بدون شک انیمیشن یکی از اصلیترین ابزارهای سرگرمکننده برای کودکان و نوجوانان است که به دلیل داشتن جذابیت داستانی و جلوههای بصری مخاطبان انبوهی را به خود جلب کرده است؛ تصاویر خوشرنگ و لعاب انیمیشن ها و همچنین قدرت چشمگیر آنان در به خنده درآوردن مخاطب توان زیادی برای انتقال پیام به مخاطب کوچک و بزرگ دارد.
یکی از این انیمیشن های جذاب و خوشساخت که اخیراً از شبکه اچ دی(HD) جمهوری اسلامی ایران با بهترین کیفیت به پخش در آمده انیمیشن لوراکس (The Lorax) است.
این انیمیشن محصول سال ۲۰۱۲ میلادی از کمپانی ایلومنیشن انترتینمنت (Illumination Entertainment) میباشد که توسط یونیورسال استودیوز (Universal Studios) توزیع شده است.
لوراکس بر اساس کتابی به این نام در سال ۱۹۷۱ میلادی توسط تئودور سئوس گایزل مشهور به دکتر سئوس (Dr.Seuss) نوشته شده است.
تا کنون بیش از ۶۰ عنوان کتاب از دکتر سئوس منتشره شده که از مشهورترین و شناخته شده ترین آن ها می توان به کتاب گربهی در کلاه (The Cat in the Hat) او اشاره نمود، کتابی که برای نخستین بار در سال ۱۹۵۷ میلادی عرضه و امروزه به ۱۲ زبان در دنیا ترجمه و بیش از ۱۰ میلیون نسخه از آن به صورت رسمی، فروش رسیده است.
دکتر سئوس متولد سال ۱۹۰۴ میلادی بوده و علاوه بر نوشتن داستان به عنوان یک کارتونیست سیاسی برای روزنامه نیویورک سیتی (New York City) فعالیت می نمود؛ وی همچنین در عرصه تلویزیون و سینما فعال بوده و در ساخت ۴ فیلم و ۴ سریال مشارکت داشته و آثار او جز پرطرفدارترین نوشتههای حوزه کودک محسوب میشود، به نحوی که تاکنون بیش از ۷۰ اثر تصویری کوتاه و بلند بر اساس کتابهای او ساخته شده است.
دکتر سئوس که در دوران جنگ جهانی دوم در انجمن انیمیشن ارتش آمریکا مشغول به کار بود، اگر چه در سال ۱۹۹۱ میلادی از دنیا رفت، اما فعالیت سیاسی فرهنگی او همچنان ادامه داشته و هم اکنون نیز برای وی یادبودهای گوناگونی وجود دارد.
لوراکس (The Lorax) نیز همچون دیگر نوشته های دکتر سئوس اثری جهانی در حوزه ی ادبیات کودکان به حساب می آید؛ کتابی که به زبان های مختلف ترجمه و با ادبیات بومی کشورهای مختلف به تربیت کودکان ایشان مبادرت می ورزد.
اما فرایند تبدیل لوراکس به اثری تصویری و انیمیشنی جذاب، اولین بار در سال ۱۹۷۲ میلادی یعنی حدوداً یک سال پس از عرضه ی مکتوب آن تحقق یافت و این انیمیشن به عنوان برنامه تلویزیونی ۲۵ دقیقهای به پخش درآمده است.
با این همه فرایند تصویر سازی از این اثر پس از گذشت بیش از چهل سال، بار دیگر جریان درآمد و در سال ۲۰۱۲ میلادی تولید کنندگان مطرح انیمیشن در ایالات متحده بر این آمدند تا از این اثر، انیمیشنی سینمایی عرضه نمایند و این گونه بود که انیمیشن لوراکس با کارگردانی مشترک کریس رنود (Chris Renaud) کارگردان انیمیشن منِ نفرتانگیز ۱ و۲ (Despicable Me) و کیل بالدا (Kyle Balda) انیماتور انیمیشن های معروف توی استوری ۲ (Toy Story) و شرکت هیولاها (Monsters, Inc) ساخته و در فضای رسانه ای جهان عرضه گردید.
همچنین از صدا پیشگان اصلی این انیمیشن میتوان به اد هلمس (Ed Helms)، با سابقه بازی در سه گانه خماری (The Hangover) اشاره نمود، بازیگری که نقش وانسلر(Once-ler) را در این انیمیشن ایفا می نماید.
دیگر صدا پیشه ی این انیمیشن دنیل دویتو (Daniel DeVito) بازیگر و کمدین آمریکایی است که در نقش لوراکس (Lorax) ایفای نقش می نماید؛ حضور این بازیگر با سابقه بازی در فیلم بازگشت بتمن (Batman Returns) جذابیت شخصیتی ویژه ای را به لوراکس بخشیده است.
و نهایتا زک افران (Zac Efron) بازیگر و خواننده آمریکایی آخرین صدا پیشه ی مطرح این انیمیشن می باشد که در نقش محوری و اساسی تد (Ted) ایفای نقش نموده است، بازیگری جوان که فعالیت هنری خود را از سال ۲۰۰۲ میلادی آغاز نمود و در کارنامه او بازی در فیلم معروف موزیکال دبیرستان (High School Musical) وجود دارد.
داستان انیمیشن در ارتباط با پسری به نام تد (Ted) است که در شهری به نام تنیدویل (Thneedville) زندگی میکند.
این شهر توسط فردی سرمایهدار به نام اوهر (O'Hare) اداره میشود؛ در این شهر هیچگونه درخت طبیعی وجود ندارد و تمامی گیاهان و درختان از جنس پلاستیک هستند و اوهر نیز تمامی درآمد خود را از راه فروش اکسیژن به دست میآورد و تلاش زیادی برای آلودهتر کردن هوا و فروش بیشتر محصولات خود دارد.
تد (Ted) در این انیمیشن عاشق دختری به نام آدری (Audrey) است؛ دختری که آرزوی داشتن یک درخت واقعی را در رویای خویش پرورانده و مصمم است تا با کسی که چنین هدیهای به او دهد ازدواج کند؛ تد نیز که آرزوی ازدواج با آدری را دارد با شنیدن این آرزو و عهد، تصمیم به پیدا کردن درختی واقعی از برای هدیه به او میگیرد.
تد برای چگونه پیدا کردن درخت طبیعی به مادربزرگ مراجعه میکند و او با اشاره به فردی به نام وانسلر، راز نبود درختان طبیعی را در ارتباط با او میداند.
تد برای دانستن ماجرا و به دست آوردن درخت تصمیم میگیرد تا به سمت وانسلر برود؛ او که خارج از شهر زندگی میکند در ابتدا او را نمیپذیرد اما پس از پافشاری تد، تصمیم میگیرد داستان زندگی خود را برای او تعریف نماید.
داستان زندگی وانسلر این گونه است که در روزگاری که او قصد تجارت و ثروتمند شدن را در سر داشته به مکانی زیبا و جنگل گونه برخورد میکند و تصمیم میگیرد با برگهای آن درختان نوع خاصی از پوشاک را تولید کند؛ به این ترتیب او بعد از قطع کردن اولین درخت، طی اتفاقاتی خارقالعاده با موجودی پشمالو با سبیلهای پر پشت مواجه میشود که خود را لوراکس و محافظ درختان معرفی میکند
لوراکس و وانسلر در ابتدا با یکدیگر درگیر میشوند اما در نهایت وانسلر با قول دادن به عدم قطع درختان، اجازه زندگی در این مکان را از لوراکس میگیرد؛ داستان ادامه پیدا نموده و در روزی وانسلر به وسیله برگهای درختی که قطع کرده موفق به ساخت نوعی پوشاک شده و به طور اتفاقی آن جنس مورد اقبال مردم قرار میگیرد.
وانسلر که خود را در برابر تقاضای گسترده مردم مشاهده میکند، با پیمان شکنی و زیر قول زدن خود تصمیم به قطع درختان میگیرد تا آنکه بعد از مدتی تمام درختان قطعشده و در این زمان است که وانسلر بار دیگر به تاجری ورشکسته تبدیل میشود. قطع تمام درختان توسط وانسلر، آلودگی هوا را در پی داشته و در نهایت موجب قدرتمند شدن اوهر (O'Hare) میشود.
اما وانسلر که اکنون پیر شده و دیگر توان کار کردن ندارد، همچنان دانهای از آن درختان را در نزد خود نگه داشته و با اعطای آن به تد، از او میخواهد تا آن را در وسط شهر بکارد.
در این بین اوهر که از ماجرا آگاه شده تصمیم میگیرد تا دانه را از تد برباید چرا که رشد درختان به معنای ایجاد هوای پاک بوده و همین مسئله موجب میشود تا کمپانی اکسیژن سازی اوهر ورشکست شود؛ اما در نهایت طی تقابلی بین اوهر و محافظین او با تد و همچنین آدری و مادربزرگ تد، کمپانی اوهر شکستخورده و مردم از فریبخوردگی خود آگاه میشوند و بار دیگر درختان طبیعی در شهر به وجود میآید.
خلاصه داستان ذکرشده از انیمیشن لوراکس هر مخاطبی را به طور ناخودآگاه به سمت موضوع محیطزیست و مشکلات ایجادشده به دلیل حاکم شدن نظام سرمایهداری سوق میدهد؛ بر این اساس در این انیمیشن تد به عنوان سنبل مبارزه با نظام سرمایهداری تصمیم دارد تا آرزوی آدری را که بازیگری آن بر عهده خواننده معروف و جوان آمریکایی تیلور سوئیفت (Taylor Swift ) است را برآورده نماید.
انتخاب تیلور سویئف به عنوان نماینده اکولوژیستها (Ecologist) و کسی که آرزوی داشتن درختی طبیعی را دارد از هوشمندی کارگردان در پیش برد اهداف فلسفیاش در القای باورها به حساب میآید؛ چرا که استفاده از ستاره معروف موسیقی که از طرفداران زیادی در سطح جهان برخوردار است کمک شایانی به کارگردان در حقنه پیام خود به مخاطب دارد.
اما برای فهم بیشتر از چرایی نقد افراط گونه انیمیشن لوراکس به مدرنیته و ارائه چهرهای منفی از مدیران شهری به عنوان سرمایهدارانی که صرفا به فکر انباشت دارایی خود هستند باید نیمنگاهی به نظریه انتقادی (Critical theory) و پست پوزیتویست ها (positivism) یا فرا اثبات گرایان داشته باشیم.
نظریه انتقادی در شکل کلی آن شامل طیف گستردهای از رشتههای شالودهگرایی، ضد شالوده گرایی و درعینحال توصیفی است. بخش عمدهای از نظریه انتقادی به مکتب فرانکفورت، به ویژه دیدگاههای هابرماس مربوط است که مبتنی بر آن بسیاری از دیدگاههای هستیشناسی و معرفتشناسی موجود مورد سؤال قرار میگیرد.
به طور خلاصه انتقادیون اصول پوزیتویستی به معنای وجود یک واقعیت خارجی عینی را رد کرده و در صدد آزادسازی انسانیت از ساختارهای سرکوبکننده سیاست و اقتصاد جهانی هستند و در این چهارچوب اکولوژیستها که در ذیل انتقادیون تعریف میشوند و مسائل زیستمحیطی را به بخش لاینفک نقد مدرنیته تبدیل کردهاند.
به عبارتی دیگر اکولوژیستها اگر چه ثروت مادی را مورد توجه قرار میدهند ولی چگونگی به دست آوردن آن و عدم وارد شدن خسارت به محیطزیست در ازای به دست آوردن ثروت را مورد توجه قرار میدهند.
ایشان بر این اعتقادند که تخریب محیطزیست از برخورد نامناسب با طبیعت ناشی میشود بر همین اساس انتقادات بسیاری را نسبت به وضعیت حاکم اقتصاد سیاسی بینالملل وارد میکنند و معتقدند به دلیل آنکه سرمایهداری برای بقای خود به رشد دائم نیاز دارد پس امکان آسیب زدن به محیطزیست وجود دارد.
این همه در حالی است که میتوان به خوبی در انیمیشن لوراکس این نوع دیدگاه فلسفی را مشاهده کرد و نقد وارده به مدرنیته از سوی انتقادیون و پست مدرن ها که در واقع نوعی نقد درون گفتمانی برای اصلاح ساختارها محسوب میشود؛ نقدی که توسط دست اندرکاران این انیمیشن به خوبی به مخاطب کودک و نوجوان نشان داده شده است که این مسئله خود نیز نشان دهنده عقبه ی عمیق فکری در پَس این انیمیشن میباشد.
مورد دیگری که درباره انیمیشن قابل بحث است و باید آن را مهمترین القای صورت گرفته به مخاطب آن دانست، موضوع منجی است که در شخصیت لوراکس به شکل نه چندان پنهان نهفته شده است.
بر این اساس لوراکس به هنگام قطع درخت توسط وانسلر طی اتفاقاتی خارقالعاده و عجیب از آسمان به زمینه آمده و از تنه درخت خارج میشود؛ وی که در این انیمیشن موجودی فرازمینی محسوب میشود، خود را مسئول حفاظت از درختان معرفی نموده و از ابتدای حضور خود در داستان به مقابله با وانسلر میپردازد.
تصویر ارائهشده از لوراکس (Lorax) و همچنین دیگر ویژگیهایی که به آن اشاره خواهد شد همگی تشابهات زیادی با موضوع منجی دارد؛ لوراکس به عنوان محافظ درختان پس از حضور خود سنگ یادبودی برای درخت بریده شده درست کرده و پس از آن با وانسلر به دلیل قطع درخت به تقابل میپردازد؛ اگر چه در ابتدا وانسلر از عمل خود توبه میکند اما پس از مدتی پیمان شکنی نموده و شروع به قطع سراسری درختان میکند و لوراکس توان ممانعت در برابر او را ندارد، پس به آسمان عروج کرده وانسلر را با انبوهی از مشکلات تنها میگذارد و این همه در حالی است که در سکانس نهایی و پس از آن که تد در کاشت دانه درخت موفق شده و دوباره درختان جدید جوانه میزنند، لوراکس بازگشته و در کنار وانسلر قرار میگیرد.
به عبارتی دیگر، نوع شخصیت لوراکس در این انیمیشن و همچنین هبوط و عروج او در کنار منش نصیحت گونه وی برای هدایت وانسلر و تلاش او برای بازدارندگی او از اشتباه و یا زنده کردن کاریکاتور گونه وانسلر توسط وی، به واقع تطبیقی الحادی با منجی متصور در جهان مسیحیت است، مسیحی که به عنوان منجی آخرالزمانی از برای ایشان مطرح است.
بدون شک تشبیه منجی آخرالزمان به موجودی شبیه لوراکس بیشرمانهترین نوع توهین به اعتقادات دینی و ایمانی جهانیان محسوب میشود که متأسفانه این توهین در قالب سرگرمی به مخاطبین کودک و نوجوان حقنه شده است.
ارائه تصویر کاریکاتور گونه از منجی و بیخاصیت نشان دادن لوراکس در برابر وانسلر و یا منفعل بودن او در برطرف نمودن مشکلات ایجاد شده توسط او و القایی مسموم از منجی محسوب میشود.
لوراکس و یا منجی ارائهشده در این انیمیشن حتی از انجام سادهترین کارها عاجز است به طور مثال در سکانسی که وی قصد بیرون کردن وانسلر را دارد، با طرحی احمقانه تخت خواب او را در رودخانه میاندازد که در نهایت این نقشه موجب به خطر انداختن جان دیگر حیوانات میشود و یا در سکانسهای دیگر لوراکس به دلیل داشتن قد کوتاه و نداشتن قدرت جسمانی به سادگی توسط خانواده وانسلر تحقیر میشود.
در مقابل لوراکس به عنوان منجی آسمانی، شخصیت محوری زمینی تد که یک پسربچهای بیش نیست، با غلبه بر مشکلات به عنوان منجی واقعی تلقی شده و کار ناتمام لوراکس را تمام میکند؛ تد به کمک دیگر انسانها یکی از مشکلات بزرگ را حل کرده و با نشان دادن واقعیت به آنها به عنوان منجی حقیقی در ذهن مخاطب مینشیند.
در مجموع آنچه که از ظهور و عروج لوراکس در این انیمیشن ارائه شده، تصویری منفعلانه و احمقانه از منجی است که به زیبایی به مخاطب القا میشود و در نهایت آن کس که به عنوان منجی واقعی معرفی می شود، نه لوراکس آسمانی، بلکه تد زمینی است که نوعی بازخوانی اندیشه منجی گرایانه ی اومانیسم ها در روح و جان کودکان و نوجوانان می باشد.
به عبارتی دیگر محور قرار گرفتن انسان در طول تاریخ غرب و دادن اصالت به انسان و نفی غیب که یکی از گزارههای اصلی اندیشه پوزیتیویستی محسوب میشود، این بار در فیلمی که طرفداران اکولوژیست آن را ساخته و همگی آنان در جبهه پست پوزیتیویست و یا فرا اثبات گرایان قرار میگیرند، بار دیگر اثبات کرد که سیر طی شده در اندیشههای گوناگون غربی اگر چه در سطوح تاکتیکی از اختلافاتی برخوردار است اما همگی متفقالقول بر نفی ایمان به غیب و خدا هم گفتار بوده و در تلاش از برای نفی حقیقت هیچگونه کوتاهی نمیکنند.
متأسفانه ارائهی چنین پیامهای الحادی که در لوای داستان های سرگرمکننده و جذابی نظیر انیمیشن لوراکس نهفته شده، بدون شک تا عمق جان مخاطب اثر گذاشته و کودک منفعل در برابر این انیمیشن را در آینده با نظام معرفتی مخدوش مواجه خواهد ساخت؛ کودکی که در ضمیر ناخودآگاه خود لوراکس را به عنوان منجی آسمانی میپذیرد و او را نمادی از باورهای خویش از ظهور فردی که موجب گسترش خوبیها و عدالت خواهد شد قرار می دهد.
اما این کودک هیچگاه تد را به عنوان فردی شبیه به خود که توانست بر بزرگترین مشکلات غلبه کند فراموش نخواهد کرد و اگر چه در لایه رویین این توضیحات القای خود باروی به کودک وجود داشته و در ظاهر ارائهی پیامی مثبت به مخاطب محسوب میشود، اما متأسفانه این القا در سوی دیگر خود به نفی گزارههای غیبی و القای باورهای انسان محورانه به ایشان منتج خواهد شد.
گذشته از نکات ذکرشده که در انیمیشن لوراکس به تصویر کشیده شده است، سوی دیگر پیام این نقد را می توان متوجه دست اندرکاران و دلسوزان فرهنگی کشور دانست؛ مسئولانی که با دوبله و پخش چندین باره این انیمیشن از شبکه اچ دی(HD) کودک و نوجوان شیعه را به سمت و سوی التقاط فکری سوق میدهند.
بر این اساس اگر چه یکی از اصلی ترین وظایف دستگاههای فرهنگی کشور نظیر صدا و سیما ایجاد سرگرمی برای کودکان است، اما سؤال آن است که ایجاد این سرگرمی به ازای چه بهایی است و کانون پرورش فکر کودکان و نوجوانان که در این زمینه مسئول رشد و تعالی کودکان و نوجوانان این نسل از جامعه ایرانی است با چه تدبیری در پی برطرف کردن این دست القائات از ذهن و جان کودک ایرانی است.
از این حیث بر تمامی دلسوزان و آگاهان فرهنگی فرض است تا با آگاهسازی مردم و جامعه ی اسلامی ایران به روشن گری پرداخته و در حداقلترین گام، خانواده ها را از این دست هجمههای نرم آگاه کنند تا در آیندهای نزدیک با کودکانی سرشار از تشویشات فکری مواجه نباشیم.
نظرات