دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۶:۱۲

نگاهی به فیلم «دهلیز» ساخته بهروز شعیبی/

دهلیزی جدید برای رسیدن به درک تازه از قصاص و زندگی!

حسین سلطان محمدی

سینماپرس-گروه نقد/ حسین سلطان‏‌محمدی

سینماپرس- معمولا فیلمسازان آینه رویدادهای اجتماع خود هستند، رویدادهایی که به فرم‏‌های مختلف فانتزی تا واقعی، توصیفی تا راه‏نماینده و... در آثار سینمایی بازتاب می‏ یابد و مخاطب را بسته به دانش و اندوخته ذهنی‏‌اش، درگیر می‏کند. براین مبنای بسیار مرسوم، این روزها شاهد نوع جدیدی از نگاه یک فیلمساز به رویدادی آشنا هستیم. «دهلیز» نگاه بهروز شعیبی را به موضوع قصاص نفس نشان می ‏دهد.

 

وقوع مرگ غیرعمدی، برخورد قانونی با خاطی، حقوق بازماندگان متوفی در اعمال قصاص یا بخشش، مواردی آشنا در زندگی امروزی ماست. اجتماع امروزی به دلایل گوناگون اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، جامعه‏ ای عصبی شده است و آستانه تحمل آحاد جامعه در بیشتر مواقع نسبت به گذشته، پایین آمده است. همچنین بی‏پروایی و عدم محاسبه کنش ناگهانی در میان مردمان جامعه خودمان، بسیار زیاد شده است.

 


دهلیز

 

عدم تأمل در چگونگی واکنش نشان دادن در موقعیت‏ های تنش‏ برانگیزی که رهاورد تکنولوژی شتابان و نحوه زیست آلوده به آسیب‏ های اجتماعی است، دستاوردهای نامناسبی برای جامعه پدید آورده است. برای ترمیم این رویه، ساده‏ ترین راهکار درخواست بخشش از خانواده‏ های آسیب ‏دیده در چنین رویدادهایی است و بسیار دیدیم که در مناسبت‏ های مذهبی چون ماه رمضان و مانند آن، سخن از گلریزان و بخشش می‏ شود و در برنامه‏ های تلویزیونی از قدرت رسانه بهره می‏گیریم تا مگر بتوان شخصی متنبه را به زندگی بازگرداند. اکنون بهروز شعیبی، در برخورد با چنین موقعیت مرسومی، زاویه نگاه را به بازماندگان فرد خطاکار کشانده و مشخصا فرزند را نقطه هدف قرار داده و از این منظر، نگاهی تصویری مناسبی فراهم آورده است.

 

اینکه قهرمان داستان بر سر مسئله ساده ‏ای چون جای پارک ماشین، ناخواسته مرتکب مرگ کسی شده و برای همین، نزدیک به پنج سال است که در زندان به فرجام کار خویش می ‏اندیشد و اینکه آیا همسرش می‏ تواند رضایت بگیرد یا نه، پایه اصلی روایت است اما شعیبی داستان را به حیطه فرزند این مرد می‏ کشاند که با تمهید مادرش، می‏ انگارد پدر در موقعیتی بهتر است و هنگامی وارد ماجرای اصلی می‏ شود که موقعیت بحرانی و مهلت رو به پایان است.

 

دهلیز

 

ورود عنصر کودک به این ماجرا که ابتدا پدر را نمی‏ شناسد اما اکنون در سایه نام او احساس بزرگی می‏کند و ناگهان برای خود ابهتی تصور می‏کند، شیوه خوبی برای پرداخت ماجراست. همچنان‏که در انتهای فیلم، او را به عنوان عنصری که باید در چنین وقایعی درنظر گرفت، وارد حساس‏ترین ساختار داستان کرده و حل رویداد را در روایت برعهده او می‏گذاریم و البته برای رسیدن به چنین موقعیتی، کارگردان مراحلی چون خطای بچه در شکستن شیشه و اینکه باید پوزش خواست و باید پوزش را پذیرفت و شاید هم پوزش پذیرفته نشود، را پشت سر گذاشته و رویدادی ناگهانی در فیلم نشان نمی‏ دهد.

 

این فیلم جدا از بحث‏های فنی و تکنیکی، از این جهات قابل بحث و بررسی است که واکنش نسنجیده برای هر فردی قابل بروز است و ربطی به دانش و اجتماعی بودن و امثال آن ندارد حتی اگر مانند قهرمان داستان ما، معلمی آرام باشد و اصطلاحا او نیز می‏تواند رطب بخورد در حالی که وظیفه‏ اش، آموختن رطب نخوردن در چنین موقعیت‏ هایی است. حتی می‏ توان بحث کرد که در این زمانه که بحث اهدای عضو در جامعه ما پذیرش خوبی یافته، در مواردی که افراد دچار تبعات اقدامات ناخواسته می‏شوند باید همه جوانب تنبیه کردن را درنظر داشت و حیات را اولویت داد. حتی می‏توان برای قانون گذار این وجه را مطرح کرد که در چنین حالت‏ هایی سهمی نیز برای متوفی از جهت ایجاد موقعیت تنش ‏زا در نظر گرفت و لزوما قانونگذار خود را ناظری در حد میانه نپندارد.

 

 خیلی از این موارد با دیدن این فیلم قابل طرح و بحث و بررسی است و قدرت فیلمساز در چنین فیلمی، می‏ تواند زمینه پذیرش عمومی اینچنین بحث‏هایی را افزایش دهد. سینما، صرفا نمایشگر نیست و در موقعیت‏ ها و فیلم‏های مختلف، قابلیت آگاه‏ سازی و تأمل‏ برانگیزی را دارد.

 

دهلیز

 

بدیهی است که برای رسیدن به چنین مباحثی، همه دست‏ اندرکاران این فیلم از بازیگران تا عوامل فنی و اندیشه‏‏ ای آن سهیم بوده ‏اند و نباید از سهم آنان غافل ماند. انتخاب هوشمندانه رضا عطاران برای این نقش، می‏ تواند این را هم به بیننده برساند که حتی چنین شخصیت ‏های شاد و خندانی هم برایشان این‏گونه موقعیتی قابل تصور است. پس همگان باید اندکی تأمل کنند.

 

انتهای پیام/

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.