در بخش نخست میزگرد «آسیب شناسی سینمای دفاع مقدس» که در خبرگزاری سینماپرس و با حضور فعالان شناخته شده این نوع از سینما همچون حسن برزیده، علی غفاری، سیدجواد هاشمی، محمدرضا اسلاملو، جبار آذین و جهانگیر الماسی برگزار شد مواردی همچون چرایی موفقیت سینمای دفاع مقدس در دهه ۶۰ و همچنین کم کاری مدیران فرهنگی کشور طی ۲ دهه گذشته برای اعتلای این سینما بررسی شد و اینک بخش دوم این میزگرد در ذیل مطلب برای اطلاع مخاطبان گرامی سینماپرس نقل شده است.
برزیده: من وقتی می گویم سینمای دفاع مقدس مرده است به دلیل آن است که خود مسئولان فرهنگی امروزی، سینمای دفاع مقدس را باور ندارند که اگر باور داشتند الآن وضعیت سینمای دفاع مقدس این گونه آشفته نبود. حرف من این است که اگر انجمن سینمای دفاع مقدس وجود دارد باید به ما کمک کند. من به عنوان یک سینماگر دغدغه مند می روم به آن ها فیلمنامه می دهم و می گویم این همان سلولی است که می تواند سینمای جنگ را نجات دهد اما هیچ حمایتی از این فیلمنامه نمی شود. امروز حتی وضعیت به گونه ای است که بازیگران سینما نمی آیند فیلم دفاع مقدس بازی کنند. البته اینقدر فیلم بد و ضعیف در حوزه دفاع مقدس ساخته شده که شاید رغبتی برای بازیگران وجود ندارد تا در این نوع آثار بازی کنند اما من معتقدم برخی مسائل سیاسی مانع حضور آن ها در این گونه فیلم ها می شود از سوی دیگر سرمایه گذاری در سینمای دفاع مقدس خیلی گرانتر از سایر حوزه ها است و همین باعث شده تا تهیه کنندگان بخش خصوصی که ۲۰۰ میلیون تومان برای تولید فیلم های شان هزینه می کنند و ۴ میلیارد سود خالص در می آورند دیوانگی نکرده و به جای روی آوردن به سینمای دفاع مقدس همان آثار نازل خود را بسازند و سود کنند.
*منتظری: اشاره ای شد به بحث بازیگران سینما و اینکه آن ها به دلیل سیاسی کاری در آثار سینمای دفاع مقدس حضور پیدا نمی کنند که بنده شخصا نمی توانم این مورد را قبول داشته باشم چرا که طی سال های اخیر در آثار سینمای دفاع مقدس ما شاهد حضور تعدادی از بازیگران شناخته شده و مطرح سینما بوده ایم، آقای هاشمی شما به عنوان بازیگری که سال ها در این نوع سینما حضور داشتید آیا معتقدید که به جهت سیاسی وضعیتی بر سینمای ما حاکم شده تا بازیگران تمایلی به حضور در این نوع آثار نداشته باشند؟
هاشمی: من معتقدم آنقدر کار کم شده که همه بازیگران در هر اثری حضور پیدا می کنند. امروزه بیکاری گریبان بخش عمده ای از اهالی سینمای کشور را گرفته و متأسفانه شرایط به گونه ای شده که دیگر از ما دعوت نمی کنند و می گویند که ما مچاله شده هستیم و به جز یک طیف خاص که همیشه حضورشان در سینما و تلویزیون تضمین شده است با سر برای بازی در فیلم ها می روند و در همه جا هم حضور دارند سایرین بیکار و خانه نشین هستند.
الماسی: در همین رابطه باید بگویم که در دهه ۶۰ کسی به سینما به عنوان کار نگاه نمی کرد. بنده با اینکه سینما تنها شغلم بود هرگز به آن به چشم شغل نگاه نکردم. سینما برای من و امثال من بستر اندیشه بود و نه فعالیت برای رزق و روزی؛ من ۱۲ سال است کار نکردم اما خودم را نفروختم!
هاشمی: چون دوستان در رابطه با دخالت سیاست در تمامی عرصه های فرهنگی و هنری کشور حرف زدند من هم به آن اشاره ای می کنم؛ متأسفانه همه چیز در کشور ما سیاسی است. اما ای کاش سینمای ما سیاسی نبود. ما باید اول این سوال را پاسخ دهیم که آیا سینما اصالتاً سیاسی است یا فرهنگی؟ اگر فرهنگی است که سیاسیون نباید به آن کاری داشته باشند چون دخالت آن ها سینمای ما را نابود می کند اما متأسفانه در عرصه سینما مدیران ما همیشه با توجه به اصالت های سیاسی شان کارگزار شده اند، به عنوان مثال اگر هر مدیری برای سازمان سینمایی انتخاب می شود به جهت آن است که مناسبات سیاسی اش با دولت نزدیک است، بعد فنی و مدیریتی برای به کار گماردن وی هیچ اهمیتی ندارد! این مشکل همه عرصه ها را در کشور ما نابود می کند. اقتصاد بیشتر از همه نابود می شود و سینما هم یکی از مقوله هایی است که نابود می شود.
اما در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که بازیگران اینقدر بیکار هستند که هر فیلم بدی را بازی کنند، ما که زمانی از وضعیت تولیدات بد سینمای کشور شکایت داشتیم در حال حاضر آرزو می کنیم ای کاش فیلم بد ساخته شود تا ما جایی برای کار داشته باشیم! ما راضی به حضور در کارهای سخیف و ضعیف شده ایم و این رضایت خیلی بد است. سینما دیگر جذابیت باطنی و واقعی ندارد و همه جذابیت های آن سطحی شده است. وقتی من فیلمی مثل «دراکولا» را می بینم می گویم چرا فیلمی مانند این باید فروش کند؟ فیلمی که نصف جمعیت مخاطبانش در هر سانس از سالن بیرون می رود؛ پرسش من این است که چرا باید فیلم های این چنینی اصلاً ساخته شود؟ دلیل آن چیست؟ رضا عطاران یکی از بهترین های عرصه بازیگری است اما آیا تنها به واسطه نام او باید این فیلم های سخیف روی پرده سینماها برود؟ ممکن است فیلم های خیلی خوب را فیلمسازان بسازند اما چون نامی نیستند به آن ها اکران نمی دهند. حتی قبل از ساخت یک فیلم سناریو را نگاه می کنند ببینند اگر فیلمنامه نویس شاخصی پشت آن است به آن فیلم اجازه تولید می دهند. متأسفانه ما به نام ها توجه داریم و یا در سینمای ما توصیه و باندبازی حرف اصلی را می زند. این مشکلات در دنیای بازیگری هم وجود دارد. ما نیاز به کار و زندگی کردن داریم و شرایط برای مان سخت شده است چرا که از نزدیک به ۸۰۰ بازیگر نامدار سینمای ایران در حال حاضر کمتر از ۳۰ نفر مشغول به کار هستند!
*منتظری: آقای هاشمی آیا شما معتقدید فونداسیون سینمای کشور ما بر پایه مسائل جناحی و سیاسی پایه ریزی شده و اصولا همه آدم های سینما سیاسی هستند؟
هاشمی: بله سیاست در سینمای ما وجود دارد. فونداسیون سیستم فرهنگی در کشور ما خراب است و این امر بر بازار کار بازیگران هم اثر گذاشته است؛ ما نه تنها در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی بلکه در رسانه ملی هم شاهد وجود این رویه هستیم که باید فلانی باشد و دیگری نباشد؛ گویا جنگی تمام عیار در عرصه فعالیت های فرهنگی و هنری ما وجود دارد و قطعا به همین علت است که بنده جزو افرادی هستم که همواره از اینجا رانده و از آن طرف مانده شده ام!
می دانید این سیاسی کاری ها از اتفاقات کوچک شروع شده و به اتفاقات بزرگ ختم می شود؛ به عنوان مثال این پرسش که چرا محمدرضا شرف الدین زمانی که مدیر انجمن سینمای انقلاب ودفاع مقدس بوده به سینماگران شناخته شده و مطرحی مانند حسن برزیده جایی برای کار نمی دهد خود یکی از همین موارد سیاسی است؛ چرا که مدیران ما در هر سمتی که هستند همواره می خواهند موقعیت خود را حفظ کنند و امثال شرف الدین ها با این تفکر که اگر به برزیده ها در سینما کار بدهند دیگرانی به آن ها خرده می گیرند که چرا به آن ها که مثلاً در فلان جا فلان حرف را زده است کار داده ای خود را درگیر سینماگرانی که شاید کمی با آن ها در دیدگاه های سیاسی شان زاویه دارند نمی کنند و همواره در پی آن هستند که به سینماگرانی که به جریان های سیاسی شان نزدیک هستند کار بدهند تا خود را برای بالادستی های شان عزیز کنند!
من به طور قطع و یقین می گویم که شرایط فعلی دوره خاموشی سینمای دفاع مقدس است؛ انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و یا سایر نهادها و ارگان های مرتبط با این حوزه نمی خواهند فیلمی در این زمینه ساخته شود و شاید به همین علت است که بعد از گذشت سال ها از جنگ ما هنوز فیلمی از بزرگان آن دوران مانند شهید همت ها، باکری ها، خرازی ها و... نداریم؛ اما من مطمئن هستم دوره ای خواهد رسید که جوانان این مرز و بوم فیلم های شاخص دفاع مقدسی می سازند. ما در حال حاضر مثل دوره سکوت میان جنگ جهانی اول و دوم هستیم که بعد از آن بیش از ۶ هزار فیلم سینمایی برای این دو جنگ ساخته شد. معلوم است که این دوره سکوت در کشور ما هم طی خواهد شد و این سینما روزی به جایگاه واقعی خود دست خواهد یافت.
*منتظری: با توجه به اعتقاد شما مبنی بر اینکه کلیت سینمای ایران سیاسی است و همه سینماگران هم به نوعی درگیر حزب و جناح سیاسی شان هستند پس بعید است که در آینده چنین اتفاقی در سینمای ما بیفتد!
الماسی: سینمای دفاع مقدس ما با سینمای جنگ اروپا و آمریکا مخالف است و معتقدم که این قیاس از اساس اشتباه است. سینما در ایران الفبایی است برای تبیین ایدئولوژی و عقیده و باورها و اخلاق و عشق و خود جنگ منصه ظهور آن بوده است و بزرگترین رکب را ما در سینمای ایران خوردیم وقتی که الگوی مان سینمای آمریکا شد. قطعا جنگ و آدمکشی که در فیلم های غربی ترویج می شود برای ما مقدس نیست و ما باید سینمای جنگ خود را تعریف کنیم.
*منتظری: البته بنده با نظر شما در رابطه با اینکه فیلم های جنگی سینمای جهان در پی ترویج آدمکشی هستند مخالفم چرا که در بسیاری از آثار شاخص سینمای جنگی جهان ما لطیف ترین لحظات انسانی را مشاهده می کنیم که بر اساس باورها و اعتقادات ملی خارجی ها ساخته شده اند؛ مایلم برای جمع بندی این بحث که نسبتا طولانی شد سایر دوستانی که تاکنون در بحث شرکت نداشته اند نظرشان را بازگو کنند تا بتوانیم به بخش مهم میزگرد یعنی جشنواره فیلم مقاومت و اینکه آیا این جشنواره توانسته قدمی مثبت در سینمای دفاع مقدس بردارد بپردازیم؛ آقای اسلاملو آیا شما هم معتقد هستید که نگاه های سیاسی و جناحی باعث افول سینمای دفاع مقدس شده است؟
اسلاملو: بگذارید جواب پرسش شما را به نوعی دیگر بدهم؛ بنده معتقدم معنی حیات، عقیده و باور و کار و تلاش برای آن است. بعد از قرن ها در این سرزمین یک انقلابی رخ داد که همه ما در آن حضور داشتیم و عده ای آن را باور کردند و به عنوان سینماگر متعهد دوربین روی کول شان گذاشتند و برای دفاع از باورشان حرکت کردند تا پیام شان را به دیگران برسانند. مبنای هر چیزی اول باور است و بعد عقیده و بعد یقین؛ اما ما همچنان در بین باور و عقیده هستیم و اگر به یقین رسیده بودیم سخن مان فرق می کرد.
در سال های ابتدایی جنگ کسانی که بر اساس باور و عقیده های شان وارد سینما شدند سینمای مستند را شکل دادند که شهید مرتضی آوینی در راس آن ها بود و سپس ابعاد این باور و عقیده به سینمای داستانی هم کشیده شد و هرکس به اندازه وسع و توان خود به میدان آمد اما علت اینکه حضور این تعداد نتوانسته همه را اقناع کند این است که این اتفاق به قدری عظیم و بزرگ است که ما نمی توانیم قانع شویم که در سینما به همه ابعاد آن پرداخته می شود.
ما باید بدانیم و آگاه باشیم که سینمای دفاع مقدس و مقاومت امروزه تعریف جلوتری از گذشته دارد؛ دیگر امروز جغرافیای ما در این نوع سینما خرمشهر و اهواز و آبادان نیست چرا که جغرافیای جنگ عقیده و باورها فراتر از گذشته رفته ما هم باید فراتر برویم؛ ما باید به عراق، سوریه، یمن، لبنان و... برویم اما متأسفانه نیروهای فرهنگی و هنری از این اتفاق عقب مانده اند. ما می دانیم که بسیاری از کشورها از جمله آمریکا سال ها سال است که با ما در تقابل و جنگ هستند و این تقابل چه زمان ریگان، چه کارتر و چه بوش با ما بوده و در حال حاضر نیز وجود دارد ما در جنگ مذهبی و عقیدتی با بسیاری از کشورهای جهان هستیم؛ امروزه عربستان سعودی با ما جنگ مذهبی دارد ولی ما گویا در این باره به یقین نرسیده ایم که هیچ گونه کار فرهنگی و هنری در رابطه با آن انجام نمی دهیم.
امروزه دیگر جنگ ها مانند گذشته نیست که به ما چنگ و دندان نشان بدهند؛ امروز یک عده سلفی و داعشی و وهابی می خواهند بنیان عقیده و باور ما را بکنند. ما در یک تقابل و جنگ بی پایان هستیم و این تقابل و رقابت و این جنگ در سینمای مقاومت باید تبدیل به مسابقه ادیان شود. ما باید بگوییم به این مسائل باور داریم و فیلم ساختیم و تا آخر هم می ایستیم. ما باید صورت مسأله را درست تعریف کنیم و نباید دعوای کنفدراسیونی کنیم. ما چون مدیریت فرهیخته و مدبری بالای سرمان نیست دچار دعوای کنفدراسیونی شده ایم. مدیران سینمایی ما این قضایا را باور ندارند گویا باید برای مدیران تعریف کنیم که در کشور ما پرچمی بلند شده و نباید بگذارید این پرچم بخوابد؛ من معتقدم باید نگاه های متنوع در سینما باشد اما همه باید زیر چتر باور و مذهب باشند. این مدیر مدبر است که می تواند نگذارد این خیمه فرو بریزد؛ اما مدیری که باور ندارد و تمامی بودجه و انرژی خود را روی سینمای فشل و عقب مانده و جایزه بگیر می گذارد باعث مضحمل شدن این نوع سینما می شود. این مدیر باید مقداری کوچک از زمان و بودجه را هم صرف سینمای دفاع مقدس و مقاومت کند در صورتی که اگر فرهیخته بود همه هم خود را در این راستا می گذاشت!
متأسفانه امروزه مدیران ما خوشحال هستند که در خارج از کشور برایشان دست و سوت می زنند و این بسیار بد است!؛ در حالی که ما وارد عرصه مسابقه ادیان شده ایم و باورهای ما توسط غربی ها به سمت نابودی می رود نباید با بی تدبیری مدیران آب در آسیاب دشمن بریزیم. من معتقدم مراحل بسیار جدی تری در راه است ما نباید یادمان برود که این دشمنان نظام و انقلاب سال ها پیش بر سر ما بمب ریختند و امروزه هم ما را تحریم کرده اند. امروزه وظیفه هنرمند متعهد است که جلوی آن ها ایستادگی کند. ما تنها در بعد سیاسی و نظامی جلوی آن ها ایستاده ایم اما در بعد فرهنگی فشل هستیم.
*منتظری: معتقدم بحث ما مجدداً به بیراهه رفته، آنچه برای ما مهم است و اینجا دور هم جمع شده ایم مسأله آسیب شناسی سینمای دفاع مقدس است؛ اینکه چرا حتی سینماگران دغدغه مند در این حوزه طی بیش از یک دهه گذشته نتوانسته اند اثری شاخص خلق کنند و همواره کم کاری شان را به گردن مسئولان سینمایی انداخته اند.
غفاری: ببینید من با اینکه شما می گویید مدیران در این رابطه بی تقصیر هستند و اضمحلال و افول سینمای دفاع مقدس توسط سینماگران این حوزه شکل گرفته تاحدودی مخالف هستم چرا که در سال های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی اراده ملی برای تولید آثار ارزشی در سینمای کشور وجود داشت اما دیگر این اراده کاملاً از بین رفته است؛ من چند روز قبل به طور اتفاقی اخبار را تماشا می کردم و دیدم که خبرنگاری از خانم مرضیه برومند سوأل کرد که چرا دیگر کارهای ماندگار کودک ساخته نمی شود و ایشان جواب جالبی دادند و گفتند: «آن زمان مسئولان بچه هایی داشتند و به خاطر آن ها سفارش کار می دادند اما در حال حاضر بچه های شان بزرگ شده اند و به همین علت دیگر دغدغه ای ندارند که به ما سفارش کار بدهند؛ این نکته ای که خانم برومند شاید به شوخی آن را بیان کردند واقعیت است چرا که مسئولان در آن زمان پا به پای فیلمسازان جلو می آمدند. به عنوان نمونه من یادم می آید زمانی که آقای کاربخش «عروس حلبچه» را می ساختند ۴۷ ماشین نظامی در اختیار آن پروژه بود از جیپ گرفته تا کامیون، اما در حال حاضر چنین چیزی امکان ندارد؛ آقای برزیده که در اینجا حضور دارند می توانند شهادت بدهند که با توجه به پیشرفت های تکنیکی سینما دیگر امکان ساخت فیلمی مانند «دکل» وجود ندارد.
هاشمی: هرگز امکان تولید فیلم هایی مانند «دکل» در سینمای امروز ایران وجود ندارد.
غفاری: سوأل م این است که آیا ما می توانیم دیگر فیلم هایی مانند «افق» را بسازیم؟ مطمئن باشید اگر الآن زنده یاد رسول ملاقلی پور زنده بود فریادش از وضعیت اسفبار سینمای دفاع مقدس به هوا می رفت!؛ پس تمامی این ها ما را به این نتیجه می رساند که نمی توان بحث مدیریتی سینمای کشور را از فیلمساز جدا کرد و گفت فیلمسازان مقصر ماجرا هستند؛ ما در ساده ترین شکل ممکن برای ساخت فیلم های جنگی نیاز به ادوات نظامی داریم و نمی توانیم فشنگ و گلوله را که از بازار تهیه کنیم و به همین منظور نیاز به حمایت همه جانبه سیستم مدیریتی سینمایی و دولتی داریم اما هرگز حمایتی در این قضیه از ما نمی شود؛ ما باید هزار و یک مصیبت بکشیم تا یک تانک سر صحنه فیلم مان حضور داشته باشد و جالبی ماجرا از آنجایی آغاز می شود که اگر تنها یک دربان یا نظافتچی شهرک سینمایی دفاع مقدس راضی نباشد که تانک در اختیار ما باشد آن را از ما دریغ می کنند!
پس نتیجه کلی چنین بحثی این است که اصلاً نمی توان گفت فیلمسازان کم کار هستند این کیفیت کاری مدیران است که بر کیفیت اثار سینمایی تأثیر منفی گذاشته است؛ وقتی ما «آخرین مرحله» را کار می کردیم سردار سلیمانی فرمانده لشگر بودند و در کرمان سر صحنه فیلم ما می آمدند، اما الآن چنین اتفاقاتی نمی افتد. الآن اراده ای وجود ندارد که از آثار سینمایی دفاع مقدس حمایت شود و بالعکس اراده ای وجود دارد که سینمای دفاع مقدس وجود نداشته باشد.
*منتظری: در هر صورت نمی توان منکر وجود این نوع سینما شد چرا که همچنان فیلم های دفاع مقدسی تولید می شوند و در حال حاضر نیز چندین پروژه دفاع مقدسی در مرحله فیلمبرداری و یا پیش تولید هستند، پس مشکل کار به نظر شما از کجاست؟
غفاری: مسئولان سینمای کشور طی ۳ سال گذشته آمار دروغ می دهند؛ به عنوان نمونه زمانی اعلام کردند که ما ۱۴ فیلم جنگی ساخته ایم اما بعد دیدیم که تنها ۳ فیلم جنگی ساخته شده است؛ این دروغ ها و دورویی های مدیران سازمان سینمایی به شدت سینماگران این حوزه را دل شکسته و نا امید کرده است؛ نکته جالب ماجرا اینجا است که زمانی که ما نوع و شیوه مدیریتی آقایان را نقد می کنیم متهم می شویم که داریم سیاه نمایی می کنیم و تنها دلیل آن هم این است که متأسفانه مدیریت فعلی سینمای کشور از همه مدیران قبلی سازمان سینمایی به شدت نقد ناپذیرتر هستند و اصلاً نمی گذارند که سینماگران حرف دل شان را بزنند؛ نمونه این اتفاق حدود ۲ ماه قبل افتاد که ایشان در مصاحبه ای گفتند سینماگران دیدنی هستند و نه شنیدنی و بهتر است حرف نزنند!
اما من در جواب ایشان می گویم اتفاقاً گویا باید فریاد زد تا آقای ایوبی درد سینماگران را بشنوند! ایشان می گویند من مصاحبه سینماگران را نمی پسندم، این ها تهدید و دیکتاتوری است! فیلمساز باید آزاد باشد و آزادانه هر آنچه می خواهد بگوید و بشنود. کدام فیلمساز است که در ارشاد برود و بگوید فیلمنامه جنگی دارم و از آن حمایت کنند؟ آن ها عزت سینماگران را پایمال می کنند. چرا باید فیلمساز سینمای دفاع مقدس اینقدر خفت بکشد؟
خفت کشیدن ما در حالی است که باید دستمان را ببوسند و التماس مان کنند تا فیلم جدید بسازیم؛ سوأل من این است که چطور اوایل دوران صدارات آقای ایوبی از یک سری فیلمسازان مشخص با تفکرات خاص دعوت نشد که بیایید و فیلم بسازید و به آن ها التماس کردند پس چرا حتی یک بار هم که شده ایشان از فیلمسازان ارزشی دعوت نکردند تا با ملاقات رودررو با ایشان از درد دل های شان با خبر شوند؟ البته معتقدم آقای ایوبی هم کاره ای نیست و قطعاً بعد از ایشان هم ما شاهد این اتفاقات زننده خواهیم بود چرا که سیستم مدیریت فرهنگی ما از پایه مشکل دارد.
هاشمی: بله من هم معتقدم این سیستم کاملاً دچار مشکل است و عملاً ربطی به مدیران سینمایی مثل شمقدری و ایوبی ندارد. این ها اتفاقاً آدم های بسیار باورمندی هستند؛ ما با شمقدری بزرگ شدیم من خیلی خوب آقای ایوبی را می شناسم این ها بچه مسلمان های بسیار خوبی هستند ولی سیستم مدیریت فرهنگی کشور از اساس فشل و غلط است. وقتی بودجه سینمای کشور در سال به حدی است که با آن نمی شود ۵ آپارتمان ساخت مسلم است که کمک دولتی برای تولید آثار سینمای دفاع مقدس که بسیار گران هم هست از بین می رود چرا که فیلم دفاع مقدس را فقط با کمک می شود ساخت.
خوشبختانه در تمام ادوار سینمای کشور فیلم های دفاع مقدسی پر فروش ترین فیلم ها بوده اند؛ «برزخی ها»، «کانی مانگا»، «عقاب ها»، «افق»، «آژانس شیشه ای»، «از کرخه تا راین» همگی در دوران خود بیشترین فروش را داشته اند. «لیلی با من است»، «اخراجی» ها و... نیز همه پر فروش بودند حتی در عصر امروز جنگی ترین فیلم هم بیشترین فروش را دارد پس فیلم دفاع مقدس خوب بیشترین آمار فروش در تاریخ سینمای ایران را بدون شک جذب کرده است.
گویا نکته ای که وجود دارد این است که کسی نمی خواهد برای این سینما پول خرج کند؛ مثلاً سازمان سینمایی الآن می گوید وقتی سازمان اوج وجود دارد من چرا باید برای این سینمای گران هزینه کنم این در حالی است که خود سازمان اوج هم نمی داند چه فیلمی می خواهد بسازد و از سوی دیگر به هر فیلمسازی هم اجازه حضور و کار نمی دهد و بر اساس ملاحظاتی درون سازمانی مبادرت به ساخت فیلم می کند. اصلاً موازی کاری در بین نهادهای متعدد فرهنگی و هنری چه معنایی دارد؟
غفاری: ذکر این نکته هم ضروری است که ما امروزه در عرصه نظامی چهره ای مانند سردار سلیمانی داریم که به او افتخار می کنیم و قهرمان ملی مان محسوب می شود اما در عرصه فرهنگی هیچ کار شاخصی انجام نداده ایم و کسی بانی این امر نمی شود که این سینما را احیاء کند و فیلمسازان این حوزه هم سردرگم هستند؛ مصیبت های بی شمار و بی توجهی به فیلمسازان سینمای دفاع مقدس را به این فکر وادار می کند که بروند و فیلم های سطحی و نازلی مثل «من سالوادور نیستم» بسازند که ساخت شان آسان و اکران خوب شان هم تضمین شده است!
الماسی: همانطور که من گفتم ما نیاز به بازتعریف در سینمای دفاع مقدس داریم و اگر تعریف درستی از دفاع مقدس پیدا کنیم ابزار و زبان سینما را به خوبی می توانیم پیاده سازی کنیم. فیلمسازانی مانند گدار آمده اند و سینمای کم هزینه را راه اندازی کردند تا ما بتوانیم فیلم های ارزان تولید کنیم. سینمای دفاع مقدس از سینمای جنگ جدا است و نیازی به جبهه و خاکریز و توپ و تانک ندارد. ما باید از خودمان سوأل کنیم که چرا سینمای روسیه به فیلمی مانند «دختر» ساخته رضا میرکریمی جایزه می دهد؟ چرا توجه سینمای جهان دوباره به سمت سینمای ما جلب شده و به برخی فیلم های خاص جایزه می دهند؟ غربی ها و غرب زده ها می خواهند ما را به کدام مسلخ بکشانند؟
دفاع مقدس از اندیشه و تفکر شروع می شود. ما باید به مسأله انسان برسیم. دفاع مقدس فقط جنگ نیست و مسائل روز کشور را در بر می گیرد. حتی مسأله ای مانند محیط زیست هم می تواند دفاع مقدس باشد. ما در دهه ۶۰ یاد گرفته بودیم توقع مان از سینما غرایض انسانی و شهوانی نباشد. اما الآن سینمای ما راجع به مسائل غریضی شده و ما فیلمی راجع به انسان و فهم و دانش و شعور و فردا و زندگی نداریم. ما از «دراکولا» نازل تر و سطی تر نداریم و این بسیار اشتباه است ما خودمان سلیقه مردم را تنزل می دهیم. سینمای دفاع مقدس در شکل نیست و در اندیشه است. سینما ابزاری برای فهمیدن و تبیین اندیشه است و عرصه حکمت متعالی است و سینما دیگر الآن و در این زمینه با پول نیست الآن ایده مهم است. در حال حاضر یک ایده کوچک در هالیوود یک میلیون دلار قیمت دارد اما ما در ایران تنها درگیر قصه هستیم و این مدیریت سینمای کشور است که مسیر اشتباهی را تعریف کرده و همه را وادار می کند تا فیلم های نازل بسازند.
ما از رهبری استدعا داریم که دست و بال ما را از مدیریت ها رها کنند و اجازه دهند ما کار کنیم. ما از رهبری می خواهیم به ما اعتماد داشته باشند. همه ما ثابت کردیم که هستیم و چه هستیم نظام از ما هیچ گاه ضربه نخورده است. پس به ما اعتماد کنند و شر مدیران سینمایی را از سرمان کم کنند! ما پول نمی خواهیم ما حمایت می خواهیم و ما می توانیم با پول کم فیلم ارزان دفاع مقدسی تولید کنیم.
غفاری: بحث ما تولید فیلم ارزان یا گران در سینمای دفاع مقدس نیست؛ بحث ما این است که نمی توان نقص های مدیریتی را از سیستم سینمای دفاع مقدس جدا کرد؛ ما در همه زمینه ها حتی اکران هم دچار مشکل هستیم. چطور مدیران سینمایی برای فیلم های هنر و تجربه دست و پا می زنند و فیلم های ته انبار را بیرون کشیده و در این گروه سینمایی نمایش می دهند؟ یعنی اینقدر سینمای دفاع مقدس بدبخت است که نمی تواند چند سالن مختص به خود داشته باشد؟
هاشمی: البته اینکه ما در پی آن باشیم که سینمای دفاع مقدس چند سال محدود و معدود داشته باشد غلط است چرا که سینمای دفاع مقدس باید به شکل گسترده دیده شود؛ من معتقدم ما در حال حاضر نیاز به آن داریم که شکل سینمای دفاع مقدس را تغییر بدهیم ما الآن بایستی داستان زندگی شهید همت را از کودکی تا مثلاً ۱۶ سالگی بسازیم و به مخاطب نشان دهیم که این شخصیت در کودکی که بوده که بعد بدل به یک یک مرد بزرگ شده و برای میهنش جان فشانی کرده است؟ من فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» را دیدم و از آن به شدت لذت بردم اما معتقدم اگر فیلمساز می آمد و از ۱۰ تا ۱۶ سالگی حاج احمد متوسلیان را می ساخت فیلم بسیار تأثیرگذارتر بود.
ادامه دارد...
ارسال نظر