سینماپرس- «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» پس از فیلم «در میان ابرها» و «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» سومین ساخته سینمایی روح الله حجازی در مقام کارگردان است. این فیلم داستان روایت چند روز از زندگی آقا و بانو محمودی در میانسالی را به تصویر می کشد و حجازی می کوشد با تقابل دوگانه سنت و مدرنیته، هر دو گونه از انواع روابطی را که در این سبک ها است را به چالش بکشد.
حضورخواهر زاده محدثه(هنگامه قاضیانی)بنام ساناز با بازی ترانه علیدوستی و همسرش(که بعدا مشخص می شود هنوز به صورت قانونی ازدواج نکرده اند) زندگی مشترک خانواده محمودی با بازی هنگامه قاضیانی و حمید فرخ نژاد را تحت تاثیر قرار میدهد. نگاهی به روابط در جامعه ای که در حال گذار از سنت به مدرنیته است و از رهگذر این برخوردها، درام حجازی شکل می گیرد. کارگردان در چند دقیقه ابتدایی فیلم ما را با خانواده محمودی و سبک زندگیشان آشنا می کند که به نظر می رسد قوانین خشک و روابط قراردادی بین آنها حکمفرماست. با ورود مهمانان به خانه با یک ماشین با پلاک موقت خیلی زود کارگردان پرده از سبک رابطه این مهمانان بر می دارد. ساناز و رامتین قرار است نمادی از زندگی به ما نشان دهند که فرا رفتن از قواعد زندگی مرسوم و یا به تعبیر محدثه "قاعده زندگی" باشد.
ستون سنگی مورد اشاره در فیلم به واقع کلیدی ترین و برجسته ترین نماد و نشانه بنیان خانواده محمودی است، ستونی که شاید قدیمی و بد ریخت باشد ولی تا به حال از آنها در مقابل آسیب نگه داری کرده است اما باید بپرسیم این ستون بنیان خانه دختر خانواده را هم دربر خواهد داشت و او را از آسیب حفظ می کند؟ خانواده محمودی در سبک زندگی و از نگاه جامعه درحال گذار به مدرنیسم ناهنجاریهای موجود را به پوشاندن و مخفی کردن زیر یک پوشش چوبی مدرن واداشته اند و این واکنش آنها به زندگی و روابط جدید به اندازه کافی نمی تواند محافظ خوبی باشد چنان که دختر چهارده ساله خانواده با الگو قرار دادن دختر خاله خود سریعتر از پدری که شوخی های خارج از عرف و مادری که برای اولین بار لبخند او را در مقابل همدلی مرد میهمان میبینیم، ورود به دنیای مدرن را تجربه می کند و این همان رفتاری است که سالهاست در کشور ما با جلو گیری از طرح آنها باعث بروز دوگانگی ها و آسیب های جدی شده است.
آقای محمودی و همسرش با ورود به مرحله حساس میان سالی آماده بازنگری جدی هستند؟ فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» بیشتر قصه مصور علی طالبآبادی است تا یک اثر سینمایی و به نظر با یک قاب تلویزیونی مواجه هستیم تا یک قاب سینمایی. بارزترین نما ها شات های دو نفره است و دوربین غالبا ثابت حجازی، میل به فاش کردن درونیات کاراکترها ندارد و کاراکتر های که با پوشاندن رویه های خود میل به تغییر و حرکت را از خود گرفته اند و این خود با ذات چیزی که کارگردان در داستانش سعی درفاش کردن آن دارد ،یعنی میل، که میل خود یک حرکت است در تناقض است.
داستان حجازی قصه ارتباط است اما دوربین او در ارتباط با چیزی نیست. نورپردازی هم تخت است و همان تصاویر تلویزیونی را یادآور می شود. قاب «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» برای مطرح کردن کوچک می نماید. حجازی یک بافتار و تحلیل از روابط خانواده ای در معرض گذار را به تصویر می کشد که سعی می کنند با پایبندی به آموزه های اخلاقی، شتاب زده و با پوشاندن به جای ایستادن و اتخاذ موضع صحیح، تصویر و تحلیل جامعه شناختی و واقع بینانهای از مناسبات انسانی را به تصویر کشد.
«یه دستی به سر و روی خودت نمیکشی، بوی پیاز و سیر و آشپزخونه میدی…» این همان اعتراضی است که برای پایداری بنیان خانواده به آن تأکید میشود و در مقابل روابط باز و آزاد همان آسیبی است که خانواده را از هم می پاشد، و سرانجام همه چیز باز هم معوق می ماند شاید خود حجازی هم موضع درستی انتخاب نکرده است!
نظرات