ژانر سینمای کودک به دلیل اهمیتی که این قشر از جامعه در آینده و سرنوشت هر کشوری دارند در تمامی کشورهای صاحب صنعت سینما قدر و قیمت فراوانی دارد و دولت ها و حکومت ها توجه ویژه ای به آن می کنند؛ بسیاری از کشورها با استفاده از نظرات کارشناسان و صاحب نظران در زمینه مسائل مختلف اجتماعی، رواشناسی و... به خوبی به این مهم واقفند که می توان با تولید آثار سینمای کودک اهداف و نظرات حکومت ها در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و... را برای نسل های بعدی در تولید آثار سینمای کودک و نوجوان متبادر کرد و به آن ها دست یافت.
در حالی که بسیاری از کشورهای جهان تمرکز و توجه بسیار ویژه ای در زمینه تولید فیلم های داستانی و انیمیشن برای کودکان و نوجوانان شان دارند، کشور ما که طی سال های پس از پیروزی انقلاب توجه ویژه ای به این گونه مهم سینمایی داشت در سال های اخیر با نوعی رکود و بحران در این ژانر سینمایی مواجه شده است و این مسئله باعث شده تا مخاطبان اصلی این حوزه سینمایی بدل به مشتریان پر و پا قرص انیمیشن ها و فیلم های کودکانه هالیوودی بشوند؛ این اتفاق مهم زنگ خطری برای مسئولان فرهنگی و هنری کشور ما است چرا که اگر کودکان و نوجوانان ما که آینده ساز این سرزمین هستند بخواهند همچنان در غرقاب تولیدات هالیوودی دست و پا بزنند روز به روز از فرهنگ بومی خود دور شده و حلقه ارتباطی شان را با فرهنگ ملی و میهنی از دست می دهند و طی چند دهه دیگر اصلا هویتی از فرهنگ ایرانی در کشور وجود نخواهد داشت.
سینمای جهانی و به ویژه هالیوود با تولید انیمیشن های حرفه ای و خوش رنگ و لعاب توانسته اند نه تنها کودکان و نوجوانان کشور ما بلکه بسیاری از کودکان و نوجوانان در سایر کشورهای جهان را به سمت آنچه خود می خواهند سوق دهند و این در حالی است که ما همچنان دست روی دست گذاشته ایم و به جای اینکه به فکر تولید آثار شاخص در این زمینه باشیم مرتباً شعار داده و یا با انجام کارهایی مانند تأسیس شورای راهبردی سینمای کودک و امثالهم می خواهیم که سینمای مضمحل شده کودک را نجات بخشیم غافل از آنکه قطعاً از انجام این گونه کارها آبی برای سینمای کودک گرم نخواهد شد چرا که تجربه ثابت کرده همیشه عمل مهمتر از تیتر و عنوان است!
کودکان ما در حالی با تماشای آثار فرهنگی سینمای غرب دچار استحاله فکری و فرهنگی می شوند که تاریخ کهن و ادبیات غنی میهن ما سرشار از داستان ها و سوژه ها و موضوعاتی است که می تواند سبب ساز تولید ده ها اثر سینمایی و تلویزیونی برای کودکان و نوجوانان شود و آن ها را نسبت به تاریخ کهن کشورمان آگاه سازد اما متأسفانه اندک تولیدات سینمای کودک ما طی این سال ها به شدت دچار لکنت شده و حرف تازه ای برای کودکان امروزی در پی ندارد و فیلم هایی هم که در این زمینه ساخته می شوند بیشتر به کام بزرگسالان هستند تا کودکان و هیچ گونه جذابیتی برای آن ها ندارند.
قطعاً امروزه بیش از هر نکته ای ما نیازمند آن هستیم تا همانند سال های میانی دهه ۶۰ و ابتدایی دهه ۷۰ بتوانیم فیلم هایی را تولید کنیم که بتوانند ارتباط صمیمانه ای میان قشر کودک و سینما برقرار کنند و دست به یک جریان سازی در سینمای کودک و نوجوان بزنند اما مشکلات زیادی در این راه وجود دارد که حتی فکر کردن به این اتفاق را کمی دشوار می سازد چرا که ما همواره با فیلم هایی فاقد انتقال اندیشه و پیام مفید برای نسل نوپا مواجه هستیم و از سوی دیگر تخيل يا فانتزى کودکانه در اکثر ساخته های این گونه سینمایی به چشم نمی خورد.
بیراه نیست اگر بگوییم اکنون از سینمای کودک در کشور ما فقط نامی باقی مانده است، چرا که در سال های اخیر کمتر کارگردان و تهیه کننده ای پیدا می شود که بخواهد وقت و سرمایه اش را برای سینمای کودک بگذارد؛ تنها افرادی که از سال ها قبل دغدغه سینمای کودک را داشته اند هر چند سال یک بار دست به تولید این گونه فیلم ها می زنند که آنهم اغلب هم در گیشه با شکست مواجه می شوند چرا که سطح کیفی فیلم های تولید شده در ژانر کودک همچنان مشابه سبک فیلم های تولید شده در ۲۰-۱۵ سال پیش است و کودکان نسل امروز نیز با پیشرفت علم و تکنولوژی و آمدن ماهواره ها و ده ها دستگاه بازی و سرگرمی و کامپیوتر و انواع کارتون ها و فیلم های با کیفیت و اغوا کننده کننده خارجی و ... که توقعات و ذهن آن ها را گسترش داده است دیگر مانند کودکان نسل های پیشین خود به داستان های قدیمی علاقه ندارند.
برای پیگیری علل این اتفاق بد نیست که نگاهی گذرا به تمامی جریاناتی که طی تمامی سال های پس از انقلاب برای سینمای کودک به وجود آمد و باعث شد تا آفاتی مرگبار آن را به سوی نابودی بکشاند بیندازیم.
برگزاری جشنواره ها؛ متأسفانه در حال حاضر حوزه کودک و نوجوان تنها به جشنواره فیلم کودک مختص شده و سبب شده که فعالان سینمای کودک دیگر به فکر کارهای جدا از جشنواره نباشند. دیدگاه جشنواره ای نسبت به تولیدات سینمای کودک یکی از آفت های اصلی است که این گونه مهم سینمایی را به نابودی و اضمحلال کشانده است؛ فیلمسازان سینمای کودک در حالی این روزها تنها به حضور در جشنواره های می اندیشند که پیش از این طی ۲ و ۳ دهه گذشته به فکر تولید آثار خوب و شاخص برای کودکان و نوجوانان بودند و می خواستند فیلم های شان فاتح گیشه های سینما باشد.
در واقع جشنواره زدگی که متأسفانه اغلب مدیران سینمای کشور طی سال های اخیر به آن دامن زده اند باعث شده تا ما کمتر شاهد تولید آثار شاخص در سینمای کودک و نوجوان باشیم چرا که اندک تهیه کنندگان و کارگردانانی که همچنان وفادار به این گونه مهم سینمایی بوده اند ترجیح داده اند همواره برای حضور در جشنواره با شتاب زدگی فیلم های خود را سرهم بندی کرده و بدون آنکه توجهی به امیال و خواسته ها و نیازهای کودکان جامعه داشته باشند آن ها را به دفتر جشنواره برسانند.
جالب آنکه در دوران طلایی سینمای کودک هیچ جشنواره ای برای این آثار سینمایی وجود نداشت و از آنجا که تولیدات سینمای کودک در کشور بسیار زیاد بود و این آثار با استقبال بسیار زیادی از سوی خانواده ها روبرو می شدند این گونه فیلم ها در کنار سایر تولیدات سینمایی در جشنواره فیلم فجر نمایش داده می شدند و در هشتیمن دوره برگزاری جشنواره فیلم فجر، فیلم های کودک از آن جدا شدند و به صورت جشنواره ای مستقل کار خود را ادامه دادند.
از سوی دیگر یکی از مهمترین آسیب هایی که این جشنواره زدگی به سینمای کودک وارد ساخت این بود که بسیاری از فیلمسازان سینمای کودک دنباله روی ساخت آثاری مقلدانه از روی دست زنده یاد عباس کیارستمی و یا مهدی نادری شدند که در آن دوران توانسته بودند مورد توجه جشنواره های داخلی و خارجی قرار بگیرند و اغلب فیلم هایی درباره کودکان می ساختند که مخاطب اصلی سینمای کودک به هیچ عنون میلی برای تماشای آن ها نداشت و ترجیح می داد نیازهای خود را در جایی دیگر جستجو کند.
عدم استفاده از کارشناسان خبره در شورای تصویب فیلمنامه بنیاد سینمایی فارابی؛ بنیاد سینمایی فارابی که از همان آغازین روزهای تأسیس اش به عنوان متولی سینمای کودک و نوجوان در کشور شناخته می شد طی تمامی این سال ها وظیفه تولید و حمایت از این گونه آثار سینمایی را بر عهده داشته است. متأسفانه کارشناسانی که در شورای تصویب فیلمنامه کودک این بنیاد حضور دارند سال های متمادی مانند یک کارمند پشت میزهای خود در این بنیاد تکیه زده اند و بدون اینکه خود را بر اساس خواسته ها و نیازهای روز سینمای کودک به روز کنند دست به انتخاب و یا رد فیلمنامه های رسیده می زنند.
این در حالی است که سینمای کودک نیاز به حضور کارشناسانی متخصص و مجرب در زمینه روانشناسی کودکان و نوجوانان دارد که در عین حال به سینما آشنایی کامل داشته باشند و بر اساس دانش روز دست به انتخاب و یا رد فیلمنامه های کودک بزنند و بر اساس افکار کهنه و نخ نما شده شان که شاید دو دهه گذشته می توانست برای سینمای کودک و نوجوان مفید و موثر واقع شود اینطور سینمای کودک را به نابودی نکشانند.
حضور نیروهای غیرمتخصص در شورای تصویب فیلمنامه کودک و نوجوان بنیاد فارابی (که شنیده شده برخی از آن ها طی یکی دو سال گذشته تصمیم به سوادآموزی در حوزه سینما کرده اند و به عنوان هنرجویان رشته فیلمسازی و فیلمنامه نویسی در انجمن سینمای جوانان ایران برای آموختن اصول اولیه سینما ثبت نام کرده اند) یکی از علل اصلی آسیب به سینمای ستمدیده کودک و نوجوان است و این امر نیاز به تدبیر جدی توسط مسئولان سینمایی و مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی دارد تا کارمندهای شان را در حوزه هایی به غیر از حوزه های تخصصی سینما به کار گیرند!
مغفول ماندن سایر دستگاه ها و نهادهای مرتبط با حوزه کودک؛ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یکی از دستگاه ها و نهادهایی است که با همراهی و همیاری نهادهایی مانند خانه ادبیات کودکان و نوجوان و... دست به تولید آثار سینمایی شاخص و ماندگاری در این حوزه می زد اما متأسفانه این کانون نیز مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی گویا در خواب غفلت فرو رفته و اصلاً توجهی به این حوزه مهم ندارد.
از سوی دیگر وزارت آموزش و پرورش به عنوان یکی از متولیان اصلی حوزه انجام امور فرهنگی و آموزشی کودکان و نوجوانان که سال ها قبل همکاری خوبی با متولیان سینمای کودک داشت سال ها است که چندان توجهی به این حوزه ندارد و حتی در زمان اکران فیلم های کودک برای حضور دانش آموزان در سالن های سینما همکاری چندانی با صاحبان آثار سینمایی انجام نمی دهد.
عدم برنامه ای جامع و کامل در این زمینه و همچنین عدم تعامل میان دستگاه ها و نهادهای مرتبط با حوزه کودک و نوجوان باعث شده تا این گونه سینمایی روز به روز در معرض تخریب بیشتر قرار گیرد.
عدم توجه مسئولان به رسانه های دیداری و فضای مجازی؛ رسانه های دیداری و فضای مجازی سالیان درازی است که مخاطبان بی شماری از همه رده های سنی را مجذوب خویش ساخته اند، به طوری که اغلب افراد در طول روز ساعات زیادی از وقت خود را برای رسانه های دیداری و دیجیتالی اعم از: تلویزیون، سینما، کامپیوتر و غیره صرف می نمایند. در دنیای مدرن امروز کمتر کسی را می توان یافت که با این گونه رسانه ها بیگانه باشد و در طول روز با آن ها سر و کار نداشته باشد. این گونه فن آوری های رسانه ای و الکترونیکی به سرعت نور وارد زندگی روزمره مردم شده و به نوعی دنیا را به سمت و سوی دیجیتالی شدن پیش برده است، مردم از هر سطح طبقاتی، با هر ملیت و قومیتی با این رسانه ها عجین شده اند و زندگی به دور از چنین دستاوردهایی برایشان ناممکن است!
پس می توان به این نتیجه رسید که از کنار این رسانه ها به سادگی نمی توان گذشت چرا که این رسانه ها به نوعی پاسخ گوی تمامی نیازهای مردمی است که امروزه در حال گذران عمر هستند. کودکان نیز به عنوان بخشی از جامعه جهانی از این قائده مستثنی نبوده و به این روش از زندگی عادت نموده اند چرا که کودک با توجه به رفتار والدین و محیط زندگی اش به این رسانه ها وابسته شده و به دلیل لذت وافری که از این رسانه ها می برد دیگر مجالی برای بازی با اسباب بازی و یا بازی های فکری و یا استفاده از طبیعت ندارد و میل و رغبتی برای استفاده از آن ها در خود نمی بیند، این مهم به ویژه در کشورهای در حال توسعه به چشم می خورد.
استفاده بیش از حد کودکان از این نوع رسانه ها به ویژه شبکه های ماهواره ای امروزه برای خانواده ها امری بسیار عادی قلمداد می شود، در صورتی که استفاده غلط و غیر اصولی از این رسانه ها می تواند در رشد و شخصیت آینده کودک تاثیرات منفی بگذارد. کودک به دلیل سن کم و عدم رشد فکری و درک کافی تمامی گفتار و تصاویر پخش شده از تلویزیون را به عنوان واقعیتی صرف و نه نمایشی غیرواقعی و تمام شدنی، می پذیرد و آن ها را باور کرده و در حافظه بلند مدت خود ذخیره می نماید، این مهم به ویژه در زمانی بروز پیدا می کند که محتوای یک اثر کودکانه خواه فیلم، کارتون و یا بازی کامپیوتری برای کودک قابل کشش و جذاب باشد، در این جا است که کودک ناخودآگاه غرق تماشای فیلم شده و اگر به یک همذات پنداری با قهرمان اصلی برسد خود را در فضای مورد نظر و با همان تیپ و لباس و حرکات و رفتار می بیند و مانند یک هنرپیشه رفتار آن شخصیت را تقلید می کند، کودک با شادی قهرمان داستان شاد و با غم او غمگین می شود و بدین ترتیب در حوادثی که برای قهرمان مورد نظر رقم می خورد می ماند. کودک در مراحلی از زندگانی خویش تفاوت میان فانتزی و واقعیت را درک نمی کند و این مهم می تواند آسیبی جدی برای وی در آینده نه چندان دور باشد!
این وظیفه تولید کنندگان ویژه برنامه های کودک در تمامی رسانه های دیداری است که با علم و اطلاع و آگاهی کامل و زیر نظر متخصصان رفتار شناسی کودکان مبادرت به ساخت برنامه های خود نمایند که متاسفانه چنین امری تا کنون آن گونه که باید در ایران محقق نشده است و در هر یک از رسانه ها، دست اندرکاران ذیربط افکار و سیاست های خود را به کودکان القاء می نمایند.
عدم توجه به ادبیات کهن ایران زمین و قهرمانان وطنی؛ یکی از مهمترین آفات سینمای کودک و نوجوان عدم وجود قهرمان در آثار سینمایی تولید شده در داخل کشور است؛ متأسفانه سازندگان آثار سینمایی ما چندان توجهی به قصه ها و داستان های ایرانی ندارند و جز یکی دو کارگردان مانند نادره ترکمانی که همواره در آثارشان سعی داشته اند از کهن افسانه های ایرانی برای تولید فیلم شان بهره مند شوند دیگر فیلمسازان به فکر تولید آثاری مبتنی بر ادبیات کهن و فولکلوریک ایران زمین برای کودکان نیفتاده اند.
در نقطه مقابل کودکان ما در منجلاب محصولاتی غرق شده اند که از غرب وارد کشور شده، این گونه محصولات که به طور گسترده و بی رویه ای توسط کشورهای خارجی وارد ایران می شود به نوعی باعث از بین رفتن فرهنگ غنی ایران زمین نیز می گردد و در دراز مدت باعث می شود کودک بدون هرگونه توجهی به فرهنگ و هنر کشور خویش به فرهنگ کشورهای بیگانه وابسته شود، آن چیز که مسلم است این که کودک ایرانی هری پاتر، شرک، سوپرمن و امثالهم را بسیار بیشتر از کدو قلقله زن، خاله سوسکه و شنگول و منگول، که ریشه در فرهنگ عامه مردم ایران زمین دارند، می شناسد و البته به دلیل پیشرفت روز افزون تکنولوژی و فناوری های روز و رشد فکری کودکان نسل جدید دیگر نمی توان آن ها را با این گونه قصه های کهن و دست چندمی ارضاء نمود و فیلم هایی ضعیف و به دور از تکنولوژی های روز دنیا با اقتباس از این آثار کهنه را به کودکان قالب کرد!
عدم توجه به پیشرفت فکری نسل ها؛ کودک امروز رشد کرده و بینش و آگاهی بیشتری از کودکان نسل های قبل پیدا کرده است و از بدو چشم گشودن اش به دنیا با لوازم و رسانه های دیجیتالی و الکترونیکی سر و کار داشته است، کودک امروزه دیگر کودک سه نسل قبل نیست که بشود او را با قصه های آقا شیره و خانم بزه سرگرم نمود، کودک امروز به واسطه این گونه رسانه ها فضا و کهکشان و ستاره شناسی و علوم و فنون و تکنیک را به زبان ساده کودکانه شناخته است! پس باید در این میانه به فکر چاره ای برای آشتی دادن کودکان با فرهنگ غنی سرزمین مادری شان با تکنولوزی های پیشرفته و روز دنیا بود. در این میانه و در این هجمه ورود محصولات رسانه ای بیگانه کودکانه به کشور و در دورانی که کودکان از برنامه های تکراری و بی جاذبه تلویزیون خسته و دلزده شده اند و به سمت و سوی فیلم ها و انیمیشن ها و بازی های کامپیوتری خارجی که به آسانی در دسترس شان قرار دارد می روند تنها سینمای نجیب ایران است که می تواند فریاد رس آینده سازان ایران زمین باشد!
مسئولان و مدیرانی که در دستگاه ها و نهادهای مختلف فرهنگی و هنری مرتبط با حوزه کودکان مشغول به فعالیت هستند باید آگاهانه و بر اساس نیازهایی که جامعه امروزی طلب می کند دست به تولیدات در حوزه کودک و نوجوان بزنند اما متاسفانه آنچه شاهدیم این است که مسئولان همواره چند گام عقب تر از کودکان حرکت می کنند و کودکان بیشتر از منابع زیادی که در اختیار دارند افکار خود را قوی کرده و آنچه که مسئولان می خواهند به خوردش بدهند را قبول ندارند!
با وجود این همه مشکل در سینمای مهم کودک این سوال در اذهان بسیاری به وجود می آید که آیا سینمای کودک در کشور ما دوباره جان می گیرد؟
ادامه دارد...
نظرات