شنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۵ - ۱۰:۳۴

نگاهی به انیمیشن آمریکایی«زوتوپیا»؛

آرمان شهر«زوتوپیا» تصویری دروغین از حقوق شهروندی آمریکایی

زوتوپیا

سینما پرس: صابر الله دادیان/ انیمیشن سینمایی «زوتوپیا» محصول ۲۰۱۶ شرکت دیزنی است، ماجرای این انیمیشن به یکی از کهن الگوهای سینمای آمریکا برمی گردد که استراتژی هجرت یهود و به وجود آمدن رژیم صهیونیستی را نیز تبیین می کند.

زوتوپیا همان آرمان شهری است که آمریکا از ابتدای شکل گیری اش سعی داشته تصویری ایده الیستی از آن به دنیا ارائه دهد و آرمان شهرخواهی یا utopianism از ابتدا جزو استراتژی های سیاستمداران آمریکایی به حساب می آمده که در سینمای سلطه نیز از کهن الگوی های اصلی به شمار می رود تا تصویری جهانی از آن به دنیا صادر کند.

در زوتوپیایی که دیزنی با جامعه ای از حیوانات ناطق و هوشمند ارائه کرده است نه تنها طرح آرمان شهر آمریکایی و رویای آمریکایی تبیین شده است بلکه با نظری بر نظام داروینیستی و رشد و بقای برترین ها سعی کرده تا در تثبیت این ایدئولوژی مطرود و ابتر قدمی دیگر بر دارد.

بچه خرگوشی که در خانواده ای ساده و کشاورز به دنیا آمده، بر خلاف شغل اجدادیشان که هویج کاری در مزرعه است، می خواهد افسر پلیس شود، بر همین اساس تصمیم میگیرد تا برای محقق کردن آرزوی کودکی اش به زوتوپیا برود، شهری که شعار آن «هر کس هرچه بخواهد می شود» است و هر رویای برای هر حیوانی فارغ از توان و جثه اش در این شهر ممکن خواهد بود.

خرگوش که به دلیل جثه کوچکش مورد توجه افسر مافوق قرار نمی گیرد، سرانجام موقعیتی می یابد تا توانایی و استعداد خود را به او و همکارانش ثابت کند. او با یک روباه دوره گرد و فریبکار آشنا می شود و به واسطه داشتن موردی از تخلفات مالی روباه در جرایم مالیاتی، می تواند او را به کار گیرد تا در راه پیدا کردن یک سمور گمشده یاری اش دهد.

در این راه خرگوش به سرنخ هایی می رسد که متوجه می شود ریشه گمشدن حیوانات شهر به شهردار می رسد، شهردار که یک شیر است از ترس اینکه حیوانات گمشده که به دلیلی نامعلوم خوی وحشی پیدا کرده و درنده شده اند شهر را بهم نریزند، آن ها را در محوطه ای کنترل شده اسیر کرده است.

خرگوش و روباه با رسانه ای کردن جرم شهردار و علنی کردن دست داشتنش در ماجرا می توانند او را بازداشت کنند، اما خرگوش که نمی تواند به آن چیزی که می خواسته برسد و به جای صلح و آرامش ناامنی را در زوتوپیا پراکنده کرده است ناامید و افسرده نشان پلیس خود را تحویل مافوق می دهد.

خرگوش که از بچگی و در پی درگیری کودکانه با یک بچه روباه، همیشه ترسی درونی از درندگان به خصوص روباه با خود همراه داشته است، نمی تواند ترس خود را از روباه پنهان کند. همین امر موجب می شود که روباه که به تازگی احساس کرده دوستی پیدا کرده است از او مکدر شده و رهایش کند. خرگوش افسرده شده و به آغوش خانواده و مزرعه هویج بازمی گردد.

در آنجا در پی کشف و شهودی متوجه می شود خوی وحشی حیوانات شکارچی به واسطه استفاده از یک گیاه وحشی است که خوی وحشی را در همه حیوانات و نه تنها شکارچیان زنده و بیدار می کند.

او به زوتوپیا بازگشته و با پیدا کردن روباه او را برای پیگیری پرونده و رسیدن به مقصران اصلی تشویق می کند.

فیلم سرتاسر پر شده از المان های سیاسی و انگاره های فرامتنی که به نمادهای حیوانی برخی از کشورها اشاره دارد. همچنین نقش کاراکترها در فیلم و کارکردهای استراتژیک شان در فیلمنامه همه اشاراتی سیاسی در پس نمادگرایی و پس زمینه تاریخی و فرهنگی کشورهای آنگلاساکسون دارد، تا سعی کند از طریق القای ناخودآگاه «زوتوپیا» را به عنوان کشوری آزاد همچون آمریکا تصویر کند که در آن حقوق شهروندان و مردم به طور مساوی و کاملا عادلانه محقق می شود و از تبعیض نژاد و اعمال قدرت در آن خبری نیست.

اما برای باور پذیری این ادعا فیلمساز و گروه نویسنده تدابیری را اتخاذ کرده اند تا ذهن کنجکاو و پویشگر مخاطب را با خود تا انتهای فیلم همراه کنند، امری که در نهایت با تبرعه شدن شهردار که یک شیر است و متهم شدن بره منشی اش که بعد از او شهردار شده است به همان استراتژی و کهن الگوی آمریکایی می رسیم که در آن نقش قهرمان به عنوان افشا کننده و حل کننده راز و معمای فیلم بسیار برجسته است.

اما در کنار همه مباحث استراتژیک و طراحی های مغرضانه و جهت دار سیاسی در این انیمیشن باید گفت فیلمنامه به شدت از ضعف ساختاری رنج می برد. به خصوص درنیمه دوم فیلمنامه که به دلیل پایان زودرس در اواسط فیلم، کشش داستان از تکاپو افتاده و قهرمان نیز کارکردش را از دست می دهد. پس از دستگیری شهردار به عنوان کسی که عامل گمشدن حیوانات شکارچی است و بازگشت خرگوش به مزرعه، فیلمنامه در واقع پایان می یابد با این تفاوت که هنوز بزرگترین جواب فیلم داده نشده است. این در حالی است که بیننده هیچ احساس نیازی به شنیدن پاسخ و یا دنبال کردن فیلم ندارد، چراکه هنوز مهمترین سوال فیلم هم مطرح نشده است تا بیننده به دنبال پاسخ آن فیلم را دنبال کند.

در واقع فیلمنامه زوتوپیا از ضعیف ترین فیلمنامه های اخیر شرکت های بزرگ انیمیشن سازی هالییوود به خصوص دیزنی و پیکسار است که برخلاف دستآوردهای بزرگ صنعت انیمیشن و تکنولوژی های متحرک سازی و مدلینگ، نتوانسته است استراتژی تبیین شده در اتاق فکر های دیزنی و هالیوود را در فیلم به صورت تأثیرگذاری نمایان سازد و در برخی سکانس ها به شدت شعاری و گل درشت از کار درآمده و کارکردی مخالف آنچه باید پیدا کرده است.

در پایان  باید گفت نباید از این نکته غافل ماند که زوتوپیا در نوع خود نقطه عطفی مهم در تاریخ انیمیشن سازی سه بعدی و نیز شرکت دیزنی است چراکه تکنولوژی فوق پیشرفته نرم افزار های انیمیشن سازی در این فیلم با رشد قافل وصفی نسبت به آخرین تولیدات این شرکت افزایش یافته اند، و می توان انتظار داشت که انیمیشن با سرعتی بسیار زیاد بتواند قله های دست نیافتنی صنعت سینما و تکنولوژی فیلم را از لحاظ وسعت سلایق بصری گسترش داده و به جذابیت های بصری سینما بی افزاید. اما در همین روند رو به رشد تکنولوژی، شاهد فقر ایده پردازی، عدم خلاقیت در داستانگویی و نبود حرف های جدید در حوزه انیمیشن غرب هستیم که می تواند تا میزان قابل توجهی از مخاطبان این صنعت نوظهور سینما در جهان بکاهد.

نظرات

  • ۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۱۰:۵۹
    1 0
    اتفاقا سبک جدیدی در این فیلمنامه و برخی فیلم های داستانی به ادبیات نمایشی سینما اضافه شده که هنوز کار داره به ایران برسه پایان فیلم در وسط فیلم جایی که انتظار نداریم تمام شود و وارد شدن به سناریو جدید تکنیک جدید 2 فیلمنامه در یک فیلمنامه که موارد دیگری هم وجود دارد
  • صابر الله دادیان ۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۱۲:۲۸
    0 0
    این سبکی که شما می فرمایید جدید نیست و از اوایل قرن بیست و یک در سینمای هالیوود رواج پیدا کرد شیوه های روایت فیلمنامه در سینمای جهان عموما به سه شیوه است: یک سینمای شاه پیرنگ و داستان گو که تمام تولیدات هالیوود و دیزنی در بدنه اصلایش رو شامل میشه چون اکثریت مخاطب رو در برمیگیره و بیشترین جذابیت رو هم دارایست دوم خرده پیرنگ که سینمای اروپا و سینمای هنری شوروی از اون جنس هستند و مبنی به فضای ذهنی و فرمی فیلمساز مؤلف هستش و سوم سینمای ضدپیرنگ که سینمای کاملا شخصی و هنری هست و کم ترین مخاطب رو داره ولی از لحاظ ارتقاء زبان داستان گویی سینما ارزشمنده این فیلم زوتوپیا از تولیدات بدنه اصلی دیزنی و هالیوود به شمار میره و همه اجزاء اون نشون دهنده سینمای روایتگر شاه پیرنگ و کلاسیکه... در همین قاعده و با حضور قهرمان های اصلی، فیلم نمیتونه کار کرد کلاسیک و درست رو بر اساس قاعده سه پرده ای هالیوود بنا کنه و به همین دلیل ضعف فیلمنامه داره، بسیاری از منتقدین دنیا هم به این موضوع اشاره کردند که فیلمنامه چیزی بیشتر از یک کلیشه هالیوودی نیست و حتی نتونسته خودش رو به بهترین های این شیوه و موضوع روایت نزدیک کنه ولی دست آورد های فنی انیمیشن بی نظیر و ستودنی هستش از نظر شما دوست گرامی کمال تشکر رو دارم
  • شهروند تهرانی ۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۲۰:۰۸
    0 0
    سلام و عرض ادب؛ دختر بنده 12 سال دارد و به مانند بسیاری از کودکان خواهان دیدن اینگونه پویانمایی هاست و ما نیز توانایی مخالفت با او را نداریم اما در حد توان سعی می کنیم پشت پرده ی این پویانمایی ها را برای او شرح دهیم که تاکنون موفق نبوده ایم. او نیز به مانند دوستانش بعد از دیدن این پویانمایی ها و کارتون ها، سریعاً مطلبی در اینستاگرام در تمجید اثر مذکور به زبان کودکانه ی خود ارسال می کند و دیگر دوستانش نیز او را همراهی می کنند. به نظرم یکی از عواملی که باعث شده است من نتوانم به دخترم پشت پرده ی ساخت این پویانمایی ها و کارتون ها را نشان دهم این است که هرچقدر هم که من سعی کنم این نقد ها را به زبان ساده برای او توضیح دهم، از آنجایی که اصل نقد، مخاطب نوجوان را مدنظر نداشته است و با منطق یک دختر یا پسر 12-15 ساله بیگانه است، و چون والدین نیز از تخصص کافی برخوردار نیستند (مثل من) نمی توانیم کودک خود را توجیه کنیم و اگر سختگیری در خصوص ندیدن پویانمایی صورت گیرد، ایجاد شکاف و نفرت و ... می کند. ای کاش نقد هایی نوشته شود که مخاطب آن دخترها و پسر های 12-15 ساله باشند تا ما نیز برای برگردان نقد ها به زبان کودکانه، مشکلی نداشته باشیم و حداقل کودکانمان این کارتون ها را که بسیار برای آنها محبوب است، با آگاهی ببینند. باتشکر
  • امیر ۱۳۹۵/۰۴/۲۶ - ۲۲:۵۰
    0 1
    نقد خوبی بود . به نظر من هم انیمیشن های چندسال اخیر هالیوود خیلی کلیشه ای و رو به عقب اند.
  • صابر الله دادیان ۱۳۹۵/۰۴/۲۷ - ۱۲:۲۳
    0 0
    با سلام خدمت شما خواننده گرامی (شهروند تهرانی) یکی از مسائلی که در دنیای رسانه انیمیشن های غربی مد نظر تولیدکنندگان است همین مسأله است که انیمیشن هایی تولید کنند که مخاطب آن ها صرفا کودک و نوجوان نباشد و همه قشر ها و گروه های سنی را مخاطب خود قرار دهد. چراکه القای مفاهیم ضمنی و جهت دار برای اثرگذاری مصداقی و موردی بر روی مخاطب از این راه میسر است و در ارتباط با فروش نجومی این آثار هم می تواند رویکرد مثبتی داشته باشد. اما در ارتباط با نقد و بررسی این موضوعات و کنکاش در مفاهیم آن برای منتقل کردن درست مطالب به کودکانمان در مواجه با این آثار به شما پیشنهاد می کنم مجموعه برنامه های نقد و بررسی استراتژیک انیمیشن توسط استاد حسن عباسی را تهیه کرده و با دقت ببینید این برنامه ها برای مخاطب نوجوان و حتی کودک تولید شده است و سعی دارد با نزدیک شدن به زبان کودکان و فضای ذهنی آن ها فیلم را بررسی کرده و به نکات عمیق و پشت پرده آن نزدیک شوند. به عنوان نکته آخر باید توجه داشت که نگاه سلبی به این آثار کار مؤثری نست و نباید کودکانمان را از دیدن این آثار منع کنیم چون باعث می شود آن ها تهییج شده و با اشتیاق بیشتری به سمت دیدن آن ها بروند بلکه باید در فضایی صمیمی و خانوادگی با آن ها کارتون ها را تماشا کرد و در جای جای فیلم در مرتبه های دوم و سوم تماشا نکات مخفی در آن ها را برای کودکانمان توضیح دهیم. ممنون از حسن توجه شما دوست عزیز
  • امیر ۱۳۹۵/۰۴/۲۹ - ۱۰:۳۴
    0 0
    معلوم نشد وقتی که پلیس به دستگیری شهردار سابق اقدام می کند، موجود ریزه میزه ای که دشمنانش را فریز و منجمد می کند، قسر در می رود!؟ زیرا در ادامه فیلم می بینیم که خرگوش دوباره به سراغ اومی رود و از تهدید و امکان منجمد کردن او برای به حرف آوردن کسی که دستگیر کرده است استفاده می کند.
  • رضا ۱۳۹۵/۰۵/۰۴ - ۰۹:۳۱
    1 0
    در آخر داستان شير نماينده قدرت حاكم زنداني كردن حيوانات را با اين جمله توجيه ميكند كه به دليل درستي اين كار را كرده است ، اما توضيح نمي دهد كه چرا بايستي اين كار درست را مخفيانه انجام ميداد . به نظر من اين دقيقا مترادف توجيه ايجاد زنداني به نام گوانتانامو توسط آمريكا است . هاليوود در قالبي زيبا و فريبنده مروج و توجيه كننده قدرت حاكم بر دهكده جهاني است .

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.