پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۴

نقدی فنی و سینمایی سید محمد حسینی بر فیلم «هیهات»

«هیهات» دچار نوعی لکنت سینمایی در حوزه ساختار و مضمون است

هیهات

سینماپرس/ سید محمد حسینی: «هیهات» از آن دسته آثاری است که بعد از تماشایش نه می‌توانی از آن تعریف کنی و نه بی‌محابا به نقد آن بنشینی.دچار نوعی لکنت سینمایی در حوزه ساختار و مضمون است

فیلمی اپیزودیک که با بهره بردن از چهار کارگردان تلاش می‌کند بنا به شعار اصلی خود داستان‌های کوتاهی را با محوریت کربلا برای مخاطب تصویر کند. فیلم با اپیزود جوانی آغاز می‌شود که اصرار دارد مادر بیمارش باید ضریح در حال اعزام سید الشهدا را ببیند. در این میان هادی نائیجی، کارگردان اپیزود اول بدون در نظر گرفتن حقوق کسانی که به همین منظور احتمالاً راه‌های دور و نزدیک را طی کرده‌اند تا خود را به ماشین حمل ضریح برسانند، یکطرفه قاب را روی جوان روستایی و نیاز او می‌بندد. گویی دیگران هیچ حقی در این میان ندارند و تنها اوست که باید مراد مادرش را عملی کند. در خلال عملیاتی کردن مراد مادر هم دچار تخطی از قانون می‌شود و کامیونی را می‌رباید تا به مادر برساند. نوعی خودخواهی دین‌انگارانه که بناست با رنگ آبی و ظاهراً نیت خیر پسر قباحت رفتار او را توجیه کند و فرهنگ عاشورایی را با تخطی در ساحت حق‌الناس گره زند.


بماند اینکه فیلم در ساختار هم لنگ می‌زند و نمی‌تواند درست از پس باورپذیر کردن محتوای خود برآید؛ بازی اغراق شده حامد بهداد و رفتارهای سست افسر نیروی انتظامی و مسئول حمل ضریح در سکانس‌های تعقیب و گریز اثر را تا قواره یک تله‌فیلم ساده پایین آورده است. طراحی نور و رنگ‌های موجود و صحنه نیز تقریباً کمکی به داستان نمی‌کند، مگر در یک سکانس کوتاه آن هم در اتاق مادر، زمانی که ضریح از مقابل پنجره اتاق عبور می‌کند و مادر غرق در تماشای آن می‌شود.

اپیزود دوم یک اثر تیپیکال ضد جنگ با همان مؤلفه‌های خسته‌کننده آدم‌های داغون ویرانی‌های باقیمانده از جنگ و کمبودها و نداشتن‌ها و اعتراض‌های جامعه‌ای سیاه و ناامید است که قهرمانش چند صباحی است از آسایشگاه اعصاب و روان آمده و حاکمیت و بوروکراسی احمقانه‌ای آب را  روی مردمش بسته است؛ آبی که این بار نه در محاصره لشکر ابن‌سعد، بلکه گرفتار بوروکراسی است که 50 متر مانده به پاکسازی نهر آب از مین‌های دوران جنگ کار را رها کرده و مردم را تشنه کام به حال خود گذاشته است تا قهرمان بتواند در امتداد کنش‌های قهرمانانه‌اش مشکل را حل و خود را با سقایت دیگران جاودانه کند.

اما ‌ای کاش تصاویر توان بیان این مفاهیم را داشتند و ‌ای کاش همان سقایت می‌توانست مبنای داستان باشد. فیلم از قالب کلیشه هرگز بیرون نمی‌آید و تقریباً ناگفته تمام حرف‌هایش آشناست. شخصیت اول فیلم همان رزمنده درمانده و آسیب‌دیده است که تا به حال صدها بار او را در سینما دیده‌ایم، موجودی درمانده که به نظر یک پشیمان ذاتی است و بناست کاری قهرمانانه انجام بدهد، اما کندی و نبود نشاط او مانع تولد شخصیتش در ذهن مخاطب می‌شود.

اما اپیزود سوم به روایت روح‌الله حجازی فیلم کوتاهی است که با دیدن آن یکی از صدها سؤالی که در ذهن مخاطب به جا می‌گذارد، این موضوع است که اگر بنا بود قسمت‌های این فیلم چهار اپیزودی عنوان داشته باشد، عنوان این بخش چه می‌توانست باشد. داستان گداگرافی معمول در اطراف حرم و دخترکی یتیم و مرد بد جنسی از سنخ فاگین در الیور توئیست که می‌خواهد از بچه‌ها سوء‌استفاده کند و گدایی و مادر تنها و حاشیه‌نشینی و ... .

تکرار این تصویر از حرم و تکرار این نگاه به موضوع دین و عزاداری اگر نگوییم بیشتر از تصویر تیپیکال دمده شده بخش اول بوده، کمتر هم نبوده است. اصولاً به نظر می‌رسد هنر بسیار بزرگی است که در بین آن همه مناسبات زیبا از زیارت، این تصویر توسط هنرمندان ما مدام در اطراف بقاع متبرکه قاب گرفته می‌شود، گویی حرم را یک مشت بدبختی‌هایی از این دست احاطه کرده است و گویی سخن دیگری در اطراف این موضوع نمی‌توان یا حتی نمی‌شود به زبان آورد. اما اپیزود اصلی کار به کارگردانی هادی مقدم‌دوست که لااقل در کارهای گذشته‌اش، نشان داده یک کارگردان سرحال و خوش‌دست است که توانایی تصویری بالا و خوش‌سلیقگی در پرداخت مضامین از خصوصیات بارز اوست، اما حتی این اپیزود هم به‌رغم کارگردانی سرحال و نسبتاً مطلوبی که دارد و به‌رغم تمهیدی که در ساختار به تقلید از فیلم Redacted به کارگردانی برایان دیپالما داشته و تلاش کرده است با ترکیب صحنه‌های واقعی (واقع‌نمایی موبایلی) و داستان اصلی فیلم ماجرای خود را روایت کند، اما درست مانند سه اپیزود قبلی خود دچار مشکلات فیلمنامه و مضمون است. فیلم در سایه شک یک دختر جوان که به دنبال شوهر پزشک خود روانه عراق شده است، آغاز می‌شود؛ شوهری که چند صباحی است از زندگی و فرزند خود بی‌اطلاع است و به نظر می‌رسد عزم اطلاع گرفتن از آنها را نیز ندارد. زن جوان و فرزندش ابتدا با حضور در اتاق آقای دکتر و پیدا کردن آثاری از نابرادری عراقی و یک تعداد هدیه، شک را در وجود خود تقویت می‌کنند.حضور فرزند دکتر در فیلم عملاً بی‌کاربرد است و به نظر می‌رسد صرفاً یک موجودیت ویترینی و آکسسوار گونه در فیلم دارد.

زن هم که بناست در انتهای فیلم قرائت‌کننده خطبه حضرت زینب سلام الله علیها برای پخش در سرزمین‌های تحت سلطه داعش باشد هم به صورتی کاملاً مدرن و به وسیله موبایل به دنبال شوهر می‌گردد و به نظر می‌رسد گوشی موبایل نیمه پنهان و اصلی زندگی اوست و پیغام‌های تلگرامی تمام زندگیش را به خود اختصاص داده است. تأکید کارگردان بر این رویه زندگی تا آنجاست که حتی زمانی‌که می‌تواند با شوهرش ارتباط بگیرد و حالا موبایل برادر شهیدش را به دست دارد، باز هم با پیغام‌های تلگرامی به ارتباط ادامه می‌دهد و این سؤال را در ذهن بیننده به جا می‌گذارد که این همه راه و مسافت برای گفت‌وگو و دیدار طی شده، اما حالا که زمینه گفت‌وگو هست، پیغام‌های تلگرامی چه معنا می‌دهد و اصولاً چرا حتی در این پیغام‌ها هم حضور پسرشان اینقدر کمرنگ است. به خاطر داشته باشیم که زینب به دلیل همراهی با ولی زمان خود آگاهانه و در پرتو یقین از شوهر جدا شد و در این راه چهار فرزندش را نیز قربانی کرد که بانوی پیام‌آور کربلا باشد و پیام سرخ شهیدان را از ریگزارهای تفتیده بیابان برای مردم زمان خود و تاریخ بازگو کند، اما زن داستان نه‌تنها بی‌بهره از آن یقین است، بلکه در سایه شک پای به این عرصه نهاده و حالا بناست با قرائت خطبه زینب همان حماسه و همان نگاه را به اموی‌های زمان خود انتقال دهد.

این نکته که یکی در پرتو یقین و باور متعالی مبادرت به صدور کلمات و خطبه غرای خود را ایراد کرده است و حالا در روزگار ما شخص دیگری در سایه شک به این وادی کشیده شده و بناست نقش او را در ادای کلمات آتشین علی‌وار ادا کند، قدری به نظر ظلم به موضوع است. از این رو باید گفت فیلم هیهات به‌رغم تمام تلاشی که دست اندرکاران آن به‌عنوان تجربه یک اثر بدیع داشته‌اند، اما نتوانسته به قواره موضوع متعالی خود بیان و تبیین معنا کند و دچار نوعی لکنت سینمایی در حوزه ساختار و مضمون است.

* روزنامه جوان

نظرات

  • محنا ۱۳۹۵/۰۸/۰۱ - ۱۱:۲۹
    0 0
    عالی بود به نظرم جای قلمهای اینچنین آزاد اندیش در جریان مطبوعات کشور خیلی خالیه ممنون از روزنامه جوان و تشکر از سینما پرس

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.