سینماپرس- «مقاومت نهایی» فیلمی از کیم جی وون کارگردان کرهای تبار هالیوود است که پیش از این فیلم «خوب، بد، شگفتانگیز» را ساخته بود؛ فیلمی که ارادت و هجو توامان وسترن اسپاگتی به نظر میرسید و در عین حال ادای احترامی بود به فیلم مشهور لئونه با عنوان «خوب، بد، زشت». جی وون در آن فیلم سینمای رزمی کره را با وسترن امریکایی درهم آمیخت و فیلمی متفاوت را که البته پیرنگ اصلی فیلم لئونه یکی از دلایل اصلی موفقیت آن بود ارائه کرد.
فیلم تازه جی وون اما، یک فیلم کاملا امریکایی است که وی در آن سعی دارد به نوع کارگردانی جان وو در فیلمهایی چون تیر شکسته و تغییر چهره نزدیک شود که البته در این زمینه ناموفق است. شاید دلیل این موضوع نقشی است که آرنولد شوارتزینگر ایفای آن را بر عهده دارد. مارشال پیر یک شهر کوچک مرزی که می خواهد جلوی یک گروه تروریستی بایستد و مانع فرار آنها از مرز شود.
حقیقت این است که قهرمانان دهه هفتاد و هشتاد سینمای امریکا پیر شده اند و حضور آنها در فیلمهای امروزی فقط به واسطه نوستالژی موجود در ذهن مخاطب تا حدودی قابل قبول و جذاب است و این که هنوز در فیلم ها دیده می شوند نشانه نبود قهرمانان جدید در سینمای امروز امریکاست. به معنای دیگر قهرمانان فانتزی چون مرد عنکبوتی، مرد آهنی، فانوس سبز و نظایر انها نتوانسته اند با مخاطب امروز ارتباط مانایی پیدا کنند و این آرنولد و استالونه و چاک نوریس هستند که هنوز نماینده قهرمانان امریکایی قابل لمس برای بینندگان غربی اند. برای همین این قهرمانان نمی توانند نباشند و با وجودی که می دانند موارد لازم برای حضور در نقش های اکشن را ندارند بر حضور خود اصرار می ورزند.
«مقاومت نهایی» یکی از همین فیلمهاست که حضور فارست ویتاکر فیلم گوست داگ هم نمی تواند به آن جذابیت بدهد و نقش خنثای وی را هر بازیگر بی اسم و رسم دیگری هم می توانست بازی کند. از طرفی داستان بسیار خطی است و تکراری: یک تروریست از چنگال ماموران اف بی آی می گریزد و یک مامور را با خود گروگان می گیرد تا از یک شهر مرزی کوچک که مسئولیت امنیت آن با کلانتر پیری است فرار کند. به شهر که می رسد کلانتر با افراد اندکش جلوی وی و لشکرش می ایستد. کاشف به عمل می آید که گروگان تروریست همان فرد خیانتکار است و با وی همدست. کلانتر تروریست را از پای در می آورد و درست در همسن لحظه اف بی آی از راه می رسد.
می بینیم که فیلم حرف تازه و حتی داستان تازه اس ندارد. جی وون که با فیلم متفاوتش با عنوان «یک زندگی تلخ شیرین» تحسین منتقدان جهانی را برای خود کسب کرده است فیلمی ارائه می کند که در حد یک بی مووی معمولی است و اگر آرنولد شوارتزینگر در آن نبود شاید اصلا مخاطب جهانی آن را نمی دید. متاسفانه این اتفاق اغلب برای فیلمسازان مولف امروزی که جذب هالیوود می شوند می افتد و آنها را از مسیر فیلمسازی اصلی خود دور می کند.
تنها بخشی که بیننده را در اواسط فیلم به دیدن بقیه آن ترغیب می کند حضور فردی شیفته سلاح است که منزلش در واقع موزه اسلحه از قرن 18 تاکنون است. این فرد که یادآور شخصیت خاکستری فیلم قبلی جی وون «خوب بد شگفت انگیز» است فضای خشک فیلم را کمی مفرح می کند و حضورش برخی جاهای خالی فیلمنامه را تا حدی پر می کند. علاوه بر اینکه بدون سلاح های وی کلانتر با دو نیروی پلیس و یک زندانی که به ناچار و تحت شرایط به وجود آمده مجبور می شود از وی استفاده کند باید شکست می خورد و این پایان ناخوش بیننده را از دیدن فیلم ناراضی می کرد.
«مقاومت نهایی» در یک نگاه کلی فیلمی معمولی است که در راستای قهرمان سازی کارخانه هالیوود گام بر می دارد و از طرفی نیم نگاهی نیز به گیشه و بازگشت سرمایه خود دارد. حضور شوارتزینگر در فیلم تنها تضمین فروش آن است و اگر نوستالژیای این قهرمان اکشن سالخورده نبود فیلم در تاریخ اکران جهانی دفن می شد.
انتهای پیام/