«سرگرمی» وجه کوچکی از فعالیت رسانه ای مانند «رادیو و تلویزیون» است و «تاثیرگذاری» وجه مهم تر و غالب تر این فعالیت است. تلویزیون و رادیو رسانه های سهل الوصول و ساده ای هستند که در هر نقطه می توان به آنها دسترسی پیدا کرد و به همین دلیل بسیاری از سازمان ها و نهادها که مسوولیت ها و وظایفی عام را به عهده دارند و با طیف های گوناگون مخاطب مرتبط هستند، علاقمند هستند تا از این ابزار برای رساندن پیام و دیدگاه خود به مخاطب بهره ببرند. «تبلیغات و آگهی های بازرگانی» ساده ترین و آسان ترین روش ارائه پیام به مخاطب است اما در سال های اخیر، شکل دیگری هم از این فعالیت رواج یافته که شامل «مشارکت در ساخت فیلم و سریال» است. در این حالت نهادها و سازمان ها با تامین هزینه های تولید یک اثر، تلاش می کنند تا پیام های مستقیم خود را در قالبی غیر مستقیم به مخاطب ارائه نمایند و از اثر بخشی بیشتری بر مخاطب بهره مند شوند.
پلیس وارد عرصه سریال سازی می شود
«نیروی انتظامی» در سال های اخیر یکی از مهم ترین شرکای تلویزیون در تولید و ارائه برنامه های مشارکتی بوده است. پلیس یکی از عناصری است که در تمامی شوون زندگی شخصی و اجتماعی یک جامعه با آن سر و کار داریم. اگر خانه یا اتوموبیل ما مورد دستبرد واقع شود،اگر همسایه ای با اعمال و رفتار خود ما را مورد آزار و اذیت قرار دهد، اگر به حریم خصوصی و عمومی ما تجاوز شود و... پایگاه یا مامور پلیس محل رجوع ما خواهد بود. حتی تا چند سال قبل برای اموری همچون: دریافت گواهینامه و گذرنامه هم به مراجعه به پلیس نیاز بود.
این گستردگی ارتباط با مردم در کنار نقش این نیرو در تامین نظم و امنیت شهر ـ که باعث مواجهه آن با اخلالگران و عوامل بی نظمی می گردد ـ سبب شده تا پلیس نقشی پُر رنگ و دراماتیک در مناسبات زندگی ما پیدا کند. نقشی که همواره مورد توجه نویسندگان و سازندگان آثار هنری نیز بوده و حاصل آن خلق حجم قابل توجهی فیلم، کتاب و سریال با موضوع پلیسی است.
در ایران فیلم ها و سریال های پلیسی همیشه قاعده مند نبوده اند و به دلیل قدمت و طولانی بودن تولید چنین آثاری در سینمای جهان، برای سال هایی طولانی آثار تولیدی در داخل کشورمان نیز تقلیدی از آثار خارجی بوده اند. پلیس هایی بداخلاق و بی انضباط که سیگار پُشت سیگار روشن می کردند و حتی در مواقعی برای جاری کردن عدالت از ابزار خشونت نیز بهره می بردند؛ برای سال هایی طولانی شکل غالب پلیس های ایرانی بودند که حتی نمونه های ملموس آن را می توان در قالب فیلم های قدیمی که گهگاه از شبکه های مختلف سیما پخش می شود نیز مشاهده کرد. آخرین نمونه آن فیلم «یک روز گرم» ساخته علی عسگری و محصول سال 1363 بود که چندی پیش از شبکه سه سیما پخش می شد و شخصیت پلیس در حین ماموریت، سیگار پُشت سیگار روشن می کرد.
اما با تاسیس موسسه «ناجی هنر» این وضعیت سامان یافت و فیلم سازان ملزم به رعایت کلیات مشخصی دباره شخصیت های پلیسی حاضر در فیلم های خود شدند. کلیاتی همچون: رعایت درجه، نوع پوشش، نوع ماموریت و... البته فیلم سازانی که علاقمند به الگوهای هالیوودی بودند، به جای ترسیم پلیس در آثار خود به وکلا رفتند و با بی حد و مرز کردن مسوولیت های آنها تلاش کردند تا تصویری مطابق خواسته های خود از این قشر ارائه دهند.
در سال های اخیر سریال های مختلفی با مشارکت پلیس ساخته شده که «خواب و بیدار» و «هوش سیاه 1» مهم ترین نمونه های آن است. حجم زیادی از فیلم های نود دقیقه ای هم در این سال ها ساخته شده است.
ماتادور، سریالی متناسب با ریتم زندگی امروز
در سال های اخیر زندگی ریتم و سرعت بیشتری پیدا کرده و مخاطبان تلویزیون هم کم حوصله و عجول شده اند. برخلاف سال های نه چندان دور، برنامه ریزی اغلب شبکه های تلویزیونی نه برای تولید سریال هایی با پخش هفتگی بلکه برای تولید سریال هایی است که هر شب پخش می شوند و طی یک ماه قصه و مفهوم مورد نظر خود را به مخاطب منتقل می کنند. به همین دلیل پخش هفتگی سریال ها صرفا محدود به آثاری خاص همچون: «سریال های تاریخی» شده و سریال های معمول تلویزیون در فاصله روزهای شنبه تا چهارشنبه از شبکه های مختلف پخش می شوند و در تعطیلات پایانی هفته نیز شبکه های مختلف با پخش فیلم های سینمایی متعدد و مختلف و نیز پخش تکرار سریال ها، فضایی را برای مخاطبان فراهم می آورند که امکان دسترسی به گزینه های مختلفی را داشته باشند.
سریال ماتادور که مدتی پیش پخش آن از شبکه یک سیما به پایان رسید، نمونه ای از انطباق یک اثر نمایشی با ریتم زندگی امروز است. سریال اکشن خوبی داشت و به لحاظ تصویری کار شسته ـ رفته ای بود. در هر قسمت از سریال نیز تصاویری به صورت تیزر پخش می شد که شامل نماهای برج میلاد و نمای هوایی شهر تهران بود که در حکم پاساژهای تصویری عمل می کرد. البته معلوم نیست چرا در این تصاویر فقط تصاویر مناطق شمالی تهران پخش می شد و اثری از نقاط دیگر شهر تهران همچون «جنوب شهر» نبود.
ماتادور سریال پُرهزینه ای بود و مشخص بود برای ساخت آن هزینه بالایی صرف شده است. لوکیشن های گران قیمت تا بازیگران شناخته شده و جلوه های ویژه فراوان نشانه هایی از هزینه بالای تولید این اثر بود اما حجم اکشن به کار گرفته شده در هر قسمت بیش از حد معمول سریال های تلویزیونی افزایش پیدا می کرد. در میان کارگردان های تلویزیون این اصطلاح وجود دارد که «اکشن نمک کار است» و اگر قرار باشد مخاطب در حجم زیادی از یک سریال با اکشن مواجه شود، این مساله الزاما به معنای ارتباط بیشتر و بهتر مخاطب با اثر نخواهد بود. چنین ترفندی ممکن است برای یک فیلم سینمایی مناسب باشد اما در یک سریال، روابط میان شخصیت ها، گره های عاطفی و مسائلی از این دست می تواند مخاطب را پای تلویزیون بنشاند. در سریال ماتادور این ضعف مشاهده می شد. مثلا منهای شخصیتی که نقش آن را «پولاد کیمایی» ایفاء می کرد، هیچ وجهی از روابط عاطفی در دیگر شخصیت ها دیده نمی شد و خانواده آنها در سریال به تصویر کشیده نشده بود. حتی شخصیتی مانند «هانا» با بازی شقایق فراهانی هم هم پرداخت عاطفی مناسبی نداشت. چنین ضعفی حتی در برخی صحنه های حسی سریال دیده می شد که بهتر بود برای این صحنه ها از کارگردانی مستقل استفاده شود. بخش هایی از قصه سریال نیز تناسبی با کلیت داستان نداشت و حتی مورد اعتراض کارگردان و برخی بازیگران بود. به نظر می رسد حضور یک تیم فیلم نامه نویسی می توانست در کیفیت بیشتر این بخش ها نقش بیشتری داشته باشد.
پلیس هایی که هیچ وجه با آنها مواجه نخواهیم شد
«ماندگاری» ویژگی کتاب، «روزمره بودن» ویژگی مطبوعات و «تاثیرگذاری آنی» ویژگی مهم تلویزیون در دنیای امروز رسانه ها است. تلویزیون به دلیل طیف گسترده مخاطبانش نیازمند در نظر گرفتن حساسیت های مختلفی برای تولید یک اثر است. گاهی یک پیام یا موضوع اشتباه در این رسانه تاثیرات نامطلوبی به جای می گذارد و گاهی یک پیام مثبت، تاثیراتی عجیب برمخاطب خواهد داشت. مثلا سال ها قبل پخش تیزرهای «بابا برقی» با شعر معروف: «هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش» سبب شد تا آنقدر در مصرف برق صرفه جویی شود که از تکرار پخش این تبلیغ جلوگیری گردد!
این حساسیت گاهی مورد توجه سفارش دهندگان قرار نمی گیرد و سفارش دهندگان صرفا به دلیل تامین هزینه های تولید یک اثر، مایل به طرح پیام های مخلتف در اثر هستند. در جامعه امروز مهم ترین وظایف پلیس که مخاطبان با آن مواجهه هستند، شامل: برخورد با اراذل و اوباش، مبارزه با مواد مخدر و داروهای روانگردان، مبارزه با سرقت و مسائلی از این دست است که در زندگی روزمره با آن برخورد می کنیم اما در سریال «ماتادور»، وظیفه پلیس به خنثی کردن بمب و مبارزه با حرکت های تروریستی تعمیم داده شده است. هرچند ممکن است چنین وظایفی در دایره مسوولیت های پلیس باشد اما مخاطب ایرانی در ذهن خود معمولا چنین وظایفی را در حیطه مسوولیت های نیروهای امنیتی طبقه بندی می کند و مخاطب عام ـ به عنوان بیننده سریال های تلویزیونی ـ تصوری اینگونه از پلیس ندارد. البته اغراق بخشی از کار هنری و درام است اما نباید در آن زیاده روی کرد و بخش عمده ای از یک سریال را به نمایش نحوه بمب گذاری و سپس خنثی کردن بمب در قطار اختصاص داد؛ آن هم در شرایطی که چنین اتفاقی مسبوق به سابقه نبوده است. وقتی مخاطب با مسائلی که در اثر مطرح می شود به شکل ملموس برخوردی نداشته باشد، در نهایت پیام ها و مفاهیم اثر را درک نمی کند و صرفا با آن اثر به عنوان اتفاقی سرگرم کننده مواجه می شود. واقعا چند ایرانی را می توان پیدا کرد که در سال های اخیر در جامعه ایران با بمب گذاری در یک قطار مواجه شده باشند تا بتوانند با چنین سریالی ارتباط برقرار کنند؟
سریال های پلیسی نمونه های عینی و قابل لمس تری نیز داشته اند. مثلا چند ماه قبل سریالی به نام هوش سیاه از تلویزیون پخش شد که موضوع آن جرائم رایانه ای بود و این موضوع به دلیل عام بودن، باعث ارتباط مخاطب با اثر شد اما در سریال ماتادور مخاطب صرفا با یک اثر اکشن مواجه است که تناسبی با ماموریت های پلیس ایران ـ لااقل در ذهن مخاطب ـ ندارد. نکته قابل ذکر دیگر این است که در این سریال تصویری قهرمان گونه از پلیس نمایش داده می شود که به شدت یادآور فیلم های هالیوودی است حال آنکه پلیس ایرانی نیاز به ارائه چنین تصویری ندارد و برخلاف سینمای جنگ که برای سال هایی طولانی به دلیل ضرورت های حاکم بر جامعه بر مبنای قهرمان پردازی استوار بود، سینمای پلیسی و بخصوص اینگونه سریال ها به واقع گرایی نیاز دارد.
در هفته های اخیر به مناسبت هفته نیروی انتظامی، برنامه های مختلفی از شبکه های سیما پخش شد. در یکی از این برنامه ها روش های مقابله با سرقت به مخاطبان آموزش داده شد و شیوه آموزش این مطلب به لحاظ تصویری بدیع و تازه بود. در این برنامه فردی نمایش داده شد که برای حمل چند جعبه از اتوموبیل خود خارج می شود و کلید خود را روی اتوموبیل جا می گذارد و این مساله باعث جلب توجه دو سارق موتور سوار شده و یکی از آنها اتوموبیل را می دزدد. سپس یک کارشناس پلیس به طرح هشدارهای پلیسی برای جلوگیری از چنین سرقت هایی پرداخت. چنین برنامه هایی بیش از آثار پلیسی نیاز مخاطب را برآورده می کند است و بهتر است اگر قرار بر حضور پلیس در این عرصه است، این حضور بر اساس خواست و نیاز روزمره مخاطب باشد و توانایی های اکشن نیز در قالب چنین سریال هایی نمود پیدا کند. این روزها گستردگ مواد روانگردان، یکی از نکاتی است که پلیس می تواند درخصوص آن سریالی جذاب و آموزنده تولید نماید.
انتهای پیام/ ف. م ـ ب.ب
ارسال نظر