به گزارش سینماپرس، شاید آن روز که ۴۰ هزار نفر از ایرانیها برای پرواز بهسمت ژاپن در ورزشگاه شهید شیرودی جمع شدند تا بخت خود را در قرعهکشی ایرانایر بیازمایند، گمان نمیکردیم که همین جرقهها، از کشورهای شرق آسیا برای ما کعبه آمال بسازد. این بارقهها زمانی جان گرفت که صداوسیما، با پخش سریالهای متعدد از کره و ژاپن، میلیونها مخاطب را پای جعبه جادو کشاند. کدامیک از ما پخش «اوشین» را فراموش کردهایم؟ اصلاً مگر میشود لحظاتی را فراموش کرد که در غوغای جنگ، همسایهها با یکدیگر سرنوشت دختری را پیگیری میکردند که با وجود سختیها و ملالتهای روزگار، توانست روی پای خود بایستد. او برای بسیاری از ما ایرانیها بهعنوان نمادی از یک انسان سختکوش و به نمادی از ژاپن همهچیتمام تبدیل شد.
کاری که ژاپن و کره از چهار دهه پیش در حوزه رسانه آغاز کردند، امروز اشکال مختلف به خود گرفته است و حالا فرزندان همان پدر و مادرهایی که مخاطب اوشین بودند، مخاطبان اصلی این پدیدههای نو هستند.
از نمونه فعالیتهای این حوزه میتوان به گروه موسیقی BTS اشاره کرد؛ یک گروه موسیقی کره جنوبی که توانسته است هواداران میلیونی در سراسر جهان برای خود تشکیل دهد. درآمد BTS به میلیونها دلار در سال میرسد و این گروه به یکی از ارزشمندترین برندها در صنعت سرگرمی تبدیل شده است، از سوی دیگر، این گروه توانسته است موسیقی کرهای را به جریان اصلی موسیقی در بسیاری از کشورها وارد کند و بسیاری را به یادگیری زبان کرهای ترغیب کند.
«انیمه» از دیگر محصولات صنایع فرهنگی شرق است. انیمه ژاپنی در سالهای اخیر به محبوبیت فوقالعادهای در سراسر جهان دست یافته است. دسترسی جهانی از جمله دلایل محبوبیت این آثار عنوان شده است؛ سرویسهایی مانند نتفلیکس، کرانچیرول و آمازون پرایم ویدیو به فراهم کردن دسترسی آسان به انیمههای محبوب و جدید برای مخاطبان جهانی کمک کردهاند، از سوی دیگر، بسیاری از انیمهها با زیرنویس یا دوبله به زبانهای مختلف عرضه میشوند که فهم و لذت بردن از آنها را برای مخاطبان بینالمللی ممکن میکند. محبوبیت انیمه در زمان حاضر نشاندهندهٔ توانایی آن در برقراری ارتباط با مخاطبان از فرهنگها و دیدگاههای مختلف است.
دیگر وجوه صنایع فرهنگی موفق شرق در سالهای اخیر را میتوان در «تیکتاک» جستوجو کرد؛ اپلیکیشنی که استفاده از آن در برخی از کشورها مانند آمریکا با چالشهای متعددی برای کاربران همراه است. تعداد کاربران تیکتاک بهطور مداوم در حال افزایش است و یکی از محبوبترین شبکههای اجتماعی در جهان بهشمار میرود. تا سال ۲۰۲۳، تخمین زده میشود که تیکتاک بیش از یک میلیارد کاربر فعال ماهانه در سطح جهانی داشته باشد.
با وجود گرایش روزافزون کاربران ایرانی به استفاده از سه پدیده ذکرشده، آثار پژوهشی کمتری این دغدغه را داشتهاند که به تأثیرگذاری آنها بر نسل جدید و چرایی رغبت آنها به استفاده از این محصولات بپردازد. کتاب «شرقگرایی»، نوشته داوود طالقانی از اولین تلاشها در این حوزه است که بهتازگی از سوی نشر معارف در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
نویسنده در این اثر سه محصول پرطرفدار و تأثیرگذار از صنایع فرهنگی جهان شرق را مورد بررسی قرار داده است: کیپاپ، انیمه و تیکتاک. موسیقی پاپ کرهجنوبی (کیپاپ)، انیمیشن ژاپنی (انیمه) و پلتفرم تصویری چینی (تیکتاک) میان نوجوانان و جوانان ایرانی دارای محبوبیت و اثرگذاریهای مهمی است.
طالقانی درباره دغدغه خود برای نوشتن این کتاب گفت: دغدغه من در این سالها، مطالعه و پژوهش درباره پدیدههای فرهنگی رسانهای نوظهور است، این کار با کتاب «سلبریتی ایرانی» آغاز شد و در ادامه به «شرقگرایی» رسید. مسئله اصلی پژوهش کتاب «شرقگرایی»، این است که زاویه و نگاه جدیدی به تأثیر صنایع فرهنگی به جامعه ایران داشته باشیم. جامعه ما در معرض یک سری از پیامهای فرهنگی رسانهای از خارج از جامعه خودش است، این پیامها عمدتاً از کشورهای شرقی است اما معمولاً مورد مطالعه پژوهشگران قرار نمیگیرد.
بهگفته او؛ در سالهای گذشته عمده پژوهشها معطوف به تأثیرپذیری از صنایع فرهنگی غربی بودهاند، بدون اینکه کمتر به سه مقوله از محصولات صنایع فرهنگی شرق که اتفاقاً در ایران هم پرطرفدار هستند، یعنی کیپاپ، انیمه و تیکتاک، بپردازند، در ظاهر این سه مقوله به یکدیگر ارتباطی ندارند، یکی از جنس موسیقی و دو محصول دیگر از جنس تصویر و انیمیشن و پلتفرم است، اما هر سه این پدیدهها سازوکار مشخصی دارند و هر سه پدیده مذکور پروژه برندینگ این کشورها را دنبال میکنند و از کشور مبدأ برای دیگر کشورها، تصویرسازی میکنند، در واقع این سه پدیده، بهدنبال استیلای فرهنگی کشور خود میان مخاطبان دیگر کشورها هستند.
نویسنده کتاب «شرقگرایی» با بیان اینکه سازندگان این سه پدیده بازارهای هدف مختلفی را برای خود در نظر گرفتهاند که خاورمیانه و ایران، یکی از آنهاست، اضافه کرد: بایدیادآوریکنیمکهمامخاطباولشرقینیستیم، اینصنایعاولبرایجوامعشرقیتولیدمیشودوحتیکشورهایآسآنمخاطباینصنایعهستند، در اولویت بعدی کشورهای غربی قرار دارند و سپس، خاورمیانه و بهتبع ایران، با این حال این پدیدهها برای مخاطبان ایرانی جذاب است؛ چرا؟ چون ما در کشور صنایع فرهنگی قدرتمند و اثرگذار نداریم، موسیقی پاپ و انیمیشن ما چندان تنوع ندارد و از سوی دیگر، پلتفرم محبوب ایرانی هم نداریم، وقتی مابهازایی نداشته باشیم، هر پدیدهای که بتواند این خلأ را پر کند، جایگزین خواهد شد.
طالقانی بر این موضوع تأکید کرد که عمده پژوهشهای صورتگرفته در این زمینه دغدغه ارزشها و هنجارها را داشتهاند و تعداد آنها محدود بودهاند. او با تأکید بر اینکه «شرقگرایی» سه پدیده کیپاپ، انیمه و تیکتاک را از منظر سیاسی، هویتی و تمدنی مورد بررسی قرار داده است، اضافه کرد: ایران با سه کشور چین، کره و ژاپن اشتراکات تاریخی دارد، بهعنوان نمونه حماسه «کوشنامه» از سرزمینی با عنوان «بسیلا» صحبت میکند که همان کره جنوبی امروز است و مادر فریدون گویا اهل این منطقه بوده است، از سوی دیگر، موضوع «ژاپن اسلامی» که از دهههای گذشته شروع شده است، این کشور را الگو و نمونهای برای پیشرفت و موفقیت بین ما ایرانیها معرفی کرده است، درباره چین هم که هم در ادبیات و هم در فرهنگ ما از آن بارها یاد شده است.
بهدلایل مختلف، هنوز تعداد کاربران و علاقهمندان به هر کدام از این سه پدیده چندان مشخص نیست، اما آنچه روشن است افزایش کاربران بهطور تدریجی است، این موضوعی است که البته طالقانی آن را رد میکند و معتقد است تعداد کاربران ایرانی در این سه پدیده در حال افزایش نیست، بلکه اجتماع آنها در شبکههای اجتماعی زیاد است و به همین دلیل تعداد آنها زیاد بهنظر میرسد.
با این حال نمیتوان روند تدریجی افزایش علاقه به استفاده از این دسته از صنایع فرهنگی را نادیده گرفت. جذابیت این پدیدهها کنار خلأ مابهازای داخلی، میل به حضور و استفاده از این سه پدیده را افزایش میدهد.
بخشی از مطالعات طالقانی به دستهبندی کاربران ایرانی از این سه پدیده اختصاص داشت. او دراینباره به تسنیم گفت: ماانواعمخاطبداریم که همگی در یک دسته و سنخ قرار نمیگیرند، بخشی از آنها در مقام یک کاربر معمولی هستند و ممکن است در طول روز یک محصول رسانهای از غرب را که استفاده میکنند، از محصول رسانهای شرق هم استفاده کنند. دسته دیگر، هواداران تیفوسی هستند که تمام زندگی خود را حول محور یک محصول رسانهای تعریف میکنند. دسته سومی هم هست که میان این دو گروه قرار میگیرد که نه نگاه مثبت و نه نگاه منفی به این پدیدهها دارند، آنها مصرفکننده محصول فرهنگی هستند و گاه آن را بررسی و نقد میکنند.
بهنظر میرسد شرایط اقتصادی و محل زندگی در انتخاب هرکدام از این پدیدهها بهعنوان یک محصول فرهنگی تأثیرگذار است. طالقانی دراینباره گفت: در کلانشهرها اقبال بهسمت موسیقی کیپاپ بیشتر از روستاها و شهرهای کوچک است، به این دلیل که آنها دسترسی آسانتری به اینترنت دارند و دیگر کالاهای حول این پدیده مانند اکسسوریها در معرض دید آنهاست، اما این مسئله لزوماً درباره سریالهای کرهای و انیمههای ژاپنی صدق نمیکند.
یکی از نگرانیها در استفاده و افزایش کاربران صنایع فرهنگی غرب و شرق، تأثیرگذاری آن بر مخاطبان ایرانی است؛ مخاطبانی که عمدتاً در سنین پایینتر هستند و هرکدام از این پدیدهها ممکن است برای آنها در دهه آینده به یک نوستالژی تبدیل شود. نوستالژیها هرچند در گذشته بهعنوان یک بیماری روانی تلقی میشد، امروزه روانشناسان آن را در ایجاد حس اعتماد به نفس در فرد و تعمیق پیوندهای اجتماعی مؤثر میدانند، حال یکی از اصلیترین دغدغهها در جوامع سنتی و نیمهمدرن این است که اگر نوستالژیها از دل شبکههای اجتماعی و دیجیتالیسم ظهور کنند، چه بر سر خردهفرهنگها خواهد گذشت؟
طالقانی دراینباره معتقد است: نسل امروز راه و گزینه دیگری برای ساختن نوستالژی از تولیدات داخلی نداشته است. اگر در دهه ۶۰ نوستالژیها حول اشیایی مانند توپ پلاستیکی شکل میگرفت، امروزه تمام ابژه نسل جدید در فضای سایبر شکل میگیرد، در مقابل این، ما گفتمانی داریم که سعی دارد این صنایع را منکوب کند، اما حقیقت آن است که ما راهی جز توسعه صنایع خلاق نداریم.
نویسنده کتاب «شرقگرایی» در بخش دیگر صحبتهای خود، در پاسخ به این پرسش که استفاده مخاطبان ایرانی از این پدیدهها چه تأثیراتی بر سبک زندگی آنها داشته است؛ با توجه به اینکه گاه ما با همذاتپنداری با این شخصیتها مواجه هستیم. او این تأثیرپذیری را در اشکال مختلف میداند و میگوید در نمونههایی معدود، مخاطب غرق در پدیدههای موردبحث شده و کارش به روانشناس کشیده شده است که البته در این دسته از کاربران، زمینههای مشکلات روانی وجود داشته و تنها با استفاده از این پدیدهها، آنها بیشتر شده است.
نباید در بررسی چرایی گرایش ایرانیها به استفاده از صنایع فرهنگی چین، کره و ژاپن، نقش رسانههای ایران بهویژه صداوسیما را نادیده گرفت، پخش مداوم سریالهای تولید این کشورها که از دهه ۶۰ و ۷۰ آغاز شد کنار الگوسازی از کشورهایی مانند ژاپن در دهه ۷۰، امور سادهای نیست که بتوان از آن چشمپوشی کرد، طالقانی دراینباره گفت: سیاست رسانهای در دهههای ۶۰ و ۷۰ این بود که سریالها و فیلمهایی که پخش میشوند، غربی نباشند. این دوره، دوره طلایی انتخاب فیلم و سریال در صداوسیما بود. تولیداتی که پخش میشدند، بهدلیل فضای حاکم بر جامعه که تحت تأثیر جنگ تحمیلی بود، بر تربیت اجتماعی و تابآوری و سختکوشی تأکید داشت، نمونههایی مانند اوشین و فوتبالیستها از جمله این تولیدات بود.
وی ادامه داد: این منطق در ۱۰ـ ۱۵ سال اخیر از دست رفته و منطق بازرگانی جایگزین آن شده است، این منطق بهویژه از دهه ۹۰ به این سو، غالب شد، تولیداتی هم که پخش شد بر این اساس انتخاب شدند، در حالی که میشد از انیمههای ژاپنی انتخاب بهتری داشت.
با نگاهی به روند جذب مخاطب به پدیدههای مختلف صنایع فرهنگی شرق آسیا در ایران، میتوان به این نتیجه رسید که صنایع فرهنگی شرق آسیا توانستهاند نفوذ قابلتوجهی در فرهنگ و جامعه ایران داشته باشند و با پر کردن خلأهای موجود در صنایع فرهنگی داخلی، به بخش مهمی از زندگی روزمره نسل جدید تبدیل شوند.
بخشی از این مسئله گریزناپذیر است، اما میتوان با ایجاد خلاقیت در خلق پدیدههای اینچنینی متناسب با فرهنگ خودی، توجه بخشی از جامعه هدف را به خود معطوف کرد، در این مسیر، تولید محتوای فاخر، بدون خطکشیهایی که منجر به ریزش مخاطب شود، میتواند علاج و چارهای باشد برای این مسئله.
*تسنیم
ارسال نظر