شهرام خرازی ها، منتقد سینما در گفتگو با خبرنگار سینماپرس در مورد فیلم سینمایی «مردی که اسب شد» به کارگردانی امیر حسین ثقفی که در گروه هنر و تجربه اکران شده است اظهار داشت: امیرحسین ثقفی در فیلم سینمایی «مردی که اسب شد» سراغ داستان «اندوه»، آنتوان چخوف رفته است تا قامت سینما را با جامهای بافته شده از ادبیات، عکاسی و نقاشی بپوشاند.
وی در ادامه افزود: این کارگردان همچنین نیم نگاهی به داستان «روز اسب ریزی»، بیژن نجدی داشته است، «مردی که اسب شد» فیلم بیزمان و مکان است و قصه در اتمسفری گرفته و کسالتبار با ریتمی بسیار کند پیش میرود.
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان در ادامه بیان داشت: کارگردان اگر چه در تصویرکردن قصه فیلم نسبتاً موفق است اما متن آنتوان چخوف جوابگوی یک فیلم سینمایی بلند نیست. کل زمان فیلم را با حفظ سکانسهای کلیدی میتوان به ۲۰ دقیقه تقلیل داد و به یک فیلم کوتاه خوب قابل دفاع رسید.
وی در ادامه افزود: فیلم سینمایی «مردی که اسب شد» بهانه مناسبی است برای طرح این نکته که انتخاب آثار ادبی برای تبدیل شدن به سناریو در سینمای ایران همچنان در حد یک تصمیمگیری شخصی تلقی میشود.
خرازی ها ادامه داد: به نظر میرسد که ایدهگزینی از جهان ادبیات در سینمایی که با فقر سوژه روبهرو است باید همچون «انتخاب بازیگر» به بخشی از یک کار تیمی تبدیل شود و فیلمنامهنویسها باید قبل از اقتباس کردن، منبع اقتباس را در اختیار چند نفر صاحب نظر و اهل فن قرار دهند تا از مناسب بودن یا نبودن منبع ادبی منتخبشان برای تبدیل شدن به فیلمنامه یک فیلم بلند سینمایی، اطلاع و اطمینان حاصل کنند و البته نظر جمع را بپذیرند و قصههای مناسب فیلم کوتاه را کنار بگذارند.
این منتقد و روزنامه نگار در پایان این گفتگو خاطرنشان کرد: امیر حسین ثقفی در فیلم سینمایی «مردی که اسب شد» قصد داشته است تا به تلفیقی از یک قصه خارجی و یک داستان ایرانی برسد، نتیجه هم فیلمی شده که بعضی صحنههایش شبیه فیلمهای تارکوفسکی و تئو آنجلوپولوس است اما پارهای از سکانسهایش در حال و هوای رمانهای داستایفسکی و تولستوی سیر میکند و در برخی لحظات به ادبیات بومی ایران نزدیک میشود! این اغتشاش فضا و لحن، فیلم را به کولاژی از تصاویر بدل کرده که در برقراری ارتباطش چه با مخاطب داخلی، چه با تماشاگر خارجی ناموفق است.
نظرات