته شده است.
علیزاده تصریح کرد: خیلی عجیب است که چشم دیدن موسیقی را ندارند. ما فرهنگهای مختلفی را داریم که موسیقی خود را دارند. هنرمند باید خود را موظف کند که در آن جغرافیایی که کار میکند نگاه نکند که چه چیز را به او اجازه میدهند و نمیدهند بلکه باید بداند بخشی از تاریخ است.
وقتی به چنین شرایطی میرسیم اگر ریشه نداشته باشیم، و با گذشته تاریخی خود آشنایی نداشته باشیم و بخواهید کار معاصر کنیم کار ما مثل یک حباب میشود. هنر را هنرمندان باید ارشاد کنند و این وضع هیچوقت جواب نمیدهد. سیستمهای درست هستند از هنرمند نمیترسند و هنرمند میتواند کار خود را انجام دهد. متاسفم برای کسانی که پشت درهای بسته برای هنرمندان تصمیم میگیرند.
این پروژه در بدترین شرایط روزگار ما؛ یعنی در دوران کرونا در ذهنم شکل گرفت. دیدم که میتوانیم بر اساس آنچه از خلاقیت و نبوغ هنرمندان نسل جوان ایران میشناسم کاری را برای تاریخ این سرزمین داشته باشیم. ما گنجینه بزرگی در ایران داریم و هر وقتی که در ایران چنین فرصتی وجود داشته باشد میتوانیم کار کنیم. این پروژه در روزگار سخت کرونا در ذهنم شروع شد. آن زمان که سایه مرگ کشور را گرفته بود سایه امید مرا گرفت و فکر کردم در آن شرایطی اگر کسی باشد که بین سایرین صلاحیت صحبت درباره ردیف موسیقی ایران را داشته باشد باتوجه به گذشته خودم و استادانی که داشتهام، آن فرد خودم هستم.
طی سالهای اخیر ردیفهای زیادی توسط ناشران به صورت زیرمیزی منتشر شده است ولی چه سر کلاس چه موقع ضبط، استاد فکر میکرد که شاگرد روبهروی او نشسته است. او فکر نمیکرد که شاید مخاطب هم میتواند روبهروی او باشد. ولی وقتی استادانی چون صبا، وزیری و شهناز به این نکته بسیار مهم در ورای آنچه در حوزه آموزش میگذرد پی بردند. ماجرا شکل دیگری گرفت و آنها توانستند موسیقی ردیف را به درستی به مخاطبان معرفی کنند. این روند در شرایطی قرار گرفت که در دوران معاصر به واسطه مجموعههایی چون کانون پرورش فکری و مرکز حفظ و اشاعه فعالیتهای خوبی اجرا شد اما بعد از مدتی ماجرا به سمت دیگری رفت و موضوع ردیف بسیار تکراری شد و خیلی روی یک ردیف متمرکز شدند. در حالی که اگر به همین فعالیتهای ما در مرکز حفظ و اشاعه توجه میکردند میتوانستیم شاهد اتفاقات بهتری در حوزه موسیقی ردیف باشیم. چون ما در آنجا با انواع و اقسام ردیفهای استادان برجسته موسیقی آشنا میشدیم که دربرگیرنده ارزشهای زیادی بود.
بعد از انقلاب به دلایل مختلف افرادی تصمیمات گرفتند که چند دهه تاثیر آن را دیدیم. مدام مصاحبه میکردیم که این روند غلط است. شاگردان را بیچاره کردند و خسته و همه یک چیز را درس میدهند. به این فکر کردم که با هر موسیقیدان ایرانی حرف بزنی از ردیف حرف میزند ولی مردم اصلا نمیدانند ردیف خوردنی است یا پوشیدنی. فکر کردم چگونه میتوان ردیف را مردمی کرد. فهمیدم کار فقط گل و بلبل نباشد و یک آموزش غیر مستقیم داشته باشد. این کتاب فقط برای عام نیست حتی چند کتاب دانشگاهی در دل آن است. وقتی به موسیقی فکر میکنیم، کار ظریفی را میطلبد که هم یک تعریف دانشگاهی داشته باشد و هم عام.
کل پروژه دریایی نبود که تنهایی در آن شنا کنم و ۱۰۰ نفر پشت آن هستند.
وقتی مردم برای ما در این حوزه مهم میشوند پس باید در حوزه محتوا نیز کارهای اختصاصی انجام دهیم که سیروس جمالی به عنوان یکی از شاگردان من که امروز دوست و رفیق من است، تمام تلاش خود را انجام داد که با زبان شاعری یک نقاشی را با زبان هنری به پروژه دستگاههای موسیقی ایران منتقل کند. مردم با ادبیات به هر حال سر و کار دارند به همین جهت فهمیدم از طریق ادبیات میتوان راحتتر این کار را انجام. نسل جوان خیلی جلوتر از نسل ما هستند و بسیار میفهمند و جای خوشحالی است که در فشار و فضای سانسور کشور اینها اینگونه رشد کردهاند، حتی در آواز زنان. من بسیار به آینده امیدوار هستم و امیدوارم این کار محصول این امید من باشد.
معیار، سابقه آموزشی آنها از راه درست و میزان دلدادگی آنها به موسیقی بود. همه آنها با جان و دل آمدند و آنقدر قشنگ و زیبا آمدند که من ۲۰ سال جوان شدم. عشق، ایمان، وفاداری و شوق آنها به کار و چشمانشان حین کار را فراموش نمیکنم. وقتی کار میکردیم زندگی میکردیم. تمام انتخاب ما درست بود و کما بیش برخی از این جوانها را میشناختیم. ما هزاران ساعت تمرین کردیم و هیچکدام از تمرین های ما یک ثانیه دیر شروع نشد. هنرمند دیسیپلین نداشته باشد، موفق نمیشود. مگر می شود هنرمند صبح را از دست دهد. هنرمند دغدغهمند که خواب ندارد. تا آخر عمر عاشق این بچه ها هستم و این آغاز یک دوستی برای آینده بود و در آینده کارهای بهتری عرضه میکنیم.
سالهایی که گذشت آنقدر شرایط بد بود که به لحاظ روحی حس و حالی نداشتیم. اینها هنر را اسیر کردهاند و شرایط و قوانینی گذاشتهاند که درباره آب و اجداد هنرمند برای یک کنسرت تحقیق میکنند. آنها ما را از سالنهای ما راندهاند. این سالنها و مراکز هنری مال هنرمندان است نه آقایان وزیر و مدیر. اجازه دهند هنر نفس بکشد و از عشق و انسانیت بگوید. من نمیدانم! باید این وزارت خانه فکری کند که فرهنگی باشد. اگر اسم فرهنگ را یدک میکشند، کمی هم فرهنگی باشند. این همه از فرهنگ و هنر واهمه، کمی به دنیا نگاه کنند که ما کجای آن هستیم. روزی که بفهمم وزارت فرهنگ ما فقط اسم فرهنگ را یدک نمیکشد کنسرت میگذارم.
ریشه من اینجاست خارج از کشور برای من مهم است اگر میخواهند هنر بارور شود باید بگذارند هنرمند آزاد شود البته هنرمند آزاد است و جانش را هم در این راه میدهد آن که میگذارد میرود نام هنرمند را یدک میکشد دوست دارم در دامن مادرم کنسرت دهم و در سالنی که مجبور نشوم فرمهایی را پر کنم که در شأن من نیست
کاری بخواهید در ایران منتشر کنید یک سری قوانین را باید رعایت کنید و کارهایی دارم که در ایران منتشر نشده است.
این کار به دانشگاههای مختلف دنیا معرفی شده و باتوجه به حمایتی که قرار است از این کار داشته باشند این مجموعه را با صدای زن و مرد خواهید شنید. من مرد و زن نمیکنم و حتی بگویند الان اصلا نمی توانی کار کنی مهم نیست و حتی اگر در ایران امکان انتشار نداشته باشد در کره ماه آن را منتشر میکنیم.
درباره قیمت این مشکلی نیست که من به وجود آورده باشم باید به وضعیت موسیقی اقتصاد کشور گله کرد؛ امروز اگر یک ساندویچ و نوشابه بخورید ۵۰۰ هزار تومان میشود این مجموعه تعدادش زیاد است و به واسطه هزینهای که برای آن شده چارهای برای این قیمتگذاری نداشتهایم.
ارسال نظر