سینماپرس- الهام نادری فرید/ بسیاری معتقدند سینمای ایران با آنکه می تواند ابزاری قدرتمند در جنگ نرم باشد اما به دلیل نبود نگاه ویژه مقامات عالی رتبه کشور نمی تواند با قدرت ظاهر شود و سینما همچون شمشیری فولادی اما در غلاف است که کاربردی زینتی دارد و بس. برخی مردان سیاسی نیز وقتی صحبت از وارد شدن با سینما به عرصه سیاست و اهداف سیاسی می آید سینماگران را فارغ از هوش سیاسی می دانند در حالی که هنرمندان اغلب در زمینههای سیاسی وارد میشوند و در آثارشان نیز این ادعا مشهود است. در نتیجه عده ای از سینماگران و مردان سیاسی برای برآورده کردن اهداف نظام همچون دو خط موازی میشوند که هیچگاه به هم نمی رسند با این تفاوت که در ریاضیات دو خط موازی همدیگر را قطع نمیکنند اما در مورد رابطه سینماگران ایرانی و مردان سیاسی اینگونه نیست.
اگرچه سینماگران ترجیح می دهند خود را به عنوان یک هنرمند فارغ از سیاست بازی ها نشان دهند اما همیشه چنین نیست. سینما ابزاری است که در دنیای امروز مصرف سیاسی دارد در حالی که این امر در کشور ما اصلاً و ابداً جا نیافتاده است و اگر حرف از سیاست و سینما در کنار هم آید گویی کفری در مقابل سینماگران گفته شده و این موضوع حتی درباره سینماگرانی که خود دغدغههای سیاسی یا روابطی سیاستزده دارند، مصداق پیدا می کند. این سینماگران دولت را درحد خزانه ای می دانند یا یک حساب بانکی برزگ که پول تو جیب سینماگران را می دهد و همین دید موجب می شود که دولت نیز سینما را همچون سبد تفریحی خانوار می بیند و کارکردهای سینما در همین اندازه دیده می شود.
اما در نهایت همیشه دولت به دنبال روزنه ای بوده است تا جریان سیاسی را با سینما گره بزند و سینماگران را وارد بازی های بزرگ کند. به همین دلیل وقتی بحث شورای عالی سینما مطرح شد از طرف دولت مورد حمایت قرار گرفت و از سوی دیگر، سینماگران نیز که می خواستند مشکلات خود را به گوش دلتمردان برسانند از این فرصت استفاده کردند. اتفاقی که می شد برای سینمای ایران وضعیتی ویژه را رقم زند و سینمای ایران را از وضعیتی که همیشه در جای منتقد دولت بود خارج و وارد فضایی کند که با دولت همراه شود تا آنچه را در بیانات سیاسی دولت نمی تواند مطرح کند با زبان تصویر و بیان سینمایی به زبان آورد؛ کاری که در هالیوود و هر جایی که صنعت قوی سینما دارند انجام می شود.
در حقیقت شورای عالی سینما برای نخستین بار در کشور سینمای ایران را در جایگاهی قرار داد و وارد جریانی کرد که نظر مسئولان درجه یک کشوری را در راستای اهمیت به سینما به خود جلب کرد. شورای عالی سینما متشکل از نمایندگان ویژه رییسجمهوری، براساس تصویبنامه شماره ۱۶۳۹۳۴/۴۵۱۷۵ مورخ ۲۴ مهر سال ۸۹ هیات وزیران، به استناد اصول یکصد و بیست و هفتم و یکصد و سی و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان عالیترین مرجع سینمای کشور تشکیل شد و در حقیقت تشکیل شورای عالی سینما در دولت دهم نخستین قدمی شد تا با وارد شدن مسئولان رده بالای كشور در این شورا آنها اهميت و حساسيت سينما در كشورمان را بیشتر درک کنند و برای حل بسیاری از رخدادها اقداماتی سریع انجام دهند که همین مشکلات برای بدنه سینما اصطکاک ایجاد نکند. حل شدن مشکلاتی از جمله ماليات اشخاص حقيقي و حقوقي سينما كه از سال ۸۱ شروع شد، نشان از این داشت که این شورا تا چه اندازه می تواند روند فعالیت های یک سازمان سینمایی و حل مشکلات سینمایی که پشت درها مانده است را تسریع کند.
اما از آنجایی که روند فعالیت های فرهنگی هنری همیشه در گرو تصمیم گیری های فردی در دولت های مختلف رقم می خورد و هر مدیر با نشست بر روی صندلی مدیریت، ساز خود را می زند شورای عالی سینما نیز هنوز جان نگرفته ضعیف شد. زیرا رسم هر دولتی در ایران این است که برای محبوبیت بیشتر کارهای خوب دولت قبل را دفن کرده و روی آن را برای زیبا سازی گلکاری کنند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در دولت یازدهم نیز اینگونه عمل کرد مثل ۱۰ دولت قبل، شورای عالی سینما را که می رفت قدم های بزرگ را در سینما بردارد به گوشه ای برد تا بتواند بعدتر یعنی بعد از تمام موضوعات به آن رسیدگی کند.
اگرچه رییس سازمان سینمایی قول آن را به اهالی سینما داده تا به زودی احکام اعضای شورای عالی سینما صادر می شود اما باید به این نکته متذکر شد که خلاف اعتقاد حجت الله ایوبی قرار نیست تکلیف شورای عالی سینما به گونه ای مشخص شود که همه راضی باشند بلکه وظیفه این شورا این است که سینمای ایران را که ویترین نظام از آن یاد می کنند واقعا در قد و قامت یک دولت فعالیت کند نه در حد سازمان سینما و راضی نگه داشتن سینماگرانی که در نهایت تنها برای ساخت فیلم های انتخاباتی و یا حمایت های سیاسی از آنها استفاده خواهد شد.
به نظر می رسد وقتی سازمان سینمایی قد و قامت خود را کوچک می بیند و تنها به فکر خانه سینما و ناخن زدن به اختلافات فردی است نمی تواند در خدمت نظام باشد و سیاسیون و مردان دولت نیز به این سازمان عریض و طویل سینمایی در حد برگزاری چند جشنواره که رأس آن فجر است نگاه می کنند و سفارش دادن چند فیلم.
رایزن فرهنگی ایران در فرانسه که بعد به اکو رفت و امروز بر صندلی سازمان سینمایی تکیه زده با این همه دنیادیدگی و جهانگردی واقعا قدرت سینما در همه جا به این اندازه دیده است؟ آیا واقعا بهتر نیست حجت الله ایوبی کمی از بالا سینما را ببیند و آنوقت برای کلیت و سیاست گذاری این سینما تصمیم بگیرد؟ وقت آن نرسیده که قهوه خوردن و عکس انداختن با سینماگران تمام شود و ایوبی به عنوان یک مدیر پشت میز خود بنشید و سیاست های کلان به معنای واقعی نه در حد و اندازههای کوچک را رسیدگی کند؟
شاید با این شیوه تمام سیاستمردان ایران به این سینما اعتماد کنند و تنها برای ساخت فیلم انتخاباتی به سراغ سینماگران نیایند. بلکه پروژه های عظیمی برای به بار نشستن اقدامات سیاسی را در کشور به آنها محول کنند. سینما صنعتی است که نفت را می خرد و می فروشد. سینما چیزی است که جنگ عراق را پیشگویی می کند. اما ایران از این صنعت به جای فیلم هنرمند خلق می کند تا از آنها در مراسم یادبود تقدیر شود و در نهایت بخشی از قطعه هنرمندان را پر کنند.
شورای عالی سینما شاید بتواند سینما را از این وضعیت بیرون آورد و دغدغه های مسئولان کشوری را وارد هنر و صنعت سینما کند. شورای عالی سینما برای دولت دهم و یازدهم نیست برای آینده سینمای ایران است که هنوز نتوانسته در جایگاه خود درست عمل کند و با تعطیل نگاه داشتن آن به سرعت با حافظه کوتاه تاریخی سینماگران ایران باید آنچه را که برنامه ریزی کرده از صفر آغاز کند و این آغاز دوباره یعنی صرف دوباره هزینه، وقت و سرمایه هایی که شاید باید برای سینمای ایران هزینه شود نه دوباره مرور کردن وظایف یک شورا.
نظرات