به گزارش سینماپرس، «سعید الهی» با انتشار یادداشتی با عنوان «سینما؛ پدافند نرم در نبرد روایتها» در خبرگزاری جمهوری اسلامی نوشت:
تجاوزات اخیر رژیم صهیونیستی علیه ایران و همزمان فضاسازیهای رسانهای و روانی، بار دیگر ثابت کرد که در دوران معاصر، جنگها تنها به میدانهای نظامی محدود نمیشوند و آنچه پس از پایان درگیریها اهمیت مییابد، نحوه روایت، بازنمایی و تثبیت واقعیت در حافظهی عمومی است.
در این میان، سینما بهعنوان یکی از مؤثرترین ابزارهای روایتگری، جایگاهی کلیدی در مدیریت افکار عمومی، تقویت همبستگی ملی و انتقال پیامهای راهبردی به جامعهی بینالملل دارد. اما پرسش اساسی آن است که آیا ما برای ایفای این نقش خطیر، زیرساختهای لازم بهویژه در حوزه پشتیبانی مالی پایدار را فراهم کردهایم؟
در سالهای اخیر، بارها بر اهمیت جنگ روایتها و لزوم حضور فعال در این میدان تأکید شده است. با این حال، در اغلب موارد مواجهه ما با بحرانها و تحولات بینالمللی از نوع واکنشی بوده است؛ یعنی زمانی وارد میدان میشویم که دشمن روایت خود را تثبیت کرده و افکار عمومی را تحت تأثیر قرار داده است. رویکرد منفعلانه ما میتواند آسیبپذیری ما را در عرصه فرهنگی افزایش داده و میدان را برای تحریف واقعیتها توسط رسانههای بیگانه باز بگذارد.
سینما با توانایی بینظیر خود در خلق تصویر، احساس و معنا میتواند خط مقدم مقابله با روایتهای مخدوش باشد. اما تحقق این کارویژه مهم، نیازمند نظام حمایتی منسجم و پیوسته است. تولید آثار راهبردی، مستلزم صرف منابع قابل توجه، برنامهریزی بلندمدت و ثبات مالی است؛ امری که در ساختار بودجهریزی فرهنگی کشور، غالباً مغفول واقع میشود.
در مقابل، تجربه کشورهای غربی، بهویژه ایالات متحدهی آمریکا، نشان میدهد که آنها چگونه از سینما بهعنوان یکی از بازوهای اصلی دیپلماسی عمومی خود بهره میبرند. فیلمهایی که با حمایتهای چند میلیوندلاری ساخته میشوند، نهتنها مصرف داخلی دارند، بلکه بخشی از عملیات روانی جهانی و تثبیت روایتهای مطلوب سیاستگذاران آن کشورها را تشکیل میدهند. این مدل، نشان میدهد که نگاه به سینما نباید صرفاً فرهنگی یا تفریحی باشد، بلکه باید آن را بهعنوان یک ابزار امنیت ملی و رسانهای تلقی کرد.
در شرایط امروز ایران، جبهه فرهنگی و رسانهای نیازمند تحول در سیاستگذاری و تأمین منابع است. حمایتهای مالی مقطعی و پروژهمحور، اگرچه ممکن است آثار محدودی را به ثمر برساند، اما پاسخگوی ضرورتهای بلندمدت و چندلایهی این عرصه نیست. تنها با ایجاد سازوکارهای پایدار تأمین مالی، از طریق صندوقهای حمایتی، مشارکتهای راهبردی میان نهادهای حاکمیتی و همچنین مشوقهای مؤثر برای بخش خصوصی، میتوان انتظار داشت که سینمای ایران به جایگاه شایسته خود در جنگ روایتها برسد.
همچنین نباید از نقش تعامل بین نهادهای فرهنگی، هنری، رسانهای، امنیتی و اقتصادی غافل شد. وقتی تولید یک اثر سینمایی استراتژیک نیاز به هماهنگی میان چندین دستگاه دارد، لازم است ساختارهایی فرابخشی برای تسهیل و پشتیبانی این روند شکل بگیرد. بدون چنین همکاریهایی، پروژههای راهبردی یا به سرانجام نمیرسند یا از تأثیرگذاری لازم برخوردار نخواهند بود.
افزون بر این، توجه به نیروی انسانی خلاق و دغدغهمند در این حوزه نیز ضروری است. جوانان مستعدی در کشور حضور دارند که با اندکی حمایت میتوانند روایتهای قدرتمند و اثرگذاری را به تصویر بکشند. اما اگر مسیر تولید این آثار با چالشهای مالی، بوروکراسی یا بیثباتی همراه باشد، سرمایهی انسانی ما بهسرعت فرسوده و دلسرد خواهد شد.
از سوی دیگر، توجه به بازارهای منطقهای و بینالمللی برای عرضه آثار سینمایی راهبردی نیز یک ضرورت راهبردی است. اگر روایتهای ما صرفاً در فضای داخلی باقی بماند، عملاً تأثیرگذاری بینالمللی خود را از دست خواهد داد. ایجاد ساختارهای توزیع و نمایش بینالمللی، مشارکت در جشنوارههای هدفمند و تعامل با پلتفرمهای جهانی میتواند به گسترش دامنهی نفوذ فرهنگی ایران کمک کند و روایتهای بومی را به گوش مخاطبان جهانی برساند.
در نهایت، راهبرد موفق در جنگ روایتها مستلزم نگاه جامع و آیندهنگر است. باید در سطوح عالی تصمیمگیری کشور، جایگاه سینما بهعنوان یک مؤلفه امنیت ملی به رسمیت شناخته شود و برای آن برنامهریزی بلندمدت صورت گیرد. سرمایهگذاری در سینما، بهویژه در تولید آثار هویتی و الهامبخش، نهتنها تقویت جبهه فرهنگی کشور است، بلکه ابزاری برای مقابله فعالانه با جنگهای ترکیبی، تهاجم رسانهای و تحریف تاریخی نیز به شمار میآید.
ارسال نظر