" مرگ کسب و کار من است " روایت متوازن مضمون و تصویر است. قصه ای که از قاب کادر بندی شده و تثبیت شده ثقفی ، بدرستی عبور می کند ...
یک سرباز و یک متهم به قتل که در روایت تصویری موازی ناخواسته تن به سفر می سپارند؛ سرباز ناگزیر به تحویل یک مجرم است و قاتلی که ناچار به فرار و دخترکی که باید با پدر همراه شود و ... مجرم و دخترک قربانیان این تنازع بقاء ...
و پیرزنی که باید همیشه چشم به راه باشد و مردمانی که به مسخ شدگی عادت کرده اند.
فیلم روایتی دو پهلو از ناتورالیسمی دو پهلو است؛ منازعه طبیعت و انسان که گاه به رغم دکوپاژ منسجم ثقفی و نگاه خلاقانه مستانه مهاجر در تدوین ، ملال آور می شود که شاید نیاز این جنس مضمون چنین ضرباهنگی است .
" مرگ کسب و کار من است" در بازیگری یک اتفاق است؛ جنس بازی و فاصله گذاری کامران تفتی جهشی در کارنامه کاری این بازیگر محسوب می شود و نگاه دوئل گونه بازغی که در عین حال از دوئل نیز فاصله دارد مثال زدنی است. همچنین بازی سونیا اسپهرم کودک خردسال فیلم نیز برغم سختی های این اثر سخت، شایسته تحسین است اما امیر آقایی و مریم بوبانی کلیشه اند. رابطه حسی میان مرد و فرزندش باور پذیر است اما آقایی در تداوم حسی سفر، یکنواخت عمل می کند و امتداد افسردگی و ناامیدی از نجات به درستی در لایه های بازی اش استمرار نیافته است .
این فیلم اثری سخت است که دیگر خیلی از فیلمسازان سینمای ایران صراحتاً به سراغ این جنس از کار نمی روند؛ فیلمی که به رغم ضعف هایش حساب شده و فکر شده است و نشانگر دل دادن کارگردان به آنچه که باید بیافریند .
" مرگ کسب و کار من است" تلخ است و تلخی اش گزنده است اما سیاه نیست و سیاه نمایی نمی کند؛ قصه ای است از آلام آدم ها و روایتی از تن دادن انسانها ... و در یک کلام نویدی برای ظهور یک استعداد در سینمای ایران که باید به درستی پرورانده شود؛ پرورشی که اگر به خطا رود ناگزیر سرکوب می شود.
سهیلا قوسی
شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۷:۲۱
مرگ کسب و کار من است؛
روایت تلخ تن دادن ها
نخستین تجربه بلند کارگردانی امیر حسین ثقفی ، یک سوگنامه مستند است. روایت آدم هایی که در یک کلام ناگزیرند؛ ناگزیر به آنچه که باید به آن تن دهند و شاید نامش را سرنوشت می گذارند .
ارسال نظر