یکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۲ - ۰۸:۵۰

یادداشت سردبیر

سینما، بحران مخاطب و طفلی که هرگز زاده نشد!

سالن سینما

سینمای ایران سال‌هاست که دچار بحران مخاطب است و جدا از مقاطعی کوتاه که استثناء و انگشت‌شمارند نتوانسته ظرفیت بالقوه مخاطبان کشور را به فعل برساند که دلایل مختلفی از تولید تا اکران دارد.

سینماپرس- مخاطب‌شناسی یکی از مهم‌ترین بخش‌های هر کالای تولیدی است و از آنجا که سینما یک هنر-صنعت به شمار می‌رود و حیات آن بسته به مخاطب آن است شناخت نیازهای روز تماشاگر سینما از تولید فیلم اهمیت بیشتری دارد.

متاسفانه در کشور ما آنچه در انجام هر کار سینمایی به آن فکر می‌شود همین مخاطب است. برای همین است که فیلم‌ها تولید می‌شوند و در چرخه‌‌ای بیمار به مخاطبی می‌رسند که متاثر از رسم همیشگی رغبت چندانی به سینما رفتن ندارد. این موضوع البته دلایل زیادی دارد که کمتر به آنها توجه شده است.

فیلمنامه‌های زرد

فیلمنامه اولین مرحله آسیب‌شناسی در بحث مخاطب است. بسیاری از فیلمنامه‌های سینمای ایران بر پایه سلیقه فیلمنامه‌نویس یا با توجه به سفارشی است که وی از کارگردان و تهیه کننده می‌گیرد. در صورت اول موضوعات شخصی و دغدغه‌های فردی فیلمنامه را از مخاطب مردمی جدا می‌کند و در صورت بروز اتفاق دوم فیلمنامه از آن سوی بام می‌افتد و نویسنده آن برای جذب مخاطب یا بهتر است اینجا بگوییم مشتری، تن به هر صحنه و دیالوگی می‌دهد.

این میان می‌مانند فیلمنامه‌هایی که معتدلند یعنی هم بحث جذابیت را مد نظر قرار داده اند و هم محتوا و ساختار مناسبی را دارند که متاسفانه از نزدیک به صد فیلم تولیدی سالانه سینمای ایران، بین انگشتان یک تا دو دست در نوسانند.

مشکل دیگر تقلید برخی فیلمنامه‌نویسان از روی دست فیلمنامه های پرفروش داخلی و خارجی است که در مورد اول تکرار و کسالت می آورد و در مورد دوم باعث خنده تماشاگر می شود چرا که به دلیل سهولت دسترسی به فیلم های روز دنیا که با زیرنویس های مختلف و همزمان با اکران جهانی در اختیار مخاطب ایرانی قرار می گیرد همه وقتی فیلمی مثل رز زرد را می بینند متوجه می شوند که اقتباسی ناشیانه از فیلم می دانم تابستان گذشته چه کردی است. یا فیلم امشب شب مهتابه که با بازی بسیار بد بازیگر نقش اول مرد آن ساخته شد اقتباسی ایرانیزه شده از فیلم بسیار خوب زندگی من با بازی مناسب مایکل کیتون است.

می بینیم که مشکل به مخاطب‌شناسی عوامل تولید باز می گردد و آنها هنوز متوجه نشده‌اند که مخاطب امروزی سینمای ایران هشیارتر و آگاه تر است و دیگر نسخه های قدیمی فیلمفارسی سازی برای رفع عطش وی در دیدن فیلم مورد علاقه سازگار نیست. با یک نگاه کلی به آثار سینمایی یک سال گذشته که در جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمدند می توان دریافت که متاسفانه سینمای ایران هنوز از تب و تاب این نوع نگرش نیفتاده و کالت سازان و نسل جوان نیز به ندرت فیلمی مطابق دل مردم می سازند و بیشتر به دغدغه های شخصی توجه دارند.

سالن‌های سرد

پیش از این که زنده یاد سیف الله داد دفترچه سینمایی را تدوین کند با برخی دوستان رسانه طرح‌هایی ذهنی اما قابل اجرا برای اعتلای اقتصادی سینمای ایران را مکتوب کردیم و به وی دادیم و گفتن این که تا چه حد لحاظ شد و اجرا، بعد از گذشت این همه سال توفیری ندارد. منتها به یاد دارم که بخش مهمی از آن در ارتباط با سالن‌های سینما بود به این صورت که سالن‌های سرد با صندلی‌های نامناسب و موارد نامطلوب دیگر به خودی خود باعث فرار تماشاگر می شد چه رسد به این که فیلم ها هم غیرقابل تحمل باشند.

حقیقت این است که حتی عمده سالن های فعلی نیز فضایی سینمایی ندارند و سالن های برخی از آنها به دلیل نوع مصالح و رنگ و موارد دیگر با کمی تخفیف بیشتر به سالن انتظار بیمارستان ها شبیه اند اگر نگوییم یادآور حمام‌های عمومی قدیمی هستند!

سالن ها باید به خودی خود به حدی جذابیت داشته باشند که تماشاگر برای قرار گرفتن در فضا و یافتن حس سینمایی به آنجا برود و در کنار آن فیلم را هم تماشا کند. آیا تا به حال تهیه کنندگان سینما به این فکر کرده اند که محصولات جانبی یک فیلم در حال نمایش با تصاویر بازیگران یا امضای آنها برای مخاطبان سینما جذاب است و اگر این محصولات فقط در سالن های سینما عرضه شود باعث رجوع بیشتر مردم به سینما و در ادامه فروش بیشتر فیلم ها خواهد شد؟

در یک نگاه کلی بعد از جذابیت داستان و ساختار مناسب فیلمنامه، سالن ها و کیفیت آنها مهمترین بخش برای جذب مخاطبند و در این میان تبلیغات محیطی و رسانه ای هم وجود دارند که البته تجربه نشان داده است نقش چندانی در جذب مخاطب ندارند چرا که شیوه تبلیغی کالا در ایران شفاهی و دهان به دهان است و این خود مردم هستند که بقیه را به دیدن یا ندیدن یک فیلم تشویق می کنند.

دولت و وظیفه فراموش شده

مسئولان سینمایی عادت کرده اند تا پایشان در زمینه اکران و فروش پایین فیلم ها وسط می آید به ضعف فیلمنامه ها و ساختار نامناسب و فصول بد اکران و خیلی چیزهای دیگر اشاره می کنند اما حقیقت این است که تاکنون هیچ یک از معاونان سینمایی ارشاد در هیچ دوره ای به مخاطب توجه نداشته اند و در این راه مراکز دیگر دولتی نظیر آموزش و پرورش به پر کردن جدول جشنواره ها و اعزام اتوبوسی کودکان به سینماهای جشنواره رشد و کودک و نوجوان اقدام کرده اند که کاش نمی کردند چرا که فیلم دیدن اجباری مشتاقانی را هم که وجود دارد دلزده می کند. در صورتی که اگر از کودکی نسل جدید را به سینما رفتن عادت داده بودند حالا پس از گذشت نزدیک به چهار دهه از انقلاب اسلامی نیازی به تبلیغ درباره فیلم ها نداشتیم. هرگز به این موضوع دقت کرده اید؟