به گزارش سینماپرس، شامگاه دوشنبه (نوزدهم اسفند ماه) نمایش و نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «او خوب سنگ مي زند» در پنجاه و پنجمين برنامه خانه فیلم فردوس با حضور هادي محقق (كارگردان)،ابراهيم اصغري(تهيه كننده) و حسن ايوبي(تدوينگر) در فرهنگسرای فردوس برگزار شد.
محقق: «او خوب سنگ می زند» متعلق به سینمای بدنه و تجاری نیست
در ابتدای این نشست، هادی محقق در مورد مخاطب هدف این فیلم، اظهار داشت: فيلم من متعلق به سينماي بدنه و تجاري نيست. اتفاقا موافق تعريف مخاطب عام و مخاطب خاص هستم و فيلم من مخاطب خاص دارد. من فيلمسازي هستم از همين اقليمي كه شما در فيلم ديد. آن فضاها را مي شناسم و به دليل همين آگاهي و دغدغه پيرامون آن فيلم مي سازم. من فيلمسازي هستم كه مسير خود را خودخواسته به اين شكل انتخاب كرده ام و كاري هم به كار كسي ندارم و مسير خود را مي روم. احساس مي كنم كه چيزي در درونم هست كه بايد بازگو كنم و آن ها را در قالب فيلم هايم مي گويم.
وی در ادامه همچنين در مورد توجه به مخاطب،گفت: بي شك من به هنگام ساخت فيلم به مخاطب فكر مي كنم. اين طور نيست كه بگويم براي خودم فيلم مي سازم كه اگر چنين بود فيلم هايم را در كمد خانه ام مي گذاشتم، اما تحت سليقه و درخواست فيلم نمي سازم و دوست ندارم كه براي جلب و جذب مشتري بيشتر هرآن چيزي كه مخاطب انبوه مي خواهد بسازم. من در اين فيلم بحث تقدير را مطرح كرده ام، موضوعي كه دغدغه من بوده و آن را در اقليمي برده ام كه آن را مي شناسم. شايد گناه من اين است كه مانند خيلي هاي ديگر دنبال سطحي نگري و خنداندن نيستم. گاهي واقعا حيرت مي كنم از اين همه سطحي نگري و لودگي كه دامن فرهنگ ما را اعم از سينما و ادبيات و موسيقي گرفته است. به راستي سهم خنديدن و شاد بودن و تفريح چند درصد از سينما و رسالت آن است؟ شما نگاه به موسيقي رايج و فعلي ما كنيد. ببينيد چه آثاري اعم از مجاز يا غير مجاز سليقه مخاطب را تشكيل داده است؟ ببينيد چه كتاب هايي بيشتر فروش دارد؟ چه فيلم هايي بيشتر مخاطب دارد؟ حال من آمده ام و مي گويم كه مخاطب شهر نشين و سينمارو، ايران فقط تهران نيست. ايران فقط چند آپارتمان نيست. ما صاحب فرهنگ غني هستيم، صاحب اقليم گسترده اي هستيم. جغرافياي بكر و گوناگوني داريم. بيا و اينها را هم ببين. ببين در چه كشوري زندگي مي كني. اين حركت ها نياز به حمايت دارد كه مخاطب پرورش پيدا كند. من به عنوان كسي كه همواره به روستاها سفر مي كنم و اكثر بازيگرانم را هم از دل همين روستاها و شهرهاي كوچك پيدا و انتخاب مي كنم چه در فيلم هايم و چه در صحبت هايم هميشه گفته ام كه مراقب باشيد كه روستاهاي ما درحال تخريب هستند، اما گوش شنوايي وجود نداشته و در ميان انبوه اين سطحي نگري حرف ما و امثال ما گم مي شود.
محقق در مورد عدم استفاده از سوپر استار، گفت: شايد فكر كنيد براي من بازيگر اهميتي ندارد، اما با قاطعيت مي توانم بگويم كه مهمترين عنصر در فيلم هاي من بازيگر است و معتقدم كه بازيگر سفير كارگردان است. من طولاني ترين مرحله را هميشه در كارهايم به مرحله انتخاب بازيگر اختصاص مي دهم و وجب به وجب روستاها و شهرهاي كوچك را مي گردم تا بازيگر متناسب با نقش خود را انتخاب كنم. اما دليل عدم استفاده من از چهره يا سوپر استار به اين موضوع برمي گردد كه جنس فيلم هاي من به گونه اي است كه بازيگر نبايد ادا دربياورد و لهجه تقليد كند و بايد از همان اقليم باشد و براي همين من مجبور هستم كه بازيگر كارهايم را از همان جغرافيا و محدوده انتخاب كنم. فكر مي كنم كار سخت را كارگرداناني از جنس ما انجام مي دهند كه از افرادي غيرحرفه اي به هر شكلي بازي مي گيرند وگرنه بازي گرفتن از يك سوپر استار يا بازيگر چهره كه كار سختي نيست. به راستي بايد از اين نوع فيلمسازان تقدير شود، اما توجهي به اين طيف نمي شود.
وی در پایان سخنانش، خاطرنشان کرد: من اين شيوه و مسير را خودم انتخاب كرده ام و اين نوع فيلمسازي را دوست دارم و از آن راضي هستم. مي دانم كه اين شكل فيلمسازي چه تبعاتي دارد، اما آن پذيرفته ام و مي خواهم در ادامه هم اين مسير را ادامه بدهم. شايد روزي پشيمان بشوم، اما امروز كه اينجا هستم تمام سختي هاي راه را به جان خريده ام.
اصغری: سینمای ما به شدت در بحران به سر می برد
در ادامه این نشست ، ابراهیم اصغری نیز گفت: اساسا در سينما و توليد يك فيلم دو نوع نگاه وجود دارد، يكي نگاه فرهنگي و ديگري نگاه تجاري كه هركدام جايگاه و احترام خود را دارند كه بر ديگري هم ارجحيت ندارند. اما چيزي كه هست طبق آمار رسمي سينما ما در كفه تجاري با توجه به تعداد مخاطب به شدت در بحران به سر مي برد و بر اين باورم كه كفه فرهنگي از وضعيتي به مراتب بهتر برخوردار است. زماني هم كه فيلمنامه اين فيلم به دست ما رسيد و قرار بر تهيه آن شد مي دانستيم كه نگاه قالب بر اين فيلم نگاه فرهنگي است و نه انتظار و نه هدف ساخت يك فيلم پر فروش و ميلياردي را داشتيم و با همين نگاه هم جلو رفتيم. براي چنين فيلم هايي بايد مراقب بود تا هزينه توليد به شكلي جلو برود كه فيلم در مختصات خودش بتواند دخل و خرج كند و دچار مشكل نشود. اما بحث مخاطب موضوع ديگري است كه تمام گره هايش به دست تهيه كننده نيست. اجازه بدهيد از اكران نوروز امسال مثال بزنم. همان طور كه گفتم طبق همين جامعه آماري چندر درصد محدود از مردم كشور به عنوان افراد سينما رو در طول سال به سينما مي روند كه اين افراد هم شايد در هر دوره اكران به هزارو يك دليل اعم از مشكلات مالي يا نداشتن وقت و غيره در نهايت بتوانند يك يا دو فيلم آن دوره در سينما ببينند و خوب قاعدتا ترجيح با آثار شناخته شده تر است و همين باعث مي شود تا فيلم هاي بي ويترين مهجور باقي بمانند و ديده نشوند. براي مثال در اكران نوروزي پيش رو يك فيلم از يك كارگردان باسابقه و مطرح كه سابقه خوب خندادن مخاطب را هم دارد اكران است. در كنار او فيلمي ديگر درباره رانت و آقازاده ها وجود دارد كه آن هم با اقبال مواجه مي شود و الي بقيه....خوب تكليف آن فيلمي كه كمتر شناخته شده است، چيست؟ اين مخاطب كه نهايتا قادر است دوتا فيلم از يك دوره اكران را ببيند به سمت كدام فيلم مي رود؟ اين موضوعي است كه نه در اكران نوروز كه همه دوره هاي اكران سال وجود دارد و باعث مي شود كه فيلم هاي فرهنگي تر قرباني شرايط بشوند و در نتيجه خود به خود سليقه به شكل ديگري رشد مي كند و فيلم هاي فرهنگي هم تغييري در سليقه مخاطب ايجاد نمي كند.
حسن ایوبی: «او خوب سنگ میزند» به سلیقه من نزدیک است
در پایان این نشست حسن ايوبي، در مورد تدوینان کار ، اظهار داشت: به زعم من ريتم بر روي كاغذ و به هنگام نگارش فيلمنامه شروع مي شود و پايه ريزي مي گردد. شايد به زبان ديگر بهتر است اين گونه بگويم كه كارگردان كسي است كه ذهنيتي را به عينيت تبديل مي كند و تدوين گر فردي است كه برعكس عمل مي كند و آن عينيت را دوباره تبديل به ذهنيت نهايي فيلم و اثر مي كند و ريتم فيلم در همان مراحل شكل مي گيرد. بله من خودم به شدت مخالف اين ادهاي روشنفكرانه هستم كه پلان را كش بدهيم تا الي ماشالله كه كارگردان كات مي دهد، آن هم با اين نگرش كه كار هنري است. من خودم به شخصه فيلم «او خوب سنگ مي زند» را دوست دارم و به سليقه من نزديك است و مرا به ياد سينماي روسيه و شوروي مي اندازد و بر اين بارم كه فيلم در درون خودش ريتم و تمپو لازم را در تصاوير داشته و تدوين هم به كمك آن آمده. به عنوان مثال شما در نماهايي تصاوير لانگ شات ثابت مي بينيد، اما اين تمپوي دروني در پلان وجود دارد و ايجاد ريتم كرده و لازم به تقطيع آن نيست. اما حرف من در مورد اين نوع فيلم ها كه شايد آقاي محقق هم با حرف من مخالف باشد اين است كه اتفاقا چرا نبايد از بازيگران چهره استفاده كرد؟ چرا نبايد كاري كرد كه به واسطه يك بازيگر تعداد بيشتري به تماشاي اين نوع فيلم ها بيايند؟ بر اين باورم كه براي فرهنگ سازي كه خود شما هم به درستي به آن اشاره كرديد بايد يك ديزالو نرم انجام نداد و با كات نمي شود ذائقه و سليقه مخاطب را عوض كرد. بايد با امتياز دادن به مخاطب به او فهماند كه چنين سينمايي وجود دارد و از ديدن چنين فيلم هايي هم مي توان لذت برد. اين فيلم ها كه از شهرهاي بزرگ خارج مي شوند و به اقليم ها و فرهنگ هاي بكر ما مي رود هركدام يك سند هستند كه تصاويرشان چهل سال بعد مي تواند بيانگر خيلي چيزها باشند، پس نبايد به راحتي از كنار آنها گذاشت و هيچ اشكالي ندارد كه به تماشاگر امتياز داد تا سليقه اش به مرور ارتقاء يابد و فقط به دنبال فيلم هاي كمدي و طنز و شهري نباشد.
ارسال نظر