هنر انقلاب اسلامی مفهومی است که گرچه در سالهای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته و حتی روز، هفته و جشنی در سال به آن اختصاص داده شده است، اما از یکسو قدمتی به درازای عمر فقاهت شیعه داشته و در قالب هنر دینی مورد توجه حکما و متفکران مسلمان قرار گرفته است و از سوی دیگر همچنان تمام ابعاد و زوایای آن واکاوی نشده و در حوزه نظریه پردازی با خلاءهای بسیاری روبروست. قریب ربع قرن از پیام بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در تجلیل از هنرمندان و خانواده شهداء می گذرد، در این مدت مقام معظم رهبری به دفعات ابعاد و جنبه های مختلفی از هنر انقلابی را مورد توجه قرار داده اند، در دهه اخیر علماء و بزرگان فکری نیز در این حوزه نظرات قابل توجهی را مطرح کرده اند که با رجوع به این منابع غنی و سرشار از معارف الهی به سهولت می توان مبانی نظری هنر انقلاب اسلامی را استخراج کرد؛ اما با این همه هنوز تعداد آثار شایسته و درخور هنر انقلاب اسلامی که بتوان آنها را منطبق بر مطالبات رهبران انقلاب و نظرات علماء یافت، از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نکرده است. بر این اساس یادآوری نکاتی چند پیرامون هنر انقلاب اسلامی و هنرمند فعال در این عرصه ضرورت می یابد.
فارغ از صدها تعریف ارائه شده برای هنر، می توان هنر را ابزاری در نظر گرفت که همچون چاقو بر اساس قصد و نیت یک فاعل مورد استفاده قرار می گیرد، گاه یک مکاشفه و الهام الهی را بازگو و گاه یک القای شیطانی و یا وهم را به حسی اغواگر تبدیل می کند؛ از این منظر تصورات شبه روشنفکری هنر برای هنر (Art for art's sake) از اساس باطل است و کوبندگان بر این طبل یا آگاهانی هستند که برای جلوگیری از نزدیک شدن دین و هنر بر آن می کوبند یا جاهلانی که تخیلات و وهمیات خود را مستقل از الهامات شیطانی در نظر می گیرند. جالب اینجاست که هنر برای هنر تنها در برابر دین و هر اندیشه ای که انسان را به بندگی خدا دعوت می کند، طرح می شود مگرنه تمام اندیشه ها و نحله های دیگر خواه منحرفان جنسی و شیطانپرستان و خواه بتپرستان و بیخدایان اجازه دارند عقاید خویش را به زبان هنر و با استفاده از هر هفت هنر منتشر نمایند؛ بر این اساس یکی از موانع بسط دامنه نفوذ و حتی ریشه گرفتن مبانی تئوریک هنر انقلاب اسلامی همین بوده است که بخشی از صاحبنظران، هنرمندان و فعالان این عرصه، وقت و عمر خود، جامعه و امت اسلامی را صرف این کرده اند که ثابت کنند دین می تواند از هنر استفاده کند و هنر دینی می تواند وجود داشته باشد! این در حالی است که رهبران انقلاب اسلامی به این گزاره های بدیهی نپرداخته اند.
این همه در حالی است که بنیانگذار جمهوری اسلامی در پیامی که امروز به منشور هنر انقلاب اسلامی معروف است، بدون تعارف و بدون نیاز به آوردن دلیل و برهان برای شبه روشنفکران و بعضا هنرمندان غیرمتعهد جهت اثبات حق اندیشه دینی در استفاده از هنر، آن را تعریف کرده و مهمترین خصوصیات و ویژگیهایش را برشمرده اند. مقام معظم رهبری نیز همانند امام راحل تنها هنری را ارزشمند می دانند که در خدمت ارزشها باشد. اما چرا رهبران انقلاب اسلامی با وجود توانایی علمی، خود به نظریه پردازی در این باره و یا استدلال پیرامون رابطه دین و هنر نپرداخته اند؟ شاید رهبران انقلاب اسلامی انتظار داشتند معجزات انقلاب در عرصه هنر نیز تداوم پیدا کرده و امثال حسن باقریها که راه بیست و پنج ساله را در دو سال طی کردند، در بین هنرمندان و جوانان انقلابی پیدا شوند. به عبارت بهتر عرصه هنر انقلاب نیز مانند دفاع مقدس، میدان مجاهده و تلاش و پیکار است و هنگام جنگ نباید عنصر زمان را هدر داد. شهدا با کمترین دانش نظامی و امکانات وارد میدان پیچیده منازعه با بروزترین تسلیحات نظامی شدند، خیلی زود آنچه را که باید فراگرفته و به کار بستند و همزمان با جهاد اصغر، میدان جهاد اکبر را نیز خالی نکرده و با مراقبه دائم خود را لایق فیض شهادت نمودند.
حال باید پرسید علاقمندان هنر انقلاب اسلامی و بعضاً داعیه داران آن به چند دوره دو ساله نیاز دارند تا طی آن به مراتب عالی شهود و سلوک دست پیدا کنند؟ چند دوره دو ساله نیاز است تا فعالان این عرصه به فهم نظرات علماء دست یافته و آنها را به کار ببندند؟ در پیکار همه جانبه علیه ارزشهای اسلام ناب و تقابل جدی حق و باطل، بخشی از علاقمندان هنر انقلاب اسلامی که گویا امنیت جمهوری اسلامی ایشان را دچار غفلت کرده، در کمال آرامش و امنیت به بازخوانی اندیشه های شهید آوینی پرداخته و هر از چندگاهی خدمت علماء رسیده و نظرات ایشان را جویا می شوند و البته سالی یکبار نیز به تکریم هنر انقلاب اسلامی و معرفی آثاری که حداقل ها و کف خواسته ها را رعایت کرده باشند، می پردازند.
پس اگر به تعبیر بزرگان و مراجع عظیم الشان، هنر دینی، تنزیل امر معقول به کارگاه خیال و تبدیل امر معقول در کارگاه خیال به جمال محسوس است، چند هنرمند را می توان یافت که بتوانند این فرایند را پیاده سازی نمایند؟ چند جوان انقلابی دو سال عمر خود را در خاکریزهای فرهنگی جبهه انقلاب، به صورت شبانه روزی و بدون توجه به زندگی روزمره و تحصیل و شغل و تفریح و ... صرف فهم این تعبیر حکیمانه کرده و راه پیاده سازی آن را تئوریزه کرده اند؟
نباید فراموش کرد که هنر انقلاب اسلامی به مجاهده نیاز دارد به ویژه جهاد اکبر، به تلاش شبانه روزی، به حضور تمام وقت در میدان نبرد، به ترک آرزوها، به فراموش کردن امور جاری زندگی، به سلوک، به تلمذ در محضر علمای دین، به شهود و ... این مسیر را باید دو ساله طی کرد نه بیست ساله، چرا که به ازای هر روز تأخیر خون صدها مظلوم بیگناه بیشتر ریخته می شود، به ازای هر روز تأخیر کودکان و نوجوانان بیشماری ناخواسته به آلودگیها مبتلا می شوند، به ازای هر لحظه تأخیر ظهور به تعویق افتاده و امام شیعه همچنان باید در بیابان به سر برد و ... و در این میان گویا داعیه داران هنر انقلاب اسلامی عنصر زمان را فراموش کرده اند.
بدیهی است که هنر انقلاب اسلامی باید در خدمت اهداف انقلاب اسلامی باشد. فرموده اند که هدف جمهوری اسلامی عبارت است از رسیدن به آرمانهای اسلام، یعنی سعادت مادّی و معنوی بشر، یعنی پیشرفت در امور زندگی مادّی و معنوی؛ بنابراین دامنه حضور و توجه هنر انقلاب اسلامی به وسعت زندگی مادی و معنوی بشر است، در تمام سرزمین ها، در تمام سطوح اجتماعی، در تمام بخشهای حکومتی، اقتصادی، سیاسی، ورزشی، مذهبی و ... . هرجا که انسانی زندگی می کند هنر انقلاب اسلامی باید برای بیدارسازی فطرت او برنامه ای داشته باشد. هرجا که مظلوم و محروم و مستضعفی وجود داشته باشد، هنر انقلاب اسلامی نیز وظیفه دارد از حقوق وی دفاع کرده و در برابر ظالم و مستکبر بایستد. هرجا که ارزشهای الهی و حدود الهی وجود داشته و یا طرد شده باشند، هنر انقلاب اسلامی نیز موظف است در آنجا به اقامه این حدود در قالبهای هنری اقدام کند. اما مهمترین هدف اسلام انسان سازی است، اسلام خواستار تشکیل حکومت اسلامی است تا انسانها بتوانند در سایهسار چنین اجتماعی، چنین حکومتی، چنین فضائی، به کمال معنوی و کمال الهی برسند؛ که: «ما خلقت الجنّ و الانس الّا لیعبدون»؛ انسانها به عبودیت برسند. «لیعبدون» را معنا کردند به «لیعرفون». این معنایش این نیست که «عَبَدَ» به معنای «عَرَفَ» است - عبادت به معنای معرفت است - نه؛ بلکه به معنای این است که عبادت بدون معرفت معنی ندارد، امکان ندارد، عبادت نیست. بنابراین جامعهای که به عبودیت خدا می رسد، یعنی به معرفت کامل خدا میرسد، تخلق به اخلاقالله پیدا می کند؛ این، آن نهایت کمال انسانی است. بنابراین هدف نهائی، آن است؛ و هدف قبل از آن، ایجاد جامعهی اسلامی است، که هدف بسیار بزرگ و بسیار والائی است. بر این اساس مهمترین هدف هنر انقلاب اسلامی نیز باید انسان سازی و به عبارت بهتر پیاده سازی فرایند پرورش عبد به زبان هنر و در قالبهای هنری باشد.
هنر انقلاب اسلامی باید ادامه دهنده راه انبیاء و حکمای الهی باشد؛ هنری باشد که محصولات دیداری و شنیداری آن، اولیاء الله تربیت کند، هنری که انسان را در جهاد اکبر یاری کرده و سالک پرور است. بیننده و شنونده آثار هنر انقلاب اسلامی چه باربر و رفتگر و بنا باشد و چه پزشک و وزیر و وکیل، حال خوبی خواهد داشت چرا که بندگی الله می کند و غایت این بندگی شهادتی است که در آن شهید به وجه الله نظر دارد. به این ترتیب مخاطب هنر انقلاب اسلامی یا ولی خدا می شود یا شهید. به تعبیر علماء هنر انقلاب اسلامی باید هنر متنزّل باشد:...(هنر متنزّل) چون از بالا آمده این مثل یک طناب آویخته است به انسان میگوید این طناب را بگیر و برو بالا این انسان و جامعه را عاقل میکند.
نکته بسیار مهم بعدی فقدان شاخصه ای قابل اندازه گیری در حوزه تئوریزه کردن هنر انقلاب اسلامی است. اگرچه تعیین شاخصه ای قابل اندازه گیری برای مقولات هنری امری بعید به نظر می رسد اما شدنی است، چرا که اگر چنین نبود، مقام معظم رهبری چنین موضوعی را در حکم انتصاب رئیس فعلی سازمان صداوسیما که فعالیتهای آن پیوند عمیقی با کارهای هنری دارد، مطالبه نمی کردند. وقتی شاخص وجود نداشته باشد هر اثری به صرف نمایش آیه ای از قرآن، روحانی، زن محجبه، نماز، امامزاده و ... در زمره آثار دینی قرار می گیرد ولو اینکه کوچکترین اثر انسان سازی نداشته و یا حتی باورهای مخدوشی را به مخاطب منتقل کرده باشد.
گویا این در جمهوری اسلامی امری پذیرفته شده و جا افتاده است که هیچ نهاد، شورا و مرکزی از مسئولان و فعالان فرهنگی، هنری و رسانه ای بابت دوران فعالیت و یا آثارشان مطالبه نداشته باشند، اما از آنجا که غفلت در امور فرهنگی و هنری باعث ورود صدمات جبران ناپذیر به قلب و ذهن افراد جامعه شده و حتی تباه شدن آخرت آنها را به دنبال دارد؛ هنر انقلاب اسلامی نمی تواند بدون تعیین شاخصهای دقیق به انجام رسالتش امیدوار باشد. برای درک بهتر این موضوع کافی است انبوه نقدها و یادداشتهای گاه متناقض منتشر شده در زمان برگزاری جشنواره فیلم فجر و در بین رسانه های طرفدار هنر انقلاب مورد بررسی قرار گیرد. واضح است که عدم عمل به هر یک از تکالیف و مسئولیتهای فرهنگی و هنری از سوی دستگاهها و افرادِ مؤثر نتیجهای جز تهدید امنیت ملی کشور در پی ندارد، با این وجود نه تنها دستگاههای متعدد و عریض و طویل فرهنگی، هنری و رسانه ای جمهوری اسلامی که حتی بعضاً داعیه داران هنر انقلاب اسلامی نیز از به تصویر کشیدن الگوی انسان طراز انقلاب اسلامی و به تبع آن ساختارهای طراز انقلاب اسلامی در حوزه های گوناگون و در جهت نیل به تمدن نوین اسلامی عاجز و ناتوان هستند، که یکی از علل اصلی آن فقدان شاخصه ای قابل اندازه گیری است.
هنر انقلاب اسلامی بدون تعیین شاخصه ای قابل اندازه گیری نمی تواند به تهیه نقشه راه و طرحی جامع جهت انعکاس عناصر سبک زندگی مؤمنانه، شرافتمندانه و آزادمنشانه در آثار هنری و تولیدات فرهنگی و رسانه ای اقدام کند، طرحی که مبتنی بر بازخوردگیری بر حسب شاخص هایی منسجم بتواند پله پله و مرحله به مرحله میزان نیاز هنری جامعه به تولید برنامه های مختلف در زمینه نهادینه سازی هر یک از عناصر فوق را تعیین کرده و یا میزان همخوانی آثار تولید شده فرهنگی، هنری و رسانه ای با اهداف کلان طرح را مشخص نماید. می توان گفت فقدان این شاخص ها باعث شده تا هنر انقلاب اسلامی برآورد صحیحی از میزان نیازهای جامعه به آثار هنری مختلف نداشته باشد، مثلا اینکه چند ساعت و چه نوع آثار هنری در زمینه افزایش جمعیت و یا چند فیلم سینمایی در باب مذمت رباخواری یا دروغگوئی یا تنپروری پاسخگوی نیازهای جامعه است؟ درباره تقوی، ادب، حیاء، عفت، صبر، کار و تلاش، ایثار، غیرت، قناعت، شجاعت، عبادت، توکل، توسل، علم آموزی، جهاد، نماز، روزه، ولایت، امانتداری، صله رحم، عزت نفس و ... چطور؟ چطور می توان فهمید کدام اثر تقوی را در مخاطب تقویت و کدام اثر آن را تضعیف می کند؟ امام راحل میفرمایند: ... فیلمی که شما نشان می دهید اگر فیلم سازنده باشد در سراسر کشور سازندگی دارد و اگر یک فیلم خدای نخواسته انحرافی باشد در سرتاسر کشور نقش دارد. چطور می توان اثرگذاری یک محصول هنری را در سراسر کشور اندازه گرفت؟
زمینه ای بایر و آباد نشده؛ مهاجرت به شهرها؛ بهره وری پائین؛ افزایش تمایل به تحصیل در خارج از کشور؛ فرار از فعالیتهای تولیدی و کارآفرینی؛ فقدان روحیه کار و تلاش، توکل، امید، رغبت به تولید و سازندگی؛ روحیه متزلزل در برخورد با مشکلات اقتصادی؛ روحیه دلالی، واسطه گری و کسب درآمد از نوسانات ارزی؛ تمسخر محصولات و تولیدات بومی؛ بی انگیزگی برای پژوهش و مطالعه؛ صرف سرمایه در بانک، بورس، بازار ارز و سکه و ... تنها بخشی از نقاط ضعف فرهنگی جامعه است که با وجود آنها نیل به اهداف مدنظر نظام جمهوری اسلامی در حوزه اقتصاد مقاومتی امکانپذیر نیست، اما فقدان شاخصه ای قابل اندازه گیری و معیارهای صحیح اجازه حضور حداکثری هنر انقلاب اسلامی در جنگ اقتصادی را نمی دهد. کدام مشکل در اولویت قرار دارد؟ ابتدا باید به کدام مورد پرداخت؟ در چه قالب هنری و در چه سطحی از اثرگذاری؟
در مجموع باید دانست که تدوین شاخص ها باعث می شود تا هنر انقلاب اسلامی نسبت خود را با المانهای هنری مورد استفاده هنر غربی مشخص کند، از جاذبه های زنانه و تمسک به غرایز گرفته تا سرگرمسازی و اغوای مخاطب. هنر انقلاب اسلامی نمی تواند مغز و قلب مخاطب را با اغوای او تسخیر کند چرا که در این حالت دیگر مخاطب او رشد و تعالی پیدا نخواهد کرد. هنر انقلاب اسلامی وقت مخاطب و وقت جامعه اسلامی را هدر نمی دهد به صرف اینکه مخاطب را سرگرم کرده و او را از دیدن ماهواره ولو برای زمانی کوتاه باز بدارد. به عبارت دیگر هنر انقلاب اسلامی برای اینکه به نفسانیات جامعه دامن نزند ناچار است تا معیارها و شاخص هایش را هرچه زودتر تعیین و تدوین کند و این شاخصه ها از از آسیب جدی باندبازیها و رفاقت های مقطحی و دوره ای مصون نماید.
ادامه دارد ...
نظرات