بعضي از اسامي هستند كه شهرتشان همهگير است و عموم مردم دنيا آنها را ميشناسد. شرلوک هولمز، نامي است كه حتي آنهايي كه كتاب نميخوانند يا فيلم و سريال اقتباس شدهاي از داستانهاي او را نديدهاند، به گوششان آشناست، چرا كه در كنار اسامي مشهوري چون انيشتین، اديسون، دو گل، ژان والژان و... قرار ميگيرند.
ظهور یک اسطوره ادبی
شرلوک هولمز، مخلوق جاودان سرآرتور كتان دويل، نويسنده و پزشك شهير انگليس است كه اولين بار در رمان «بررسي در قرمز لاکي» (1887) پا به عرصه ادبيات گذاشت و پس از آن در چهار مجموعه داستان كوتاه و سه داستان بلند ديگر ظاهر شد.
اولين جرقههاي خلق اين شخصيت زماني در ذهن دويل زده شد كه وي به عنوان دانشجوي پزشكي نزد استادش تجربه ميآموخت. روزي كه يك مرد به مطب استاد مراجعه ميكند، استاد دويل شغل، تعداد فرزندان، بيوه بودن وي عمل خدمت و بيمارياش را با يك نگاه متوجه ميشود و به مرد ميگويد. دويل از اين نگاه تيزبينانه دچار شگفتي ميشود و كارآگاهي با نام شرلوك هولمز را ميآفريند كه با توسل به نگاه دقيق، جمعآوري اطلاعات لازم و استنتاج، تمام معماها را حل ميكند.
هولمز بر پرده شیشه ای
از اوایل دهه ۷۰ شمسی شبکههای مختلف صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران اقدام به پخش مجموعههای شرلوک هولمز تولید تلویزیون گرانادا کرده اند. در این مجموعه جرمی برت بازیگر فقید انگلیسی در نقش هولمز و دیوید برک و ادوارد هاردویک به ترتیب در نقش دکتر واتسن ایفای نقش کردهاند. دوبله به یاد ماندنی نقش شرلوک هولمز را نیز دوبلورهای با سابقه ایران یعنی جلال مقامی و بهرام زند بر عهده داشتهاند.
این مجموعهها به صورت پیاپی از تلویزیون پخش شدهاند و یکی از علل اصلی آشنایی توده مردم ایران با شخصیت شرلوک هولمز و دکتر واتسن بوده است. حتی افرادی که کتابهای او را نخوانده اند و نمیدانند نویسنده داستهانهای شرلوک هولمز چه کسی بوده است و چه بسا اصلا اطلاع نداشته باشند که شرلوک هولمز یک شخصیت داستانی است، به دلیل پخش این مجموعهها با وی و کارهایش آشنایی پیدا کرده اند.
کاراگاه پستمدرن غیرقابل باور
در سالهای اخیر دو فیلم با الهام از شخصیتهای کنان دویل ساخنه شد که در آنها ماتیو برودریک و جود لاو در نقش هولمز و واتسون ظاهر شدند. این دو فیلم ارتباط چندان خوبی با مخاطبان قدیمی هولمز پیدا نکردند چرا که هولمز ناآشنا و متفاوتی را ارائه میکردند. یکی از این فیلمها «شرلوک هولمز: بازی سایهها» است که شب گذشته از شبکه اول سیما پخش شد و متاسفانه در تحلیل پس از آن نکات اصلی درباره فیلم مطرح نشد.
حقیقت این است که ورود به دنیای جدید به ویژه پس از آغاز پسامدرن در غرب بسیاری از نیازهای امروز مخاطبان سینما را تحت الشعاع قرار داده است و در نبود قهرمانان لازم امروزی برای مردم فیلمنامهنویسان دست به دامان اقتباس های کلاسیک ادبی یا کمیک استریپ ها شده اند و برای همین است که در سال گذشته میلادی فقط 12 فیلم کمیک استریپی و بیش از 60 اقتباس ادبی که بیشتر آنها آزاد بوده اند داشته ایم.
«شرلوک هولمز: بازی سایهها» کاراگاه پستمدرن غیرقابل باوری دارد که برای لذت بردن از فیلم باید شخصیت کلاسیک هولمز را از یاد برد. هولمز اصلی در مواردی معدود دست به اسلحه می برد(نوار خال خال یا تازی باسکرویل) و در صورت نیاز و خیلی کم از فنون جوجیتسو و بوکس استفاده میکند (خانه خالی) در حالی که هولمز در این فیلم یک قهرمان اکشن بزن بهادر است و برای تفریح به مسابقات بوکس می رود!
گای ریچی کارگردان فیلم یکی از کارگردانان مولف سینمای جهان است که فیلم های شایسته ای چون روولور را در کارنامه خود دارد و از قضا در این فیلم با وجود این که از بازیگر رزمی کار و اکشن دوستی چون جیسون استتام بهره می گیرد فیلمی آرام اما پر تعلیق را به نمایش می گذارد. با این حال در «شرلوک هولمز: بازی سایهها» وی فیلمی سراسر اکشن را کارگردانی می کند.
موضوع اینجاست که هولمز این فیلم جز تبحر در ورزش جوجیتسو و تغییر چهره اشتراک کاراکتری با هولمز کنان دویل ندارد و اگر هر شخصیت دیگری هم در فیلم جای وی قرار داده می شد تفاوت چندانی نمی کرد. البته شهرت هولمز باعث می شود که فروش فیلم به شدت تضمین شود و به نظر می رسد استفاده از این اسطوره ادبی به این دلیل بوده است.
جدا از این موارد «شرلوک هولمز: بازی سایهها» صحنه های اکشن و اسلوموشن زیبایی دارد که به ویژه صحنه نبرد در جنگل آن یادآور فیلم های اولیه پکین پا و خشونت شاعرانه ای است که وی در سینما آفرید.