پیش از هر نکته ای باید بگویم که من بازی حامد بهداد را دوست دارم و این علاقه شاید برساخته یک تحلیل سلیقه ای باشد. البته سلیقه در نقد هنری همیشه بی منطق نیست و از آنجا که اساسا هنر یک ساحت زیباشناختی است سلیقه نیز به عنوان مصداقی از این معنا،منطقی به نظر می رسد. واقعیت این است که حامد بهداد از آن دست بازیگرانی است که اراده می کند بازی اش دیده شود. او هرگز سعی نمی کند تا بازی نکند چنانچه برخی از بازیگران معتقدند که نباید حس و شمایل بازیگری خیلی رو باشد و تماشاگرنباید احساس کند که بازیگر در حال نقش بازی کردن است. اما جنس بازی حامد بهداد برخلاف این تحلیل بوده و مخاطب بازی کردن او را احساس می کند. این ملموس بودن البته به معنای بد بازی کردن یا تصنعی بودن بازی او نیست هرچند یک نوع اغراق شدگی در ری اکشن ها و کنشمندی های عاطفی – احساسی او به چشم می خورد که شاید در برخی مواقع باورپذیری آن سخت باشد اما قدرت اثرگذاری آن کم نیست. به همین دلیل جنس بازی بهداد بیشتر به تیپ سازی نزدیک است تا شخصیت پروری. یکی از نتایج این جنس بازیگری که در عملکرد حامد بهداد مشهود است و به ویژه در فیلم «آدمکش» بیشترخود را نشان داده است یک نوع طنز ناخواسته در بازی اوست. او در این فیلم نقش یک شخصیت جدی را بازی می کند و اصلا ژانر فیلم، کمدی و طنز نیست اما زمانی که او در صحنه ای حضور می یابد و دیالوگی می گوید تماشاگر می خندد. نوع حرف زدن او و دیالوگ گویی اش یا رفتارهای حرکتی و غیر کلامی اش فارغ از نسبت دراماتیکی آن با قصه و کاراکتر، به یک نوع طنزدر شمایل بازی او دامن می زند که شاید خود بهداد چنین قصدی نداشته است. اما شیوه بازی او نیز درایجاد این طنز ناخواسته بی تاثیر نیست. میمیک صورت، نوع نگاه و نوسان صدا و ری اکشن هایش در برابر بازیگر مقابلش، به این ذهنیت دامن می زند که او هم بدش نمی آید که تماشاگر نسبت به رفتارهایش واکنش نشان دهد حتی اگر بخندد. بهداد دوست دارد که حضورش در یک پلان به شکل برجسته ای دیده شود و تلاش می کند به گونه ای بازی کند که نگاه تماشاگر بیش ازعوامل و عناصر دیگر صحنه متوجه او شود. در واقع جنس بازی او خیلی بیرونی و فرافکنانه است و حتی در قالب شخصیت های که وجوه درونگرایانه نیز دارد بازی وی خیلی بیرونی و پراکشن است. واقعیت این است که بهداد بخشی از بیقراری، هیجان و هیاهوی شخصیتی خود را در کالبد نقش تزریق می کند. هاله شخصیتی وی همیشه پیرامون نقش های او حضور پررنگی دارد و این مساله در درک مخاطب از بازی وی بی تاثیر نیست. در واقع مخاطب با دیدن او بر پرده سینما و نقشی که بازی می کند صرفا کاراکتر و شخصیت نمایشی را نمی بیند حامد بهداد را با همه ویژگیهای شخصیتی اش در شمایل نقش می بیند و احساس می کند. برای همین است که بیش از نام شخصیت هایی که بازی کرده در ذهن بماند نام حامد بهداد به عنوان بازیگر آن نقش در ذهن مخاطب متبادرشده و برجسته می شود. اما مساله جالب در این است که حضور او در نقش های جدی هم واجد رگه های از طنز است این سویه کمیک فاقد منطق دراماتیک بوده که نه نسبتی ساختاری با لحن و جنس قصه و روایت آن دارد و نه بازیگر اراده کرده تا شخصیت طنازی را به نمایش بگذارد. اما یک نوع طنازی نهفته در جنس بازی او وجود دارد که در ایفای شخصیت های غیرکمیک نیز ملموس و برجسته می شود. وگرنه حامد بهداد تا کنون در هیچ فیلم طنز و کمدی بازی نکرده است. در واقع این ویژگی بیش از آنکه برآمده از کاراکتر و یا حتی شخصیت نمایشی وی باشد ناشی از شخصیت حقیقی اوست. این وجوه کمیک در نشست های مطبوعاتی و محافل سینمایی نیز در حامد بهداد قابل ردیابی است. یک نوع بامزه گی و شیرینی در رفتارشناسی وی وجود دارد که فارغ از نوع بازیگریش برای مخاطب جذاب بوده و همین بانمکی در کسوت بازیگریش نیز جلوه گری کرده و جاری می شود. اما به نظر می رسد که بهداد باید کنترل بیشتری بر این وجوه شخصیتی و البته بازیگریش داشته باشد تا سایه طنز ناخواسته بر بازی اش سلطه پیدا نکند آنگاه تماشاگر او را در کسوت شخصیت هایی که بازی می کند باور نکرده و جدی نمی گیرد. نه فقط در آدمکش بلکه در هفت دقیقه تا تاپیز که قصه ای تراژدیک تر هم داشت نیز این ویژگی، برجسته است. همین مساله را در فیلم گربه های ایرانی نیز می توان ردیابی کرد.
حامد بهداد بازیگر خوبی است و باید قدر خود را بداند اما علاقه به متفاوت بودن، دیده شدن و برخی ادا و اطوارهای هنرمندانه موجب می شود تا قابلیت های بازیگری وی در پشت طنزی ناخواسته پنهان شود. حیف است که واکنش تماشاگر در مقابل بازیهایش به جای حیرت و لذت، خنده و تفنن باشد.
یکشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۶:۵۶
طنز ناخواسته در بازیگری حامد بهداد
سید رضا صائمی
ارسال نظر