محمدرضا مهدویپور/ چهارمین روز از برگزاری هجدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» در حالی آغاز شد که مشخصا فقدان توجه بصری و محیطی لازم این جشنواره طی سه روز گذشته به جنایات رژیم صهیونیستی و کشتار ۴۵ هزار مسلمان و ... به شدت در چشم آمده و موجب میشود تا ظاهری بیتفاوت از «جشنواره هجدهم» را در فضای رسانهای و محافل سینمایی از این رویداد بینالمللی منعکس سازد. اما در این روز با یک ابتکار ویژه مدیریتی و در دعوت از یک گروه سرود به نوعی این فضای غالب و این تصویرسازی شکسته شد. گروه سرودی متشکل از تعدادی نوجوان و مزین به لباسهای پاسداری و پرچمهای ایران و جبهه مقاومت که هرچند در مدت زمانی بسیار محدود، اما سرانجام بانگ حمایت از «غزه و لبنان» را به خانه جشنواره آوردند و خلاء ناشی از فضای بیروح و پیکره لخت و خالی محیط جشنواره در جایابی «نمادهای مقاومت» و به نمایش گذاشتن المانهایی در حمایت از «ملت مظلوم فلسطین و لبنان» و در منظر مخاطبان این دوره از «سینما حقیقت» را تا حدی در این روز مرتفع ساخت. اتفاقی که حالا باید امیدوار بود که در روزهای آینده نیز به شیوهها و صورتهای دیگری نیز ادامهدار باشد و تمایز فضای برگزاری یک جشنواره سینمایی در «امالقری جهان اسلام» را به درستی مخابره سازد.
برگزاری مراسم بزرگداشت «مصطفی دالایی» از چهرههای شاخص و تاثیرگذار «گروه روایت فتح» ، یکی از حواشی چهارمین روز از برگزاری هجدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» بود. مراسمی که با تاخیری متداول در «سالن چهار پردیس سینمایی چارسو» برگزار شد. مراسمی که در انتها با گلایهی به حق این «چهرهی ماندگار جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» از بیتوجهی «سازمان صداو سیما» به موضوع آرشیو و کمدغدغگی «رسانه ملی» برای حفاظت علمی و اصولی از «میراث تصویری تاریخ انقلاب اسلامی و بالاخص دفاع مقدس» همراه بود.
اما خانه هجدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران در چهارمین روز از برگزاری «سینماحقیقت» پذیرای اکران ۳۵ مستند در بخشهای مختلف بود. مستندهایی در سه گروه بلند و نیمه بلند و کوتاه که به عنوان آثار راهیافته به بخشهای اصلی و فرعی این دوره از جشنواره در شش سالن سینمایی «پردیس چارسو» به نمایش گذاشته شد.
«تفسیر و تفنگ» عنوان مستندی بلند به کارگردانی مشترک «ایروانی الداغی» و «سید حسین امامجمعه» بود که در بخش «جایزه شهید آوینی» از ساعت ۱۵ تا ۱۷ در «سالن ۵ پردیس چارسو» به نمایش درآمد. اثری نسبتا قابل قبول که با سرمایهگذاری موجه «سازمان هنری و رسانهای اوج» در حدبضاعت خود به موضوع گروهک فرقان و سرنوشت این گروه میپردازد و بیش از هر چیز یادآور سلسله برنامههای «سرچشمه» است که توسط «بسیج صدا و سیما» در سالهای پایانی دهه ۱۳۹۰ هجریشمسی تولید و از صدا و سیما پخش میشد. برنامهای که حالا «محمدامین فرجاللهی» به عنوان یکی از نویسندگان آن برنامه و با استفاده از آرشیو و سابقه خود در صدا و سیما اقدام به بازنویسی «تفسیر و تفنگ» نموده است. شیوهای که در سالهای اخیر عموما و به کرات مورد استفاده «مستندسازان ورزشی» شاغل در «رسانه ملی» قرار گرفته بود و حالا به خوبی میتواند به الگویی برای برنامهسازان تاریخی و سیاسی تلویزیون مبدل گردد.
«نبرد نجف» عنوان مستند بلندی به کارگردانی مشترک «محمدهادی نعمتی و «احسان شادمانی» بود که در بخش «جایزه شهید آوینی» از ساعت ۱۵تا۱۷ در «سالن ۱ پردیس چارسو» به نمایش درآمد. اثری که با سرمایهگذاری «اداره مرکزی رسانه سرایا السلام عراق» ساخته شده بود و به روایت نبرد نیروهای «جیشالمهدی عراق» با نیروهای آمریکایی میپرداخت. نبرد خونینی که در مردادماه سال۱۳۸۳ هجریشمسی در شهر مقدس نجف اشرف رخ میدهد و برخی آن را بعد از جنایات ویتنام پرتلفاتترین جنگ آمریکاییها قلمداد میکنند. صرف نظر از اینکه این مقاومت اتفاقی مهم و غرورآفرین برای «جبهه مقاومت» جامعه اسلامی است که توسط شیعیان مجاهد عراق رقم خورده و از این جهت ضمن لزوم ثبت و ضبط آن از بضاعت لازم برای تولید دهها اثر مستند و سینمایی برخوردار است و ...؛ اما ضعف اصلی «نبرد نجف» در انکار نقش مرجعیت شیعه و مشخصا «حضرت آیتالله العظمی سیستانی» و در مقابل اسطورهسازی و قهرمانتراشی اغراقگونه از فردی همچون «مقتدی صدر» و نیروهایی است که تحت فرمان او تشکیل شدهاند. پس اگرچه «نبرد نجف» بر طبق ادعای کارگردان خود، با هدف نشان دادن نقش ایران در فرایند «جنگ نجف» ساخته شده، اما آنچه در فیلم مشاهده میشود هالهای آن چنان کمرنگ از این ماجرا و در مقابل برجستهسازی اغراقگونه از اقدامات «جیشالمهدی» به رهبری شخصیتی بسیار پر ایراد و بدون ثبات لازم سیاسی همچون «مقتدی صدر» است. البته «نبرد نجف» در نهایت نمیتواند منکر اقدام سیاستورزی هوشنمدانه «مرجعیت شیعه» در ممانعت از هتک حرمت ساحت مقدس «امیرالمومنین علی علیهالسلام» و ایجاد آتش بس و پایان دادن به این نبرد خونین شود.
«کیمیا» عنوان مستندی بلند به کارگردانی«زهره احمدزاده» بود که در بخش «مسابقه ملی» از ساعت ۱۷:۳٠تا۱۹:۳٠ در «سالن ۵ پردیس چارسو» به نمایش درآمد. اثری کاملا «فمینیستی» که متاسفانه با سرمایهگذاری بیربط و خارج از شأن وجودی «سازمان رسانه ای هنری اوج» و در «خانه مستند» به عنوان زیر مجموعه این سازمان هنری و رسانه های وابسته به «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» ساخته شده است. مستندی که در بیش از ۸۰ دقیقه و به بهانه روایت زندگی پرچالش و با سختیهای عجیب سوژه خود که دختری به نام «کیمیا» است، تمام تلاش خود را برای ترسیم چهرهای پلید از مرد ایرانی و بیشتر از آن «فلاکت زن» در «جامعه مردسالار ایران» به کار برده و اثری را خلق مینماید که رسماً قرائتهای مدنظر «فمینیستهای مسلمان» را با «بودجه فرهنگی سپاه» در عمق جان مخاطبان خود حقنه میسازد.
«کیمیا» اثری است که به صورتی هنرمندانه و با برخورداری از کارگردانی و تدوین مناسب توانسته مخاطب خود را به تماشای نماهای اینسرتی بیربط مجاب نماید و در یک اقدام هوشمندانه، مخاطب اثری سازد که بجای «سوژهیابی» رسما دست به «سوژه سازی» زده است. اثری که از ابتدا و با همان نماهای طولانی و بسته و شاید کم سابقه از آرایش کردن غلیظ کاراکتر خود، با هدف «خلق تراژدی» گام بر میدارد و در این راستا با بزرگنمایی و غلو کردن در اتفاقات و مصائب دخترکی در منطقه و «سرزمین رسمخیز زابل» تمام تلاش خود را بکار میبرد تا در حد بضاعت زمانی اثر، قرائتهای متداول در الگوی «فمینیست اسلامی» (Islamic feminism) را در ساحت وجودی «کیمیا» قاب بگیرد و این شخصیت را به «الگوی سوم زن» برای زن و دختر ایرانی مبدل سازد. |
«کابین» عنوان مستندی بلند به کارگردانی «یاسر خیر» است که در دو بخش «مسابقه ملی» و «بخش بین الملل» در هجدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» حضور دارد و از ساعت ۱۹:۳٠ تا۲۱:۳٠ در «سالن ۱ پردیس چارسو» به نمایش درآمد. اثری به شدت ناهنجار که متاسفانه با بودجه «مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی» تولید شده و حالا بنا بر برخی از شنیدهها، با کسب مجوز اکران با دخالت دبیر جشنواره در این دوره از «سینما حقیقت» به نمایش گذاشته شده است.
«کابین» به وضوح اثری هتاک و پلید است. اثری که به صورتی کمسابقه اقدام به تصویرسازی از روابط آزاد جنسی و بدون حد و مرز کاراکترها نوجوان و جوان و شخصیتهای دختر و پسر خود مینماید و تا حدی که میتواند از مصرف سیگار، مواد مخدر روانگردان، مشروبات الکلی و بیحجابی و لختی بدن دختر و پسر و همخوابگی و ... قاب میگیرد و این همه را نه به قصد چالش برانگیزی و یا به نقد کشیدن نسل زد و ...، بلکه به عنوان یک ژست و ادا تبدیل مینماید. اثری که حتی برفرض تولید در بخش خصوصی، لازم بود تا به عنوان اثری ممنوع برای انتشار عمومی، مورد ردهبندی واقع شود و ...؛ اما ظاهرا «تغییر دولت» از منظر برخی «مدیران فرهنگی» به معنی «تغییر حکومت و حاکمیت جمهوری اسلامی» تفسیر شده است. تفسیری که نه تنها منتج به نمایش عمومی «کابین» و حضور این اثر در دو بخش مهم از «سینماحقیقت» شده؛ بلکه برخورداری از حمایتهای معنوی، کارگردان اثر را آنچنان شنگول کرده که آشکارا در مصاحبه دوشنبه ۱۲ آذر خود با ستاد جشنواره با ادعاب ابنکه «گفت و گو، گمشده فرهنگ ماست» رسما میگوید: من محدودیتی برای مخاطبم قائل نیستم. هر کسی در هر سن و طبقه اجتماعی و فرهنگی را مخاطب فیلم میدانم. «کابین» درباره یک رابطه انسانی است که برای هر کسی در مقطعی از زندگیاش اتفاق می افتد، میخواهم هر کسی که تمایل به دیدن فیلم مستند دارد، این فیلم را ببیند! بررسی فرم هنری «کابین» و توانمندی این اثر برای جلب نظر و کشاندن مخاطب به تماشای ۱۰۰ دقیقه کلوزآپهای پی در پی و در چند لوکیشن بسته و محدود و با این حجم از پرگویی و... کار بیهودهای است و اساسا لزومی نیست که بخواهیم چرایی این توفیق «کابین» را در موضوعاتی همچون بازیگری و دیالوگ خوانی شخصیتها و یا استخدام شگردهای متداول برای فیلمهای سینمایی و بالاخص فیلمهای کوتاه و ... جستجو نماییم. اما لازم است تا نهادهای مسئول به این موضوع ورود جدی نمایند که «شوراهای نظارت و ارزشیابی در سازمان سینمایی» چگونه قانع به صدور مجوز تولید برای «کابین» شدهاند و مهمتر از آن، شوراهای اقماری «مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی» با چه توجیهی اقدام به حمایت مادی از این اثر کثیف نموده و «بودجه بیت المال» را صرف تولید چنین مستند بیحیا و وقیحی نمودهاند. |
«پرواز در مه» عنوان مستندی بلند به کارگردانی«مجتبی امینی» مشاور و دستیار ارشد وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت سیزدهم بود که در بخش «خارج از مسابقه» با عنوان «نمایش ویژه» از ساعت ۲۱:۳۰ تا ۲۳:۳۰ در «سالن ۶ پردیس چارسو» به نمایش درآمد. اثری که تقریبا فاقد هر گونه تحقیق و بیان نکتهای جدید از ماجرای سقوط «هلیکوپتر رئیس جمهور شهید» بود و با زبانی الکن و ناقص حتی نتوانست به سناریوهای مطرح و چراییهای وقوع این حادثه نزدیک شود و آن را در قالب اثری مستند، کالبد شکافی کند. اثری که تعجیل در ساخت و فرم شلخته آن و ... بیش از هر چیز میتواند این چنین ذهنیتی را ایجاد کند که گویی سازندگان «پرواز در مه» هدف دیگری غیر از مستندسازی از این حادثه ملی داشتند و گویی هدف گذاری صورت گرفته در تولید این اثر ضعیف و شبه سینمایی و بیشتر تلویزیونی آن بوده که برخی مدیران کم بضاعت و به دوران رسیده در «دولت سیزدهم» را قاب بگیرد و این طیف را به واسطه پخش هر ساله «پرواز در مه» و در موعدهای منتهی به ایام «شهادت آیتالله سید ابراهیم رئیسی» در دور تکرار رسانه قرار دهد و به عنوان «میراثداران شهید جمهور» در سالهای بعد و بالاخص از برای نسلهای آینده ماندگار و محل رجوع سازد!
ارسال نظر