قهرمان که آمال یک ملت را تجلی می بخشد و به آن ساحتی عینی می دهد که از دل آرزوها و آرمان های جمعی یک ملت برخاسته، بی شک نقش عمده ای در تحقق این اهداف جمعی مشترک میان هر ملتی است.
در این میان، یکی از جلوه گاه های اثرگذار قهرمان در تجسم صوری آن که بی واسطه می تواند نبض مخاطب و ملت را در دست گیرد و او را با همذات پنداری دیالکتیکی با خود تا میعادگاهش همراه سازد، ساحت سینما و ادبیات نمایشی داستان گوست.
نقش سینما در تجلی قهرمان بسیار اساسی است تا آنجا که در این باره، بسیار نوشته اند و تحلیل ها ارائه داده اند. از سویی دیگر، تاریخ هر ملت بستر و مأمنی است برای تبلور و رشد قهرمان هایی حقیقی که در زمان خود نوستالژی قهرمانان اسطوره ای را تحقق می بخشند. حال اینکه رسانه ها، و صاحبان قدرت رسانه و فرماندهان اذهان عمومی تا چه میزان در تحقق این آرمان در ذهن و دل و جان یک ملت نقش دارند مسأله ای است که خود به تحلیلی جدا نیازمند است. اما در دل هر ملت قهرمانان حقیقی وجود دارند که بی آنکه از سوی رسانه ها و صاحبان قدرت بر جایگاه اسطوره ای قهرمان تکیه بزنند، بی واسطه و مستقیم بر دل و جان ملتشان تکیه می زنند و نقش خود را در تحقق نیاز یک ملت برای داشتن قهرمان تثبیت می کنند.
شهید، حقیقتی بر گونه اساطیر
شهدا به عنوان قهرمان یک ملت در تحقق آرمان ها و خاستگاه یک جامعه نه تنها در دل تاریخ نام خود را جاودان کرده اند، بلکه با تحقق عمل قهرمانانه در والا ترین جایگاه خود و روحانی ترین شکلش یعنی ایثار و شهادت، آن را معنا بخشیده اند. عملی که از قهرمان های دیر زمانی اسطوره ای افسانه ای می سازد و با نامیرایی او در دل تاریخ، حس نیاز یک ملت به اسطوره و قهرمان را سیرآب می سازد. در این میان شهیدان هشت سال دفاع مقدس با تجمیع خاستگاه ملتی که وجه مشترکشان آن ها را به انقلابی واحد زیر بیرق اسلام کشانده و در راستای تحقق بخشیدن به آن و ایستادگی بر سر اعتقادشان به مقاومت و دفاعی هشت ساله با دژخیمان جهان وا داشته، نقشی جاودانه در تجلی اساطیر دارند و اینگونه است که شهید حقیقتی می شود بر گونه اساطیر، که آمالشان بسته به ساحت کلام و خیال است اما شهید این حقیقت زنده در دل تاریخ نیازی به وابستگی خیال مردم و تصور مخاطب ندارد که خود حقیقتی است بر گونه اساطیر.
گمشدن متوسلیان؛ به مثابه عروج افسانه ای کیخسرو
اما با مرور تاریخ هشت سال دفاع مقدس به گونه ای از قهرمانان اسطوره ای می رسیم که شأنی کمتر از شهدا ندارند و در نظر عام و تصور همان ملت، کارکردی جدا از قهرمان جان بر کف که با شهادتشان اسطوره گشته اند ایجاد می کنند.
جاوید الأثر احمد متوسلیان در میان تاریخ دفاع مقدس نقشی ویژه دارد که همواره با احتمال هایی که بر زنده بودن ایشان می رود و به تازگی نیز احتمال تحقق آن از سوی سران نظام بیشتر گشته است، کار کردی دوگانه در تعقل و احساسات یک ملت در تجلی یک قهرمان دارد. نقشی که هم از قهرمان سهم ویژه ای دارد هم از اسطوره و هم آمیخته با افسانه ای که با مفاهیم معنوی و فرهنگی ملتی یکتا پرست گره خورده، مفهومی چون، عروج، بازگشت، ظهور، جاودانگی؛ رویین تن بودن و ... که در ادبیات اسطوره ای ما همواره به دست قهرمانان و اساطیر متجلی گشته و ساحت معنوی قهرمان را معنا و غنا بخشیده اند.
در شاهنامه فردوسی بزرگ که آن را خرد نامه هم می خوانند و تجمیعی است از آرمان های یک ملت که نه از ساحت خیال که از عقل و تاریخ سرچشمه گرفته و با نامیرایی قدرت ادبیات افسانه ای، درهم آمیخته تا جلوه ای معنوی و فرامادی به تاریخ و فرهنگ غنی یک ملت ببخشد، اسطوره ای در میان پادشاهان و بزرگ مردان ایران زمین به چشم میخورد که جایگاهی خاص در تبیین نگاه ، توحیدی و ایرانی و حتی اسلامی ملت و میهن دارد. کیخسرو این پادشاه عدل گستر که صاحب فر ایزدی بوده و معراج روحانی داشته که او را جاودان ساخته و نوید بازگشت او که در آخر الزمان بازمی گردد و به یاری سوشیانت برمیخیزد، از بسیاری موارد قرابت و نزدیکی با کارکرد قهرمان و جایگاه قهرمان حقیقی و اسطوره ای فیلم «ایستاده در غبار» ساخته محمد حسین مهدویان دارد.
قهرمانی که مهدویان در ایستاده در غبار تصویر می کند گویی حیاتی جاویدان دارد که گم شدنش در دل تاریخ را برای مخاطب نوعی عروج تلقی می کند. عروجی نامیرا و ورای زمان، گمگشتی متوسلیان حاضر در فیلم، به نوعی اسطوره بودنش را در ساحت حقیقت و خیال تقویت می کند و از این جهت است که نگاه مخاطب به متوسلیانی که مهدویان در فیلم تصویر کرده بسیار اسطوره ای است و معنایی کامل از قهرمان را به معنای اسطوره ای و افسانه ایش تصویر می کند.
در این میان فن و هنر مهدویان، در کارگردانی، دکوپاژ، انتخاب بازیگر، نوع فیلمبرداری ، شیوه پرداخت درام، موسیقی و همه و همه در اجماع اجزاء فیلم، کمک کرده اند تا این باور و حس به عینی ترین حالت در فیلم به ثمر بنشیند تا جلوه گاهی باشد در تجلی قهرمان و اسطوره زمانه ما که فر ایزدی کیخسرو را برایمان باور پذیر سازد، که همانا اسطوره خیالی نیست در دل تاریخ و گمشده میان اوراق کتب قدیمی و باستانی، که با تهاجم فرهنگی غرب و انفعال فرهنگی ما، نقشش زنگار بسته و از یادها رود، بلکه آینه ای است تمام نما از تاریخ یک ملت که در بزنگاه های بزرگ ایران و ذهن تاریخی ایرانی خود را به منصه ظهور می رساند و همچون متوسلیان ها در دل تاریخ سندی حقیقی بر این گواه اند که اسطوره زنده است و جلوه نامیرای آن، تا تاریخ و بشر هست بر تارک این خاک قهرمان خیز اسطوره وار می درخشد.
ارسال نظر