به گزارش سینماپرس، مشرق نوشت: چند روز پیش تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی به دنبال دیدن نمایش همسایه آقا ذوق زده شده و گفته بود: از روی این فیلم کاش بشود فیلم ساخت و مقدمات ساختش را فراهم میکنیم. شاید قرار گرفتن حرفهای او و مطلبی درباره این نمایش مارا به نتایج قابل توجهی خواهد رساند.
تابش همچنین ادامه داد: به نظر من، «همسایه آقا» به نوعی حرف روز اجتماع را روایت می کرد. در اجتماع و خانواده های ما، همه به گونه ای به دنبال این مسئله هستند که مردم به زور به بهشت بروند یا کار خیر کنند یا درستکار بشوند.
مدیرعامل بنیاد فارابی در پایان صحبت هایش افزود: نگاه نقادانه زیبایی در این اثر وجود داشت و من فکر می کنم تبدیل شدن این اثر به فیلم سینمایی ایده جذابی است .
دوم: حزن و اندوه بیپایان قافلهباجی ( فریده سپاه منصور) از شهیدنشدن فرزندان خانوادهاش که شفیع مادر باشند در روز جزا و حکم ورود به بهشت و تلاش بیوقفه برای رسیدن به مقصود.
مسائل فرعی نمایش عبارتند از: زندان افتادن سه فرزند خانواده به علت قاچاق سنگین موادمخدر که در پایان منجر به اعدام یکی و خودکشی دیگری و فرار سومی (مهدی پاکدل) در نقش جلال الدین از حکم اعدام که در نهایت پلیس آن را با تیر میزند و میکشد. جلال الدین که شریک جرم برادرش غفور قاچاق موادمخدر است. ظاهرا بی گناه است و فقط برای کاهش جرم برادر به دروغ اعتراف به شراکت کردهاست.
عشق آشکار کبوتر(رویا میرعلمی)به سیدعلیمحمد که در نهایت با او ازدواج میکند و از امامزاده میرود در حالیکه نذر داشته تا ابد در امامزاده مجاور و مقیم و خادم باشد.
اعتیاد منصور برادر انار که به دنبال معامله خواهرش با حجت در برابر رسیدن به کبوتر است.
اما رویکرد نمایش به این همه مسائل چیست؟
قافلهباجی که هر روز صبح با آب جوش فرزندان را برای نماز بیدار میکند، گوش حاج حبیب الله را برای اینکه خط مقدم نرفته، با تبر قطع کردهاست و هر سهشنبهها روضه برگزار میکند تا شاید یکی از فرزندانش شهید شوند و خودش آمرزیده و راهی بهشت!
قافلهباجی که عکسهای همه اعضای خانواده را با روبان سیاه بر در و دیوار خانه نصب کردهاست. هر لحظه منتظر مرگ فرزندانش است و همه خاطرات خوش از زندگی، آوردن جنازههای جوانان شهر در دوران جنگ تحمیلی است و اینکه از ۲۰۰ نفر جوانی که رفتند فقط ۲۰ نفر برگشتند و حیف دیگر آن دوران نیست تا او برای جوانان کفن بدوزد و...
از سوی دیگر، پدر خانواده حاج حبیبالله خادمالحسینی که روی دیگری از سکه قرائت رسمی از دین است، روحیهای کاسبکارانه دارد و همانند قافلهباجی به دنبال معامله با خداست اما معامله روی زمین. و او تنها به یک چیز میاندیشد: اینکه امامزاده رونق بگیرد و سازمان حج و زیارت و وزارت ارشاد و غیره تصدیق کنند که امامزاده شجره نامه دارد تا دوباره اوضاع مالی خانواده روبراه شود.
در این میان سیدعلی محمد که برای روضهها پول کمی می گیرد و کبوتر سادهدل که پدرش او را چل میداند و کمی خل وضع به نظر میآید به همراه جلال الدین؛ قرائت دیگری از دین و دینداری را ارائه می دهند که مبتنی بر بهشت و جهنم، معاملهگری و کاسبکاری و خشونت نیست اما مبتنی بر فقه و عقل و حل مسئله هم نیست. در این قرائت شاهزاده امامزاده حسینبنمحمد به عقد و عاقل کاری ندارد و با دل عاشق کار دارد!!! (برگرفته از دیالوگهای کبوتر به سید محمد)
هر چند این سه شخصیت همانند حاج حبیبالله و قافلهباجی نماز میخوانند و پایبند احترام به امامزاده و برگزاری مراسم تعزیه و روضه هستند اما رفتارشان بیشتر برخاسته از دین به عنوان امری فردی، دلی و فقط اخلاقی است. در اینجا مواردی مانند روابط بی ضابطه شرعی سید علیمحمد با کبوتر و زندان رفتن جلال الدین محل تامل است.
مسئله مهم و کلیدی نمایش همسایهآقا اینست که حتی راویان قرائت اخلاقی و دلی از دین و دینداری، همانند روایات قرائت خشونت مدار و کاسبکارانه، محکوم به نابودی و ناکاماند. همانطور که قافلهباجی ناکام میمیرد، جلالالدین نیز از سوی پلیس کشته میشود و کبوتر نمیتواند به نذرش عمل کند و به سوی آینده نامعلوم میرود و سید نیز مجبور به ترک آنجاست. در این نمایش همه همسایگان آقا میمیرند یا به ناکجا میروند و «آقا» که در اینجا نماد و مظهر دین است برای هیچ یک از همسایگانش، کارکردی اجتماعی ندارد و موثر در حلمسئله هیچ مسئلهای نیست. گویی، ریشه مسائل همسایگانآقا در مصائب همان همسایگی است!
عدم ایجاز، دستکم گرفتن تماشاگر با تکرار موضوعات و مفاهیم، از ریتم افتادن نمایش با صحنههایی که قابل حذفاند، قوت بازی فریده سپاهمنصور و شهرام حقیقتدوست، نقش کلیشهای کبوتر اما با بازی قابل قبول رویا میرعلمی، ضعف بازی مهدی پاکدل و خاطره اسدی، خلاقیت در طراحی صحنه و موسیقی مسایلیاند که دراین نمایش قابل توجهاند.
نمایش«همسایهآقا» پس از دهسال، با تغییراتی جزئی در حال اجراست. در چند سال گذشته گروههای تئاتری مختلفی این نمایش را در تهران واستانهای دیگر اجرا کردهاند و نمایشنامه نیز چاپ شدهاست. توجه به این اثر در سالهای کمرونقی تئاتر، موفقیت ملموسی برای حسین کیانی نویسنده و کارگردان نمایش و گروه تئاتری «چریکه» محسوب میشود.
شاید استقبال نسبی از نمایش همسایهآقا را بشود در مسائل زیادی ازجمله حضور بازیگران مشهور و شناخته شده سینما و تلویزیون ریشه یابی کرد اما استقبال مدیر عامل فارابی احتمالا ناشی از نوعی علاقه مندی به قرائت منتقدانه به دین رسمی در نظام مقدس اسلامی و ادامه قرائت های اصلاح طلبانه و گرایشات سکولاریسم و نگرشهای متمایز از دین دانست. آنچه که از دوران اصلاحات کلید خورده است و متاسفانه هر از گاه در دوران مختلف دوباره آتشش روشن میشود.
ارسال نظر