«هوشنگ توکلی» بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون در گفت و گو با خبرنگار سینماپرس و در پاسخ به این پرسش که چرا هنرمندی و بازی بازیگران در سال های اخیر کم رمق و دچار ضعف شده است؟ بیان داشت: این پرسش، بسیار ظریف و درخور تأمل است و پاسخ به آن، به مسائل اجتماعی گره خورده است. در حال حاضر، بیشترین میزان متقاضی را در حوزهی بازیگری شاهد هستیم؛ بهگونهای که به نظر میرسد سقف تقاضا در سطح کشور، حتی از مرز میلیون نیز گذشته باشد. علت اصلی این امر، نبود تولید در سایر حوزههاست.
وی افزود: بیکاری گستردهای که به دلیل مشکلات اقتصادی، تحریمها و عوامل متعدد دیگر در کشور به وجود آمده، منجر به آن شده که نسل جوان، با وجود تحصیلات دانشگاهی، در هیچ زمینهای ـ حتی مرتبط با تخصص یا رشتهی تحصیلیاش ـ امکان اشتغال نداشته باشد. از سوی دیگر، میل ذاتی بشر به فعالیتهای هنری نیز بر این مسئله افزوده شده است. بهبیان دیگر، معضلات اجتماعی امروز، خود را در عرصهی هنر و فعالیتهای هنری نشان میدهند. انسان، بهطور طبیعی، میل به دیده شدن دارد؛ میخواهد اعلام کند که «من هستم»، که «وجود دارم». جوانان نیز با همین انگیزه به فعالیت هنری ـ خصوصاً بازیگری ـ گرایش مییابند؛ هنری که ساده اش کردند.
وی تاکید کرد: وجود آموزشگاههای بیشماری که اغلب نه از سر ضرورتهای فرهنگی و هنری، بلکه بهواسطهی اقتضائات فیزیکی و اقتصادی تأسیس شدهاند، گواه همین ماجراست. متقاضیان، با پرداخت شهریه، در این آموزشگاهها اصول اولیه را ـ آن هم غالباً به شکلی نادرست ـ میآموزند، به این امید که وارد بازار کار شوند.
توکلی به ضعف های زیرساختی این مقوله پرداخت و تصریح کرد: نخست باید گفت که با حجم بالای متقاضی روبهرو هستیم، افرادی که طبیعتاً خواهان فعالیتاند. دوم، این مسئولیت متوجه نهادها و ارگانهای دولتی و نیمهدولتی است که باید زیرساختها و امکانات لازم را برای فعالیتهای نمایشی فراهم کنند. مهمترین این زیرساختها، سالنهای نمایش است؛ امری که متأسفانه از آن غفلت شده است.
وی افزود: مدیران فرهنگی کشور، در طول سه یا چهار دههی گذشته، هیچگاه پیشبینی نکردند که روزی با موجی از علاقهمندان به هنر مواجه خواهیم شد و طبیعتاً باید بستر فعالیت آنان را فراهم میکردند. حال آنکه این اتفاق رخ نداد.
وی ادامه داد: اگر بخواهیم به یک نمونهی مثبت اشاره کنیم، میتوان به دورهی مدیریت آقای کرباسچی در شهرداری تهران اشاره کرد؛ شاید تنها شهرداری که دستکم به این موضوع اندیشید و گامهایی هرچند ابتدایی در این مسیر برداشت. او پیشنهاد ایجاد مکانهایی فرهنگی داد که زیرمجموعهی شهرداری ساخته شوند؛ فضاهایی چون فرهنگسراها و خانههای فرهنگ، که بستر حداقلیای برای فعالیت هنری فراهم میکنند.
وی متذکر شد: اما از آنجا که مشاوران آگاه و کارکشتهای در کار نبودند، بسیاری از سالنهایی که در آن دوران ساخته شد، در ابعادی کوچک و صرفاً برای فعالیتهای سیاسی طراحی شدند؛ فضاهایی برای برگزاری نشستها و سخنرانیها، نه برای اجرای نمایش. اگر در آن زمان با دیدی دقیقتر به این موضوع نگریسته میشد و این فضاها بهعنوان مکانهای نمایشی در نظر گرفته میشدند، امروز عرصهی تئاتر ما دست و بال بازتری برای فعالیت داشت و هنرمندان میتوانستند با توان و شرایط بهتری کار کنند. متأسفانه این مسیر نیز پیگیری نشد و تداومی نیافت.
این هنرمند پیشکسوت با اشاره به تصمیمات ناصحیح در زمینه خصوصی سازی بخش فرهنگی، تصریح نمود: نکتهی مهم دیگر، تغییر رویکرد در دورهی ریاستجمهوری آقای خاتمی بود. در آن دوران، نگاه کلان مدیریتی به سمت خصوصیسازی رفت و همین نگاه موجب شد بسیاری از فضاهای مهم و معدود نمایشی ـ حتی همان دو سه سالن اصلی تهران که هویت هنری پایتخت بهشمار میرفتند ـ در معرض واگذاری قرار گیرند. با وجود مقاومت هنرمندان، بسیاری از این فضاها عملاً کارایی خود را از دست دادند.
وی افزود: البته این مسئله صرفاً به شخص رئیسجمهور بازنمیگشت، بلکه به جریان اقتصادی حاکم در آن دوره مربوط بود. گروههایی که متوجه شدند این حوزه میتواند منبع درآمدی قابلتوجه باشد، در دل خود نیروهایی پرورش دادند که از طریق آییننامهها و مجوزها، بهعنوان تهیهکننده یا سرمایهگذار معرفی شدند. آنان با استفاده از همین حداقل فضاهای نمایشی، قراردادهایی میبستند، امتیازاتی دریافت میکردند، و گروههایی را به صحنه میآوردند که نه کیفیت هنری داشتند، نه تجربه، اما سالنها را پُر میکردند.
وی ادامه داد: در برخی موارد، حتی با آوردن چند خواننده و برگزاری کنسرت، سالنها را به شیوههایی کاملاً تجاری پُر میکردند و سود میبردند. بخش کوچکی از درآمد را میان عوامل تقسیم میکردند و باقی، نصیب خودشان میشد. این روند، در نهایت، به شکلگیری مافیاهایی کوچک و بزرگ انجامید که امروز در روند تولیدات هنری تأثیرگذارند.
او مطرح کرد: متأسفانه نتیجهی این ساختار، مسدود شدن مسیر ورود برای متقاضیان مستعد و علاقهمند است. چه آنان که توانایی درخشان دارند، چه آنها که در ابتدای راهاند، همگی پشت درهای بسته میمانند، چرا که نه رابطهای با این تهیهکنندگان دارند، نه توان آن را که بهصورت مستقل سالنی تهیه کنند و اثری را به اجرا درآورند. و این، خود تبدیل به بحرانی جدی در حوزهی هنرهای نمایشی شده است.
توکلی با بیان این مطلب که از اواخر دهه ۶۰، نگاه مدیریتی نسبت به فعالیتهای تئاتری، نگاهی تخریبی بود که بنبست بسیار بزرگی را به وجود آورد؛ اظهار داشت: در دهه ۷۰، این وضعیت با مقاومت نسل جوان مواجه شد. جوانان تلاش کردند راهحلهایی جایگزین بیابند تا بتوانند به فعالیت خود ادامه دهند، اما در بلندمدت موفق نبودند؛ چرا که به پشتوانههای فنی، علمی، تئوریک و سایر حوزههای مرتبط با تئاتر توجه نداشتند. این موارد نیازمند آموزش، کسب تجربه و فعالیت مستمر است.
وی تصریح کرد: تعداد اندکی از اساتید نیز که در این حوزه حضور داشتند، یا به دلیل کهولت سن از دنیا رفتند یا مانند امثال ما منزوی شدند؛ چرا که از تعامل با این نوع مدیریت خسته شده بودند. در نتیجه، بخش عمدهای از دانش و تجربهی خود را نتوانستند به نسل جدید منتقل کنند. همین مسئله سبب شد که جوانان از مسیرهای دیگر و صرفاً از طریق تجربه، به فعالیت خود ادامه دهند و به همین دلیل است که بسیاری از آثار نمایشی امروز، فاقد کیفیت لازماند. این نکته قابل درک است؛ زیرا وقتی به جریان آثار حرفهای نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که از میان گزینههای ضعیف، تنها بهترینِ ضعیفها انتخاب میشوند و این در حالی است که تئاتر، کاری گروهی و دقیقاً علمی است. مقصود از علمی بودن آن است که به صورت عالمانه و مبتنی بر دانش و تخصص وارد این عرصه شویم.
این هنرمند پیشکسوت تئاتر در خصوص رویه غلط سال های اخیر چذب و ورود علاقه مندان به تئاتر بیان کرد: متأسفانه، بیش از ۹۰ درصد متقاضیان فعالیت در تئاتر، در وهلهی اول تمایل دارند بازیگر شوند. حتی در نظام آموزش رسمی ما، از جمله دانشگاهها نیز شاهد همین گرایش هستیم. سایر فنون و تخصصهایی که در کنار یکدیگر منجر به خلق اثر نمایشی مطلوب میشوند، نه تنها شناختهشده نیستند، بلکه اغلب مورد توجه قرار نمیگیرند. این مسئله نیز آسیبزاست.
وی افزود: از سوی دیگر، بسیاری از جوانانی که بهتازگی وارد این حوزه میشوند، به محض ورود به بازیگری، سقف فعالیت را کارگردانی میدانند و به این سمت میروند؛ در حالی که این فرایند باید با کسب تجربه و دانش کافی صورت گیرد. و ضعف پشت ضعف قرار می گیرد.
«هوشنگ توکلی» در پایان این گفت و گو با بیان این مطلب که یک خبر امیدوارکننده نیز وجود دارد، خاطرنشان کرد: علیرغم همهی این دشواریها، در شهرستانها، شرایط کمی بهتر است. گروههایی که در آن مناطق فعالیت میکنند، معمولاً آثار باکیفیتتری تولید مینمایند و با تلاش فراوان، موفق به اجرای عمومی آثار خود میشوند. این تلاشها قابل احتراماند و باید به آنها توجه ویژه داشت. شاید بهتر باشد نگاه از شهرستانها آغاز شود و سپس به مرکز منتقل گردد. متأسفانه، در حال حاضر، در مرکز (پایتخت) از صد درصد پتانسیل و نیروی انسانی موجود، شاید تنها ده درصد مورد استفاده قرار میگیرد و نود درصد دیگر، عمر و انرژیشان در حال هدر رفتن است و بیمهری میبینند. امیدوارم این مشکلات هرچه زودتر برطرف شود.
ارسال نظر