به گزارش سینماپرس، «محمد تقی فهیم» با انتشار یادداشتی با عنوان «سینمای ایران؛ همچنان در رنج بیهویتی ؟!» در روزنامه جام جم نوشت:
چند روز پیش (۳۰ آبان) همزمان بود با نمایش اولین فیلم ناطق سینمای ایران به نام «دختر لر» یا به لسان تماشاگران وقت «جعفر و گلنار» که در هندوستان ساخته شده بود. این فیلم همه اجزایش مصنوعی بود. مثلا اسم فیلم از شخصیت اول داستان گرفته شده بود که از قوم لر بود اما او با لهجه کرمانی حرف میزد. فیلم ساخت ایران معرفی میشد درحالی که در هندوستان تولید و آدمهای فیلم با لهجه هندی صحبت میکردند و ... کلا اثری مونتاژ شده بی هویت که به لحاظ ریخت شناسی و مضمونی ردپایی از فرهنگ ایرانی جماعت در آن به چشم نمیخورد. گویا سینمای ایران در زمینه محتوایی و مولفههای ملی هنوز در سالهای شکلگیریاش به سر میبرد با این تفاوت که از نظر ظاهر (تکنیک) رشدی قابل توجه داشته است. برای مثال اشاره کنم به مناسبتی که در همین ایام با آن محشوریم. یکی از مهمترین، تلخترین و (در عین حال) عزیزترین مناسبتهای مذهبی، سالروز شهادت حضرت فاطمهس است. رویداد فراگیری که دهه فاطمیه دوم آن در حال برگزاری است. جملگی شیعیان در این ایام عزادار و سیاهپوشند. اما سینما در جایگاه هنری مردمی با مخاطبان انبوه به دلایل مختلفی از موضوعات و محتوای مرتبط با این ایام دستش تقریبا خالی است.
سینمای ایران اساسا فیلم دینی/مذهبی کم دارد. در نظر بگیرید از میان نزدیک ۲۰۰۰ فیلم بلند داستانی پس از انقلاب، کمتر از ۲۰ فیلم با موضوع مستقیم و غیر مستقیم مرتبط با تاریخ اسلام و شخصیتهای صدر اسلام قابل رصد کردن است. درحالی فیلمهای مناسبتی یا با حال و هوای مذهبی کم داریم که بسیاری از ویژگیهای اخلاقی/زیستی شخصیتهای مذهبی، مورد توجه و کاربرد جهانی دارد. یعنی فارغ از اینکه اکثریت مطلق مردم ایران مسلمان شیعه هستند و چنانچه درامهای قوی در تلفیق با درونمایه مذهبی ساخته شود، مورد اقبال مخاطبان گستردهتری قرار خواهد گرفت، به دلیل برد جهانی چنین رویکردهایی میتواند مورد اقبال بسیاری از تماشاگران دیگر کشورها (به ویژه کشورهای مسلمان) نیز قرار گیرد. مثلا در زمینه فرهنگ فاطمیه، القاب پرکاربردی درباره ایشان وجود دارد که برای تمام نفوس کره زمین محترم و الگو است، مانند مظلومیت، ایستادگی، فضیلت، بردباری و صبر، وفاداری، خانوادهمحوری، همسرداری، مدیریت و مدل تربیت فرزندان و مواردی ازاین دست که در صورت تبدیل به محتوا و دستمایه قرار دادن در داستانهای جذاب و تولید فیلمهای پرکشش به لحاظ ساختاری/فرمی بیشک مورد اهتمام قاطبه خانوادهها و مخاطبان در جستجوی معنای جهان قرار خواهد گرفت. آنچه واضح و روشن است اینکه وقتی صحبت از ساخت فیلم مناسبتی و با درونمایه مذهبی و درباره شخصیتهای بزرگ میشود بدین معنا نیست که الزاما فیلمها باید در قالب تاریخی، پرتره یا داستانهایی از صدر اسلام باشد. همه حرف این است که دوری سینما از فرهنگ و ارزشهای زیستی الگوهای مذهبی باعث و بانی سطحیگرایی، مبتذل سازی و بازنمایی سخیف همه چیز در سینما شده است. جعل و بی اخلاقی و دنیاپرستی جای فضیلتهای متکثر اطراف شخصیتهای مذهبی را گرفته است. فقط کمدیهای نازل نیستند که خانوادهها را هدف قرار دادهاند بلکه سینما به طور کلی در بنبست محتوای اخلاقی شرقی و خصوصا ارزشهای فرهنگی اعم از بومی تا ملی قرار گرفته است. سینمای موسوم به روشنفکری یا «مخاطب خاص» وضعیتاش دست کمی از کمدیهای سطحی ندارد و چه بسا بی هویتتر و وام دار غریبه بودن از سر و رویشان میبارد. خلاصه اینکه فاصله سینما از فرهنگ فاطمیه، نوعی بی هویتی و فقدان معنا را بر همه اجزای سینما ساری و جاری کرده است، چنانکه به نظر میرسد سینما هنوز بر مدار سالهای اولیهاش جلو میرود، وضعیتی که تا ادامه داشته باشد باید تابلو «فیلمفارسی» را برآن اطلاق کرد، یعنی اثاری که همانند دختر لر، نه فیلماند و نه فارسی هستند.
ارسال نظر