به گزارش خبرنگار سینماپرس، سید مرتضی آوینی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و دریافت پیام تاریخی وسخنرانی امام خمینی (ره) در 12 بهمن 1357 در بهشت زهرا(س) "برای چه سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ما با مرکز فحشا مخالفیم. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد و شما می دانید که جوان های ما را اینها به تباهی کشیده اند و همین طور سایر این جاه... " ضرورت توجه به سینما را درک کرد و فهمید" تخصص حقیقی در سایهی تعهد اسلامی به دست میآید و لاغیر"!
به یقین آنچه سید در تاملاتی در ماهیت سینما گفت؛ سخنی برای دیروز نبود بلکه امروز نیز عینیت دارد و چه بسا توجه و تامل در آن امروز بیش از پیش اهمیت دارد چرا که " ما آن گاه میتوانیم سینما را در خدمت نیازها و معتقدات خویش درآوریم که نخست سینما و معتقدات خویش هر دو را آن چنان که هست نه آن چنان که خودمان میپسندیم بشناسیم و سپس به جای ترکیبهای خامدستانه و ملغمههای بیحساب از تکنیک و محتوا، در جستجوی راهی برای امتزاج درست و هوشمندانه غالب بیگانه با محتوای خودی برآییم."
آوینی همه چیز را فانی در خدا می دانست و قسم خورد دیگر از خود سخنی نگوید و فقط برای او باشد و همین شد که خدا در آثارش جلوه کرد.
دغدغه سینما برای او نه از باب کسب شهرت و مقام و ثروت بود بلکه او این هنر را در از زاویه نگاه پیامبر گونه بر فطرت الهی انسان می دید و سینما را به خدمت اهداف عالیه انسانی و اسلامی درآورد و تلاش کرد تا فضائل اخلاقی را در آن نهادینه کند نه آنکه به ارضای هوسهای نفسانی بپردازد ، آنچه که دیروز و امروز مرسوم است!
آنچه سید شهیدان اهل قلم از سینما و تلویزیون چه از لحاظ تکنیک و چه از لحاظ محتوا،متوجه خود کرده بود توجه به نیازهای کاذب، عادات زاید و ضعفهای روانی بشر بود.
سید سینمایی را می پسندید که انسان را از حضور تاریخی خویش در عالم خلقت غافل نکند و ارزش واقعی انسان را نشان دهد و او را به سوی کمال و تعالی سوق دهد و همین بود که حاضر به سخن از مدح گفتن سینما و سینماگرانش نشد تا از او بخواهند نظرش را پیرامون وقاحت در اخلاق اسلامی بگوید!!
او زبان و بیان سینما را ، زبان قرب و شهود و پیچیده می داند که با ساده انگاری میانه ای ندارد و برای تاثیر گذاری سینما در جهت اهداف اسلام چاره ای جز شناخت آن نیست زیرا سینما زبان اسپرانتو نیست که هر کسی با دانستن مجموعهای از لغات بتواند بدان تکلم کند.
همین درد ها بود که او را ناچار به نگارش مقالات متعدد در این زمینه وا داشت و مجموعه " تاملاتی در ماهیت سینما " و" جذابی در سینما " و " آینهی جادو " و " قاب تصویر و زبان سینما " و... نمونه هایی از این دست است و نبود محتوای مناسب با ارزشها و نبود قانون و قانونمداری باعث شد دانشکده هنر از وجود معلمی متعهد و دلسوز محروم شود.
سید مرتضی فیلم خوب را بر خلاف آنچه بعضی منتقدان دیروزی و امروزی در پر کردن اوقات فراغت و سطحی نگری ها و ابتذال ها می دانند نمی دانست بلکه آن را فرصت پیدا کردن برا حل چون و چرایی ها می دانست.
وی خود را معطوف هنر کرده بود تا آنجا که نه در سینما که در مورد حقیقت هنر، هنر و عرفان، هنر جدید اعم از رمان، نقاشی، گرافیک و تئاتر، هنر دینی و سنتی، هنر انقلاب و... نیز دست به قلم شد و تالیفاتی کرد.
سید مرتضی بر این باور بود که با وقوع انقلاب اسلامی و ظهور انسان کاملی چون امام خمینی(ره) بشر وارد عهد تاریخی جدیدی شده است که آن را "عصر توبهی بشریت" مینامید. عصری که به انقلاب جهانی امام عصر(عج) و ظهور "دولت پایدار حق" منتهی خواهد شد وبا شناخت تاکتیک های دشمن ، پیشگام مبارزه با تهاجم فرهنگی دشمن شد وهمانگونه که در رکاب پیر جماران دویده بود با سر به فرمان نایبش مقام معظم رهبری نیز لبیک گفت و فیلمسازی مستند و سینمایی دربارهی دفاع مقدس را شروع کرد و تهیهی مجموعهی روایت فتح را که بعد از پذیرش قطعنامه رها شده بود را ادامه داد. که این برنامه با شهادتش در روز جمعه بیسم فروردین 1372 در قتلگاه فکه ناتمام ماند تا پلان آخر فیلم رجعتش را بگیرد و هنر واقعی را هنر به مدعیان دروغین نشان دهد و تعبیر سخنش باشد "هنر آن است که بمیری، پیش از آنکه بمیراندت، مبدأ و منشأ حیات آناناند که چنین مردهاند."
گزارش از: مهدی طباطبایی
ارسال نظر