شهاب شهرزاد ، منتقد سینما در گفتگو با خبرنگار سینماپرس در مورد فیلم سینمایی «آرایش غلیظ» ساخته حمید نعمت الله اظهار داشت: بی اهمیّت و ضمناً بیهوده است که «آرایش غلیظ» را با کارهای پیشینِ سازنده اش، مقایسه کنید. بزرگنمایی ست اگر این فیلم را در نقدِ تزلزل و بی ثباتیِ «روابط جدید» بشمُرید. و چشم پوشانه است که آن را بیانیه ای اخلاقی برای «نرسیدن بار کج به سرمنزل» بدانید.
وی گفت: فیلم، خودش از ابتدایِ قافله، لَنگ است. بی قاعده و تصادفی ساخته شده و درهم ریختگی ترحّم انگیزی دارد.سازندگان فیلم، کوشیده اند تا این به هم ریختگی را با لباسی از حرف های پرطمطراق بپوشانند. با نقابی از «همایون شجریان» و جدیتی که تماشاگرش را اگر نه به ترحم، به خنده وامی دارد.
این منتقد و روزنامه نگار یادآور شد: گفته اند که فیلم، درباره خیانت و نامردی ست! این بامزه ترین حرفی است که می توانید در بررسی فیلمی چون «آرایش غلیظ» بشنوید. در جایی که روشنایی نیست، در جایی که تاریکی بر همه چیز سایه انداخته، شوخی بی نمکی ست اگر از تمایز رنگ ها حرف بزنید. رنگ، در تاریکی، تماشایی نیست. از این رو سیاه ، خاکستری و سبز و سرخ، یکی اند. در جایی که همه، ناهموارند، ناهموار بودن به چشم نمی آید. چرا که نامردی، در رو به رویی با مردانگی و بی شرافتی در مواجهه با شرافت است که دیده می شود و اصلاً معنا و مفهوم پیدا می کند.
وی گفت: در جایی که نامردی و نامردمی، همگانی است، شما با یک انباشت عمومی متعفن روبرویید که نمی توان چیزی را از چیز دیگر تمییز داد. نامردی، در فیلم، از آن جا که همگانی و سرایت کننده است، یک «روال طبیعی» به نظر می رسد و در دنیای فیلم، اصلاً بر آن نوری تابانده نمی شود که ماهیتش را ببینید. به گزاره دیگر، «نامردی» و «ناراستی» در جهان در هم ریخته فیلم، اصلاً تا ساخت یک «وضعیت نمایشی» پیش نمی رود چه رسد به این که سر و شکلی به ساختمان دراماتیک فیلمنامه بدهد. کارساز نیست؛ چون اصلاً نقطه تقابلی ندارد. ناراستی در برابر چه چیزی؟ شما این سوال را از خود می پرسید برای آن که اساساً در فیلم با یک جامعه هیستریک دروغگو ، خیانتپیشه و منفعتجو مواجهید که هر پاره از آن، یا به دیگران، یا به خودش آسیب می زند یا از دیگران، یا از خودش فرار می کند.
شهرزاد در ادامه افزود: یکی در جست و جوی خوشبختی و سرکوب عقده های روانی دوران کودکی، دیگری، در اشتیاق شوهر و در فرار از تنهایی حتی به بهای فریب خود، آن یکی، برای دسترسی به مشتی پول، دیگری برای التیام درد طرد شدگی اش از جامعه و ناتوانی تماس با جنس مقابل، ... و خلاصه همگی به نوعی مشغول فروش انسانیت اند... یا آدم می فروشند، یا خودشان را در معرض فروش قرار می دهند! از این روست که نمی توانید بگویید فیلم در نقدِ چیزی ست.
وی گفت: فیلم خودش هم دارد در ترویج سخیف ترین رفتارهای انسانی کار می کند. به «دروغ» جاذبه می بخشد تا بازیگرانش جذاب تر به نظر برسند و ناراستی و پشت هم اندازی و تقلب و بزن دررویی را تبلیغ می کند تا موقعیت های بامزه تری برای مخاطبش بسازد.
این منتقد تصریح کرد: مخاطب با تماشای فیلم ترغیب می شود که از انواع مواد مخدری که در جاهای مختلف فیلم توسط آدم ها مصرف یا تهیه می شود استفاده کند. فیلم دارد تلاش خودش را می کند! «آرایش غلیظ» به خوبی می تواند به عنوان فیلمی در ترویج مصرف و تولید آسان مواد مخدر مورد بررسی کارشناسان اداره مبارزه با مواد مخدر قرار بگیرد و از این رو واقعاً باید به سازمان سینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تبریک گفت!
وی گفت: ماحصل انعطاف و مهربانی در برابر کجروی و انحراف، تولید همین جور فیلم هاست. شما در جای جای فیلم، کشیدن و نوشیدن مواد مخدر و روانگردان را توسط بازیگران و شخصیت هایی شاهدید که در تمام این سال ها و در همین فیلم علی رغم کاستی ها و ضعف های شخصیتی، کوشیده اند تا برای آن ها محبوبیت و احترام بخرند. دور نیست که نوجوانانی که از سر ندانستگی، شیفته بازیگر نقش اول فیلم شده اند، بعد از فیلم دلشان بخواهد مثل بازیگر محبوبشان حشیش و علف بکشند یا سری به قلعه پرتقالی ها بزنند! چرا که از قضا آدم هایی که در فیلم می بینیم با مواد مخدر، سرخوش و مهربان و آرام و بامزه و دوست داشتنی تر می شوند!
وی ادامه داد:اگر هم بلایی سرشان می آید، به خاطر زیاده روی غیرعادی است وگرنه مواد مخدر در فیلم اتفاقا حال آدم ها را و مخصوصاً آدم های اصلی را خوب می کند! شنیدن نظرات دوستان در شورای صدور پروانه ساخت برای دفاع از چنین فیلمی، در سر و شکل فعلی اش، جالب خواهد بود! البته اگر اصلاً نظری داشته باشند! می بینید که فیلم، از بن و ریشه، به خودش گره خورده و در انفعالی سیاه، شناور است.
شهرزاد ادامه داد: در واقع، نمایش یک هیستری جمعی ست و از کل به جزء و از جزء به کل، مسیری بیمارگونه را طی می کند. خرابی، از بن مایه تا ساخت و پرداخت، دامن فیلم را گرفته است.
این منتقد و روزنامه نگار ادامه داد: به نظر می رسد که سازندگان فیلم، ناخواسته با انتخاب عنوان «آرایش غلیظ»، حال و روز حاکم بر فیلم را لو داده اند. البته خود کارگردان گفته است: «می خواستیم در این فیلم همه چیز تند و غلیظ جلوه کند. برای همین موسیقی آن را هم تند انتخاب کردیم»! (کارگردان فیلم در گفت و گو با هفته نامه سلامت).
وی گفت: بگذریم که نشریه ای که عنوان سلامت را یدک می کشد، صرفاً نگاهی تبلیغاتی به فیلم داشته و اساسا به بدآموزی ها و بداخلاقی ها و رفتارهای مروج اعتیاد در فیلم نپرداخته است! این نقل قول نشان می دهد که مراد سازندگان از انتخاب عنوان فیلم، بیش از آن که «نقاب» و «ابزار کسب توجه» باشد، «تندی» ست! اما اگر به تحلیل شخصیت های هیستریک از دیدگاه روانشناسانه بنشینیم، درمی یابیم که ویژگی های اصلی و چشمگیر این گونه شخصیت ها علاوه بر توجه طلبی افراطی، آرایش ظاهری برای گدایی توجه و در عین حال، بروز رفتارهای هیجانی و نمایشی ست! شما، نشانه ها، همه یا برخی از این ویژگی ها را در بازی حامد بهداد و بازیگران دیگر فیلم می بینید! و می توانید ردِّ آن را تا کلیت فیلم دنبال کنید.
شهرزاد در ادامه افزود: فیلم، یک نمایش بیمارگون و هیستریک است و تمام اجزا – از جمله بازی بازیگرانش – آن را به این پرتگاه نزدیک تر کرده اند. ببینید جاذبه های فیلم هم از همین جا می آید: تیپ هیستریکال، رفتار نمایشی و درامگونه دارد؛ رفتارهایی که ممکن است گاهی ظریف و احساسی و گاهی خشن و پرخاشگرایانه باشد. ولی پیوسته، در حالِ «نقش بازی» است. نقش بازی می کند. و این درست همان چیزی است که حضور بازیگری چون حامد بهداد را در جایگاه یک بازیگر، زیر سوال می برد. چرا که او نقش بازی می کند و فرسنگ ها فرق است بین یک «نقش بازی کن حرفه ای» و یک «بازیگر حرفه ای».
وی گفت: این تصنّع وصله پینه ای و حالات هیستریک را در روبرویی با سایر بازیگران فیلم هم کم و بیش می بینید. احساسات ناپایدار، هیجانزدگی و اغراق، خود محوری و ترس از تنهایی، تلقین پذیری، تحریک پذیری و اعتماد به نفس پایین از دیگر ویژگی هایی ست که با مشاهده آن ها در رفتار آدم های فیلم، به خود اطمینان می دهید که با یک وضعیت حاد و هیستریک رو به رویید نه یک فیلم سینمایی داستانی! این نشانه ها را در همه شخصیت های فیلم به خوبی می بینید: از آقای برقی گرفته تا پیرمرد پرتقالی و مسعود و سایرین.
این منتقد ادامه داد: «آرایش غلیظ» به باور من، یک «فیلم بسته بندی» شده است. یعنی بیشترین استفاده را از صنعت بسته بندی کرده. من در این موارد از اصطلاح «آتراکسیون» استفاده می کنم. اما، این جا، واژه دُرُست، دقیقا همان بسته بندی ست. متظاهرانه تر و قایم شونده تر.
وی گفت: از اسم همایون شجریان گرفته (که نام خانوادگی شجریان را از دلشدگان پدر به آرایش غلیظ پسر تنزل داده) تا کلی برچسب های حواس پرت کن و نامربوط و «الکی شلوغ»؛ نظیر ماجراهای فیسبوکی تا آتش بازی و خرس رقصانی و آکروبات و نمایش های سیرک و بازی ورق و انواع کشیدنی و نوشیدنی...!
شهرزاد ادامه داد: همه دارند فیلمی را بسته بندی و روبانکشی می کنند که به خودی خود جز بوی تعفن و نومیدی و تاریکی، چیزی نمی پراکند... همه این ها برای آن به فیلم وصله شده اند که با هرکدام، به تعداد مخاطبان احتمالی افزوده شود. بشمرید چند نفر برای نام همایون شجریان و به خیال باطل، بلیت خریده اند و چند نفر با تماشای صحنه های سیرک در آنونس فیلم، به تماشا تحریک شده اند و چه تعدادی با تبلیغ این که : «فلانی توی این فیلم علف بار می زنه...!» روی صندلی نشسته اند! فیلم از خودش چیزی ندارد جز همان جاذبه های مضحک بازی بیمارگون بازیگران و لودگی ها و چشم چرانی های آقای برقی که قرار است نویدبخش در نور دیدن خطوط قرمز در سینمای امروز ایران باشد! سینمای پیشرو! سینمای فصل تازه!
این منتقد گفت: «آرایش غلیظ»، تمام تلاشش را کرده تا مدرن و امروزی به نظر برسد. اما این تلاش، وارونه و رقت بار کار می کند. یعنی علی رغم همه شامورتی بازی ها و جلوه گری ها، شما باز با یک فیلمفارسی دست چندم طرفید! کارگردان تحت تاثیر همین دست فیلم هاست و بازیگرش – حامد بهداد – به شدت از روی بازیگری چون بهروز وثوقی مشق می کند. دارد فریاد می کشد که مرا بهروز امروز بدانید! اما در همین حد و اندازه هم کاریکاتوری و ادا اطواری ست و بیشتر به اداهای غیرطبیعی بیمارگون نزدیک می شود. اگر ممل آمریکایی، در آن روزگار، رویای رفتن به آمریکا را در سر می پروراند، این یکی، دست آخر، رویای پوچ ثروتمند شدنش، با پرواز به «چین» پایان می گیرد! آن جا هم ممل، همه چیز و همه کس را ابزاری برای رسیدن به هدف موهومش می داند و همه را خرج راهش می کند، مثل ممل امروزی (مسعود)! این جا هم پای یک رابطه عاطفی دروغین و مصلحتی وسط کشیده می شود و... الی آخر!
نظرات