به گزارش خبرنگار سینماپرس، در جدیدترین شماره ماهنامه «فیلم» که بهمن 92 منتشر شده است موضوعاتی از قبیل: سینمای ایران؛ فلاشبك: پیام خوانندگان مجله دربارهی مطالب شمارهی ۴۶۷ و ۴۶۸، خشت و آینه: یادداشت نویسندگان دربارهی نکتههایی در متن و حاشیه سینمای ایران، رویدادها: در آستانهی جشنوارهی سیودوم فجر: صدای نفس کشیدن سینما/ فیلمهای تازه: وقت داریم حالا (رضا کاهانی)، لامپ صد (سعید آقاخانی)، آنچه مردان دربارهی زنان نمىدانند (قربان محمدپور)، ناخواسته (برزو نیکنژاد)/ آخرین خبرها از شبکهی خانگی: آزمون اعتماد/ یک انفجار سینمایی: حادثهی معراجیها و زهر در کام سینما/ چهارمین جشنوارهی مردمی عمار: حاشیه یا متن؟/ درگذشت جهانگیر جهانگیری/ یادداشتی از مهناز افشار دربارهی نلسن ماندلا و خاطرهی سفر به سرزمین او و تجربهای كه شاید به ساخت مستندی بینجامد. خوشحالم و امیدوار: گفتوگو با رضا کاهانی دربارهی فیلم تازهاش در فرانسه، عید مستندسازان: هفتمین جشنوارهی سینماحقیقت/پارههایى از جشنوارهی سینماحقیقت: كمی بیش از حقیقت، در تلویزیون: تلویزیون در ماه دی؛ برگزاری جشنوارهی جام جم و نالیدن از مشکلات مالی: بیپولی؛ از مشكل تا تاكتیك/ دو نگاه به سریال یادآوری: گذشتهای كه نمیگذرد/ دو نگاه به سریال خانهای روی تپه: بومگرایی سطحی، ابتذال زبان و تصاویر موزهای، جشنوارهی کوچک من: یادداشتهایی دربارهی خوانندگان و بازیگری، سهقاپ (زکریا هاشمی)، پرویز (مجید برزگر)، و جشنوارهی سینماحقیقت،یادها و خاطرهها: با امیر نادری در نیویورك: ساخت ایران چهگونه ساخته شد؟/ کارنامهی چهلسالهی مهرجویی، با نمرهی بیست/ روزهای شیرین سینما: خاطرهی تماشای مشعل و کمان
سینمای جهان؛ نمای دور: پرسشهای باپاسخ، پرسشهای بیپاسخ: اسکار امسال، مدعیان اصلی و چند پرسش/ برترینهای سال به انتخاب ۲۴۰ منتقد: دوازده سال بردگی موفقترین فیلم سال/ فهرست نامزدهای گلدن گلوب/ جك بائر میآید تا بینندگان را «كلهپا» كند!: شروع فیلمبرداری فصل نهم سریال ۲۴/ برادران پنجمیلیاردی: سهم کمپانیها از سفرهی پُربرکت ۲۰۱۳/ پرفروشترینهای ۲۰۱۳/ وداع با برایان اوكانر: پل واکر فقید در تندوتیز۷/ ووپی گلدبرگ، بازیگر هدررفته: بازیگران سیاهپوست و اسكار/ یادی از راجر ایبرت: دلم برای غافلگیریهایت تنگ شده/ نسل جوان بازیگران هندی: سینمای پابهسنگذاشته/ پولسازترینها و ستارههای آینده: انتخاب سینمادارها/ بانفوذترین چهرههای سال به انتخاب «ورایتی»/ یک فیلم، یک ترانه: بر فراز رنگینکمان/ گفتوگوى اختصاصی با فرد اسكیپیزى، فیلمساز استرالیایی: به یك فرشتهی نجات احتیاج دارم!/ قسمت دوم فیلم موفق پاكستانی/ بزرگترین قربانیان «سرقت» فیلمها
- نمای متوسط: زندانیها (دنی وینو)، آه پسر (یاناوله گرستر)، تندوتیز۶ (جاستین لین) / داستانهایی که میگوییم (سارا پالی)/ فلاشبک در نمای متوسط: کشتار (استنلی کوبریک)
- فیلمهای روز: در ستایش طراحان فیلمهای آیندهنگر: فراموشی (جوزف کازینسکی)، یادآوری کامل (لن وایزمن) و الیزیوم/ بهشت (نیل بلومکمپ) به همراه شرح شکلگیری بصری و طراحی این سه فیلم/ هیاهوی بسیار بر سر هیچ (جاس ودون)/ ایستگاه فروتوِیل (رایان کوگلر)/ فروشگاه خودکشی (پاتریس لوکنت)/ گذشتهی خیلی خیلی دور (نت فکسن، جیم رَش)
میان ملودرام و رئالیسم: مطالعهی موردی لورا مالوی: رخشان بنیاعتماد و زیر پوست شهر: میان ملودرام و رئالیسم (اصلاً این فیلمها رو كی نگاه میكنه؟)
آرام و بیصدا: فرهنگ فیلم دیدن ژاپنیها
مباحث تئوریک: دردسرهای یک تازهوارد: کارکرد ورود عنصر تازه به قصه
بازخوانیها: یادداشتهایی بر فیلمهای بخش گنجینهی جشنوارهی فیلم لندن ۲۰۱۳/ سینمای متریك: تجربههایی با ندیدن تماشاگر
موسیقی فیلم: پاك كردن كامل صورت مسأله: حضور یا غیاب موسیقی در فیلم؟/ اشکان خطیبی و آلبوم «ترافیک»: آوازهایى براى شهر شلوغ
درگذشتگان: پیتر اوتول: همیشه ششدانگ، ادوارد مولینارو، جون فانتین، پل واک
نقد فیلم؛ سه نقد بر سربهمهر (هادی مقدمدوست) به همراه گفتوگو با کارگردان و یادداشتی بر موسیقی آن/ دو نقد بر خسته نباشید! (افشین هاشمی، محسن قرایی) به همراه گفتوگو با افشین هاشمی/ ابرهای ارغوانی (سیامک شایقی)/ سه نقد بر جیببر خیابان جنوبی (سیاوش اسعدی) به همراه گفتوگو با کارگردان/ گزارش اکران
نامهها: پاسخ به پرسشهای خوانندگان
بیست سال پیش در همین ماه: نگاهی به شمارهی ۱۵۴ ماهنامهی «فیلم» (بهمن ۱۳۷۲)
در آستانهی جشنوارهی سیودوم: صدای نفس كشیدن سینما
بخش فیلمهای اول این دورهی جشنواره به یكی از بخشهای جذاب جشنواره بدل شده است. دورهی سیودوم از معدود دورههاییست كه برای تماشای فیلمهای اول آن، اشتیاق زیادی وجود دارد. بین فیلمسازان اول نامهایی آشنا دیده میشود. مثل سعید آقاخانی، تینا پاكروان، برزو نیكنژاد، مهشید افشارزاده، آزیتا موگویی، جهانگیر الماسی و مهدی پاكدل. از سویی دیگر تعدادی از آثار این بخش به دلیل گروه تولید یا بازیگرانشان، كنجكاویبرانگیزند. مثل ارسال یك آگهی تسلیت برای روزنامه (ابراهیم ابراهیمیان)، ملبورن (نیما جاویدی) و با دیگران (ناصر ضمیری). حتی فیلم سیزده هومن سیدی هم در این بخش حضور دارد چون آفریقای او، ویدئویی محسوب شد. اگر...
یك انفجار سینمایی: زهر در كام سینما
یكی از تلخترین رخدادهای تاریخ سینمای ایران، روز هجدهم دی سر صحنهی فیلم/ سریال معراجیهای مسعود دهنمكی روی داد. صبح آن روز خبر رسید كه به دلیل انفجار، پنج نفر سر صحنهی این فیلم كشته و تعدادی از جمله طراح صحنه و لباس به بیمارستان منتقل شدهاند. پیش از این هم اتفاقهای تلخ مشابهی افتاده بود. مروری بر این وقایع كه البته از نظر هولناكی واقعه و تعداد كشتهها با معراجیها قابلمقایسه نیست، نشان میدهد كه امنیت صحنههای فیلمبرداری در سینمای ایران بر خلاف روال رایج دیگر كشورها، روندی معكوس دارد و كیفیت حوادث در هر سال فاجعهبارتر است...
گفتوگو با رضا كاهانی: خوشحالم و امیدوار
محمد حقیقت : حالا كه فیلم آماده شده، چه حسی به این فیلم فرانسویات داری؟
خوشحالم كه این فیلم را ساختهام. خوشحالم تصمیمی را که میگیرم پایش هستم. خوشحالم که میبینم به شیوهی خودم توانستهام فیلم بسازم. الان خیلی غرق در فیلم هستم. اگر مثلاً یک سال دیگر ازم بپرسید راجع به این فیلم چه فکر میکنی، میتوانم نظرم را بگویم. فعلاً خیلی از ساختن این فیلم راضیام و احساس میكنم كه میتوانم هر جای دنیا فیلم بسازم.
هفتمین جشنوارهی سینماحقیقت: عید مستندسازان
محمدسعید محصصی: از میان مستندهای مرتبط با تاریخ که در جشنواره دیدم، چندتایی ذهنم را کاملاً مشغول کرد: شناسنامه (محمدرضا هاشمیان) روان و صمیمی است و از طنز هم بهرههایی دارد. با دیدن این فیلم دیگر میتوان گفت که مستندسازان ما به پایهای از فیلمسازی استاندارد با موضوعهای تاریخی رسیدهاند. آخرین روزهای زمستان (محمدحسین مهدویان) مستند بلندی است دربارهی زندگی و شهادت غلامحسین افشردی مشهور به حسن باقری؛ کاری پرخرج که با نگاتیو و مثل یک فیلم سینمایی تولید شده است. فیلم را با اشتیاق دیدم، در حقیقت کاری که برای بازسازی صحنهها در این مستند انجام شده، تحسینبرانگیز است اما در ساخت یک مستند، ذکر وقایع تاریخی نمیتواند مطابق میل سازنده و خواست سرمایهگذار، همراه با پنهان کردن حقایق تاریخی باشد....
تلویزیون در دیماه: بیپولی؛ از مشکل تا تاکتیک
احسان ناظمبکایی: رسانهی ملی در دی ۹۲، سومین جشنوارهی جام جم را با سروصدا و تبلیغات فراوان برگزار کرد اما سایهی سنگین بحران مالی و بیپولی همچنان بر سر این سازمان سنگینی میکرد؛ سایهای که به نظر میرسد با توجه به شواهد، چندان هم سنگین نباشد و به حربهای برای پاسخ به انتقادها میماند و توجیهی برای كمبودها و نقایص. ۹۶۷ میلیارد تومان! طبق لایحهی بودجهی سال ۹۳، صداوسیما با چنین رقمی، بالاترین میزان بودجهی دریافتی را در حوزهی فرهنگی کشور دارد. این رقم، ۳۴۴ میلیارد تومان از بودجهی ۶۲۳ میلیارد تومانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بالاتر رفته است...
نگاهی به سریال «یادآوری»: گذشتهای که نمیگذرد
بهزاد عشقی: یادآوری به تعبیری داستان حوادث مرده و زمانهای ازدسترفته است. در این مجموعه حوادث مهم و سرنوشتساز بهسرعت اتفاق میافتند و آنگاه سازندگان مجموعه بیشتر روی تشعشعات آن حوادث در زندگی کنونی اشخاص مکث میکنند. به تعبیری دیگر یادآوری داستان گذشتهای است که نمیگذرد و در زندگی کنونی اشخاص نقش میآفریند. به عنوان نمونه یک محکوم به اعدام به شکل معجزهآسایی پس از مرگ زنده میشود و آنگاه نزد خانوادهاش بازمیگردد تا زندگی تازهای را آغاز کند. اما گذشته به اشکال مختلف دست از سرش برنمیدارد و...
جشنوارهی كوچك من: دیدن یا ندیدن
احمد طالبینژاد: وقتی آدم فیلمی را ندیده اما دربارهاش شنیده باشد، در قضاوت سردرگم میماند. سالهای سال شنیده بودم که فیلم سه قاپ ساختهی زکریا هاشمی از جمله آثار غیرمتعارف سینمای اجتماعی ایران است. از این فیلم، فقط چند عکس که انصافاً خوب بودند و نوشتههایی در ستایش آن به خاطرم بود تا این اواخر که نسخهای از آن را دیدم و متوجه شدم که نباید به حرف این و آن استناد کرد و بهتر است برای داشتن قضاوت درست، به خود اثر نگاه کنیم. سه قاپ حتی در قیاس با انبوه فیلمهای لمپنی آن سالها (اوایل دههی ۱۳۵۰ ) فیلم بدی است. تیپسازی افراطی، دیالوگهای شعاری و بد و اجرای آماتوری، از ویژگیهای این فیلم است...
«ساخت ایران» چهگونه ساخته شد؟: با امیر نادری در نیویورك
پرویز نوری: ...در همان بدو ورود، نادری به من گفت بهتر است در هتلی كه او اقامت دارد اتاق بگیرم تا نزدیك همدیگر باشیم. هتلی معمولی بود در یك خیابان مشرف به خیابان چهلودوم، با ورودی قدیمی و رنگورورفتهی قهوهای و با اینكه زیاد خوشم نیامده بود، قبول كردم و اتاقی در طبقهی دهم گرفتم. اتاق نادری در طبقهی هشتم بود. اكیپ فیلم ساخت ایران یعنی خود مرتضوی با سعید راد و باجناق مرتضوی (حسابدار فیلم) خانهای دورتر از هتل اجاره كرده بودند. پطروس پالیان (فیلمبردار) هم آپارتمانی برای خودش در یكی از خیابانهای باصفای منهتن داشت، روبهروی آپارتمان ماركو گریگوریان (نقاش) كه در سینما با نام گریگوری مارك بازی میكرد...
برترینهای سال به انتخاب ۲۴۰ منتقد: «دوازده سال بردگی» موفقترین فیلم سال
سایت ایندیوایر به روال سالهای اخیر نظر منتقدان در زمینهی برترینهای سال را گرفته و امسال با حضور ۲۴۰ منتقد در این نظرخواهی ركورد تعداد منتقدهایش را هم شكسته است. دوازده سال بردگی كه در فهرستهای برگزیدگان نشریات و نهادهای مختلفی حضور چشمگیری داشته در این نظرخواهی نیز حضور مقتدرانهای داشته و موفقترین فیلم سال شده؛ افتخاری كه در سالهای قبل نصیب فیلمهایی مثل خون به پا میشود، شبكهی اجتماعی و... شده بود...
یک فیلم، یک ترانه: بر فراز رنگینکمان
گردآوری و ترجمهی وازریك درساهاكیان: ترانۀ «بر فراز رنگینکمان» را بسیاری از خوانندگان اجرا کردهاند و شاید یکی از بامزهترین اجراهای آن متعلق به جیمز استوارت باشد که یک سال بعد، یعنی در ۱۹۴۰، ورسیونی کمیک از این ترانه را در فیلم داستان فیلادلفیا اجرا کرد. اما مشهورترین اجرا احتمالاً از آنِ یک خوانندۀ اهل هاوایی است به نام ایزرایل کاماکاوی ووله در ۱۹۹۳ كه به ردۀ دوازده آهنگ محبوبِ «بیلبرد» رسید. اجرای مشهور دیگری با صدای اِوا کَسیدی، یک سال پیش از آن ضبط شد و پس از مرگ زودهنگام وی در ۱۹۹۶ در صفحهای به نام «Songbird» منتشر شد...
گفتوگوی با فرد اسکیپیزی، فیلمساز معتبر استرالیایی: به یک فرشتهی نجات احتیاج دارم!
گفتوگو كننده: علی موسوی/ اسكیپیزی: ...همیشه دلم میخواسته در وطنم کار کنم ولی فکر کردم که با رفتن به هالیوود ممکن است چیزهای جدیدی یاد بگیرم و برای خودم اسمورسمی به هم بزنم که ساختن فیلم در استرالیا را برایم راحتتر کند. اما خب، راهی که انتخاب کردم پر از موانع و دامهای گوناگون بود و كارها آن طوری كه پیشبینی و طراحی كرده بودم پیش نرفت و شناخته شدنم در هالیوود موجب نشد که بتوانم بهراحتی در استرالیا فیلم بسازم. مشکل ما در سینمای مستقل استرالیا این است که ممکن است پنج سال طول بکشد تا یک فیلم بسازید...
در ستایش طراحان فیلمهای آیندهنگر: ستارههای صحنه
هوشنگ گلمكانی: تعداد فیلمهایی از این دست در چند سال اخیر زیاد بوده اما سه فیلم مورد اشارهام، یادآوری كامل (لن وایزمن، ۲۰۱۲)، فراموشی/ بیخبری (جوزف كازینسكی، ۲۰۱۳) و الیزیوم (نیل بلومكمپ، ۲۰۱۳) هستند كه طراحی صحنه (ایده و جزییات) و اجرای آنها (فیزیكی یا دیجیتال)، فوقالعاده حیرتانگیزند و بدون چنین كیفیتی در این جنبه از این فیلمها، این آثار چنین جلوه و تأثیری ندارند. هر سه فیلم، جنبههایی كابوسوار و رؤیایی از آینده را توأماً دارند كه در یكی یك جنبه قویتر از دیگری است...
نقد و بررسی | زندانیها (دنی وینِو): امیدی هست؟
مهرزاد دانش: اگر خلاصه داستان زندانیها را برای کسی تعریف کنید، چنین نتیجهگیری میكند كه فیلم متعلق به ژانر جنایی/ معمایی است: دو دختر خردسال ناپدید میشوند و پلیس و پدر یکی از قربانیان هر یک به شیوهی خود در پی حل مشكل هستند تا اینکه بهتدریج هر دو به یک مسیر واحد میرسند. اما این روایت، ظاهر ماجراست. زندانیها قبل از آنکه تریلری پلیسی یا جنایی باشد، اثری در باب ایمان و چالشهای مربوط به آن است...
آه پسر (یان اوله گِرْستر): در آرزوی یک فنجان قهوه
جواد رهبر: در نخستین نگاه به این اولین فیلم سینمایی گرستر، کارگردان آلمانی، با فیلمی دربارهی جوانی سركش و بدون ثبات روانی طرفیم که به روال معمول فیلمهایی از این دست در پایان به درک تازهای از زندگی میرسد و در مسیری درست قدم میگذارد. آه پسر از نظر قالب روایی همین حالت را دارد و بیاعتنا به طرح داستانی سهپردهای پیش میرود و در آن قهرمان داستان به این طرف و آن طرف سرک میکشد. اما همه چیز به همین سادگی نیست...
داستانهایی كه میگوییم (سارا پالی): زندگی ما
رضا حسینی: ین مستند كارنامهی سارا پالی در زمرهی فیلمهایی است كه در نقطۀ مقابل تعریف كلاسیك اثر مستند میایستند؛ مستندهایی كه چندان بر اساس كشفوشهود در زمان فیلمبرداری شكل نمیگیرند و آشكارا دست به بازسازی گذشته میزنند و عمدۀ عناصرشان پیشبینیشده و كاملاً حسابشده است. این مستندها مثل یك فیلم داستانی، فیلمنامهای دقیق با «فرازوفرود»های دراماتیك دارند. و...
هیاهوی بسیار بر سر هیچ (جاس ودون): شادی به شیوهی شکسپیر
جواد رهبر: ودون از ترفندهای بصری متعددی استفاده میکند تا فاصلهی تماشاگر با دنیای فیلم را به حداقل برساند اما ریسک بزرگ او حفظ گفتار شکسپیری در قالب امروزی و ساختارشکنانهای است که برای اقتباس از نمایشنامهی شکسپیر انتخاب کرده است. هیاهو... یکی از معدود نمایشنامههای شکسپیر است که بهنثر نوشته شده و به همین دلیل دست ودون برای بهروزسازی دیالوگها و تطبیق آنها با فضای مدرن فیلم تا حدی باز بوده اما ودون این کار را نکرده چون ضرر این کار در چنین تجربهای از سود آن بیشتر است...
ایستگاه فروتوِیل (رایان كوگلر): امکاناتِ مرگبارِ سیاه بودن...
آرمین ابراهیمی: فیلمساز زیرکانه وارد فرهنگ سیاهان میشود و کاری میکند تا به نقش آنها در جامعهشان حساس شویم و به این احتمال برسیم که بخش مهمی از آنها در لایههای زیرین جامعه نفس میکشند و وضع خوبی ندارند. ما را به آنها نزدیک میکند و همدلیمان را برمیانگیزد اما با جواب نگرفتن دعاهای دستهجمعیشان در سکانسهای پایانی یکباره از فرهنگ سیاهان دور میشود و سیاه را در جامعهاش تنها میگذارد...
فروشگاه خودكشی (پاتریس لوكُنت): بازگشت رفتگان
آرامه اعتمادی: فیلم بر اساس رمان مصور مشهوری از ژان توله ساخته شده، اما آن طور كه از ترجمهی انگلیسی برمیآید تفاوتهای زیادی بین رمان و فیلم وجود دارد كه از مهمترین آنها شیوهی روایت و ریتم است. انیمیشن لوكنت ریتم سریع و لحن شاعرانهای دارد، اما در رمان گرافیك توله، داستان بهنرمی روایت میشود و سعی نویسنده آن است كه وجوه گوناگون شخصیت پسربچه را بازگو كند...
گذشتهی خیلی خیلی دور (نت فَكسن، جیم رَش): دوستداشتنیها
هومن داودی: گذشتهی خیلی خیلی دور از آن فیلمهای كمیابیست كه نمیشود با روشهای معمول بهشان نزدیك شد و تحلیلشان كرد. اصلاً برخورد قانونمند و امتحانپسداده با فیلمی كه در مذمت محافظهكاری و پیروی موبهمو از مسیرهای طیشده ساخته شده، غفلتی بزرگ محسوب میشود. گذشته از مضمون و دیالوگهای جذاب و تروتازه، شوخیهای درجهی یك و عواطف برآمده از فیلم چنان فرم یكه و درهمتنیدهای آفریدهاند كه بیرون از ساختار و فضای آن، تهی از معنا و بیكاركرد به نظر میرسند...
حال بچهها خوب است...
شاهد طاهری: گذشتهی خیلی خیلی دور با دیالوگهایی روی یک تصویر سیاه آغاز میشود و اندکی بعد با رنگ باختن تدریجی سیاهی، نخستین نما نقش میبندد؛ انگار که دوربین در جایگاه چشم کسی قرار گرفته باشد و فیلم با گشوده شدن آرام پلکهای او شروع شود. این تشبیه بهویژه وقتی معتبر جلوه میکند که به محتوای دیالوگهای آغازی که توسط ترِنت بیان شده دقت کنیم. او چند بار دانکن را صدا میزند و هنگامی که پاسخی نمیشنود از او میپرسد: «خوابی؟» درست به این میماند که دوربین از همان سیاهی مطلق ابتدایی...
میان ملودرام و رئالیسم: اصلاً این فیلمها رو کی نگاه میکنه؟
لورا مالوی ترجمهی كتایون یوسفی: حرفم این نیست که زیر پوست شهر را میتوان، یا باید، یك ملودرام محسوب کرد. اما میتوان گفت که با ظهور برخی موقعیتهای ملودراماتیک و تنگناهایی که رهایی از آنها از توان شخصیتها خارج است، فیلم به روشهای فرمالی متوسل میشود که به نشان دادن بحران عاطفی و فروپاشی نظم زندگی روزمره کمک کند. به این ترتیب فیلم از قانون و قاعدهی خاصی تبعیت نمیکند، بلکه تنها میخواهد برای پریشانی عاطفی و عجز شخصیتها در تغییر شرایط، معادل بصری پیدا کند...
فرهنگ فیلم دیدن ژاپنیها: آرام و بیصدا
هوشنگ راستی: در ژاپن فرهنگ سینما رفتن خانوادگی ظاهراً هیچوقت وجود نداشته و اکثر مردم تنها یا با دوستانشان به سینما میروند. چون در ژاپن بر خلاف آمریکا فرهنگ استفاده از پرستار بچه یا بهاصطلاح Baby Sitter مرسوم نبوده و نیست. خانوادههایی که بچهی کوچک دارند با بچهشان به سینما نمیروند. طی روز که بچه در کودکستان یا مدرسه و آقای خانه سر كار است؛ روزهای چهارشنبهی هر هفته که Lady’s Day (روز خانمها) و بلیت سینماها نصف قیمت است، خانمهای خانهدار سینمادوست همراه با دوستانشان به سینما میروند...
کارکرد ورود عنصر تازه به قصه: دردسرهای یک تازهوارد
رضا کاظمی: بیشتر روایتهای کلاسیک بر پایهی یک وضعیت آرام و پایدار آغاز میشوند. سپس عاملی این آرامش و ثبات را برهم میزند و بقیهی روایت، صرف برقراری تعادل و بازگشت به وضعیتی دستکم نزدیک به ثبات آغازین میشود. در بسیاری از کمدیها و فیلمهای خوشفرجام (و بهاصطلاح «هپی اند») بازیافت این ثبات تقریباً تماموکمال است ولی در تراژدیها آرامش و سکون نهایی با فقدان و مصیبتی که قهرمان قصه تجربه کرده آمیخته است...
یادداشتهایی بر فیلمهای بخش گنجینهی جشنوارهی فیلم لندن ۲۰۱۳: میمیرم پیش از اینكه بیدار شوم
احسان خوشبخت: نقش بخش گنجینهها در جشنوارههای سینمایی روز به روز پررنگتر میشود و جشنوارههایی هم در نقاط مختلف جهان مخصوص نمایش فیلمهای غیرمعاصر راه میافتد... این نوشته حاصل مشاهدۀ تعدادی از فیلمهای بخش گنجینۀ جشنوارهی فیلم لندن هستند كه از آرشیوهای مختلف از چهار گوشهی دنیا آمدهاند. یادداشتها به ترتیب تاریخ ساخت تنظیم شدهاند...
حضور یا غیاب موسیقی در فیلم؟: پاک کردن کامل صورت مسأله
نیما قهرمانی: در دوسه سال اخیر با ظهور کارگردان بزرگی مانند اصغر فرهادی با فیلمهایی که از هر لحاظ کیفیت جهانی دارند (بهخصوص از چهارشنبهسوری به بعد) و با ظهور استعدادهای تازه و خلاقی مانند رضا کاهانی، رضا درمیشیان و... پدیدهای در موسیقی فیلم ایران شکل گرفته که میتوان آن را بهراحتی انقلابی علیه موسیقی فیلم قلمداد کرد! این پدیده در ابتدا به نوعی با موفقیت جهانی فیلمهای فرهادی شکل گرفت...
پیتر اوتول(۲۰۱۳-۱۹۳۲): همیشه ششدانگ
اریك شورتر/ ایندیپِندنت/ ترجمهی شهزاد رحمتی: هیچیك از بازیگران زمان ما به قدر پیتر اوتول، تجسمی از ذات ستارگی نبوده و در عین حال مخاطرات هنری ستاره بودن را بیشتر از او به نمایش نگذاشته است. او یك لحظه مخاطبش را مثل موم در دستان خود داشت و او را وامیداشت تا در كوچكترین حركاتش، از لرزش مختصر پلك تا تكاندن خاكستر از چوبسیگاری بلند، غرق شود؛ مثلاً آنگاه كه در نمایش جفری برنارد روبهراه نیست زوال دروننگرانهی ژورنالیستی الكلی در لندن را به نمایش میگذاشت....
سربهمهر (هادی مقدمدوست: عامل جذابیت
نیما عباسپور: نخستین جاذبهی سربهمهر همان ایدهی ساده و جسارت سازندهاش در ساخت آن است. جسارت نه در طرح موضوعی خاص، داغ و حساس، بلكه در انتخاب سوژهای ساده و کافی دانستنش برای بنا كردن فیلمی بر اساس آن. سربهمهر داستان دختری وبلاگنویس است که برای مقابله با بیکاری، بیپولی، بیخانمانی، تنهایی و رفع مشكلات تصمیم میگیرد نماز بخواند، ولی سعی دارد آن را از اطرافیان پنهان کند، چون در گذشته خود منتقد كسانی بوده كه با نماز به خدا متوسل میشدند...
«درفتِ» صبا
حسین جوانی: سربهمهر را میتوان به دو بخشِ پیش و پس از سوار شدنِ صبا به تاکسی تقسیم کرد: گفتار نهچندان مهم رانندهی تاکسی که «در جریان بودن برای راننده مهمترین چیز است»، به جملهی کلیدی فیلم تبدیل میشود. و در چرخشی آشکار هرآنچه تا پیش از آن برای صبا دستنایافتنی مینمود، کاملاً در دسترس قرار میگیرد. در مقابل چیزهایی که برای صبا بیاهمیت بودند رفتهرفته به کابوس ذهنیاش تبدیل میشوند...
پیلهی تنهایی
محسن جعفریراد: فیلم در همان ابتدا چارچوب داستانیاش را به شکل پرتأکیدی ترسیم میکند، اما این حجم تأکید بر انفعال و انزوای او چه کارکردی دارد؟ پاسخ را میتوان در ترسیم رفتار جامعهی پیرامونش با او جستوجو کرد، در ابتدا شاهد تنهاییهای او هستیم و در ادامه به ماهیت و دلیل این تنهایی پی میبریم تا به تزکیهی روانی مورد نظر فیلم دست پیدا کنیم...
دربارهی موسیقی «سربهمهر»: هر که به راه خود
شروینه شجریكهن: تیتراژ آغاز سربهمهر آن قدر جالب است که احتمالاً بیننده خواندن اسامی عوامل را از دست میدهد و فقط داستان جستوجوهای اینترنتی و وبلاگگردیها و وبلاگنویسیهایی را که در تیتراژ هست دنبال میکند. در همین تیتراژ موسیقی متن اصلی فیلم معرفی میشود؛ یک موسیقی ساده، با سازهای معدود و فضایی پر از اضطراب...
گفتوگو با هادی مقدمدوست کارگردان «سربهمهر»: ورای شکی نامعقول
شاهپور عظیمی: برخی اعتقاد دارند سربهمهر در مورد شرم و خجالت است.
مقدمدوست: این تعبیر در مورد روانشناسی است. من میگویم این فیلم ترکیبی از روانشناسی و مذهب است. کمااینکه در مطالعات معنوی هم میبینیم که مطالعه در احوال و نفس آدمی وجود دارد. مثلاً مفهومی که در روانشناسی به آن اعتمادبهنفس میگویند، میتواند در شکل مذهبیاش به شکل مفهوم توکل تعریف شود. یعنی آدمی که خدا را در کنارش دارد، اعتمادبهنفس دارد. این دو از هم جدا نیستند. اگر سربهمهر موفق شود نشان دهد نماز میتواند باعث تقویت اعتمادبهنفس شود و به توکل برسد، میتوان گفت این فیلم در مورد روانشناسی، مذهب و تأثیرهای نماز است...
خسته نباشید! (افشین هاشمی، محسن قرایی): اهمیت ضرباهنگ
مهرزاد دانش: خسته نباشید! در عین سادگی، در پی تماشای پیرایش روح آدمیست. چه از منظر فردیت و چه در رابطههایی که از گسست به پیوست رسیدهاند. درست مثل آخرین نمای خیلی دور، خیلی نزدیک؛ که آن هم در مثلث رابطه، فرد و کویر خلق شد و درک متعالیاش در تکافتادگی مرد تنها، در بیابان به دست آمد...
گفتوگو با افشین هاشمی، یكی از دو كارگردان «خسته نباشید!»: کسی تو را کشف نخواهد کرد
پوریا ذوالفقاری: ترجیح نمیدادید فیلم مستقل بسازید؟ به هر حال خطر دوتا شدن آشپز در سینما بیش از هر عرصهی دیگری وجود دارد.
هاشمی: اصلاً بدون حضور هر دوی ما امکان ساخت فیلم وجود نداشت. شاید هر دو برای دست به دوربین شدن بیتجربه بودیم. من بجز بازیگری به عنوان عضو گروه کارگردانی با بیضایی و میرکریمی کار کرده بودم و قرایی هم تجربههای زیادی داشت. ولی اینکه حالا خودمان تعیین کنیم جای دوربین کجاست، خیلی تفاوت دارد. شاید اگر هر یک نبودیم، دست دیگری میلرزید. مطمئن بودیم با هم دستمان نمیلرزد.
ابرهای ارغوانی (سیامک شایقی): درسهای آموزنده از فیلمی ناتمام
هوشنگ گلمكانی: بسیاری معتقدند كه اغلب فیلمهای ایرانی، بهخصوص فیلمهای سینمای بدنه، جزییات ندارد. فقط یك تنه و خط داستانی دارند بدون ظرایف و ریزهكاریهایی كه معمولاً فیلمهای خوب سینمای دنیا را از فیلمهای بد و ضعیف متمایز میكند. ابرهای ارغوانی مثال نقض - و در واقع متضاد - آن است. فیلم در فیلمنامه و اجرا پر از جزییات است اما بر تنهای لاغر و لرزان و كمشاخوبرگ...
جیببر خیابان جنوبی (سیاوش اسعدی): معصومیت ازدسترفته
رضا حسینی: جیببر خیابان جنوبی بر اساس فیلم اسپانیایی دزدها (Thieves / Ladrones، خایمه ماركز، ۲۰۰۷) ساخته شده كه اثر چندان مهمی نیست. متأسفانه در بعضی از واكنشهای منفی به جیببر... از این فیلم به عنوان «كپی» نسخهی اسپانیایی یاد شده كه واژهی درستی برای اشاره كردن به نسبت میان این دو فیلم نیست. اگر بخواهیم از واژههای مصطلح و سینمایی برای توصیف نسبت این دو فیلم استفاده كنیم میتوانیم جیببر... را نوعی برداشت (یا همان اقتباس) از فیلم دزدها ارزیابی كنیم...
گفتوگو با سیاوش اسعدی، كارگردان «جیببر خیابان جنوبی»: سری كه بالای دار میرود، اما به سنگ نمیخورد!
شاهین شجریكهن: نگران نیستید كه برچسب كپی روی فیلم بماند و اعتبارتان را زیر سؤال ببرد؟ فكر نمیكنید اگر استراتژی روراستتری میداشتید كمتر با طعن و كنایهی منتقدان و مخاطبان مواجه میشدید؟
اسعدی: زمانی كه این طرح را انتخاب كردم برایم مهم نبود که دیگران چه میگویند چون دوست داشتم این کار را انجام دهم. این مقایسه را دوست داشتم و ضمناً معتقدم در موقعیت كنونی سینمای ایران، اقتباس از فیلمهای خارجی برای خیلی از فیلمسازان ما انتخاب درستی است. گذشته از این، معتقدم کسی نمیتواند مدعی باشد فیلم اریژینال میسازد. تارانتینو میگوید اگر فکر کردی سکانسی در فیلم من اریژینال است، بدان كه تو نسخۀ اصلی آن را ندیدهای. یعنی الان در سینمای جهان هم فیلم اصیل و ایدهی دستاول وجود ندارد...
ارسال نظر