موقعیت دراماتیکی که منیر قیدی در «ویلایی ها» به تصویر کشیده در سینمای ایران همتا ندارد؛ هرچند که پیش از این برخی از فیلمسازان همانند: انسیه شاه حسینی در «شب به خیر فرمانده»، پرویز شیخ طادی در «روزهای زندگی»، احمدرضا درویش در «کیمیا» و... سعی داشتند تا بخشی از سایه مهیبی که جنگ بر سر زنان این مرز و بوم در خاکریزها و پشت جبهه ها انداخته را به تصویر بکشند اما تاکنون کسی نتوانسته این چنین زنانه ای ناب در سایه سار هشت سال دفاع مقدس را در سینمای ایران متبلور سازد و به درجه ای از غنای مضمونی و ساختاری برسد که بتوان آن را به عنوان نمونه ای کامل و کم نقص از نوع انعکاس نقش زن در دفاع مقدس بر پرده سینما ارائه کرد.
«ویلایی ها» دارای مضمونی بکر و عمیق است و به هیچ عنوان شبیه به هیچ یک از آثار سینمایی دوران دفاع مقدس نیست؛ این فیلم ایده ای درخشان و هسته مرکزی بسیار قدرتمندی دارد؛ «ویلایی ها» از منظر ساختار و محتوا موفقیت آمیز است و فیلمساز با چینشی دقیق و حساب شده چند خرده روایت از زندگی زنانی از تمامی نسل ها، فرهنگ ها و سنین را به صورت موازی کنار هم قرار داده و داستانش را به پیش می برد؛ زنان در این فیلم با بحرانی یکسان مواجه هستند و همگی چشم انتظار بازگشت عزیزان شان از جنگ؛ ارتباط شخصیت پردازی و سوژه ای هریک از آن ها نقطه عطفی در فیلمنامه است.
در «ویلایی ها» ما با زنانی مواجه هستیم که با وجود آن که از لحاظ سنی و فرهنگی با هم هیچ گونه تشابهی ندارند، اما هریک در تنهایی خود به سر می برند و این تنهایی و چشم انتظاری است که آن ها را به هم متصل می کند. پس به طور کلی می توان درونمایه فیلم را «درد تنهایی زنان» قلمداد کرد. همه شخصیت ها در «ویلایی ها» شناسنامه مجزایی دارند. در نتیجه با این که هر یک از شخصیت ها برای خود اسرار مگویی دارد و در درون خود پر از پیچیدگی و تلاطم ها روحی و روانی عمیق هستند، اما مخاطب آن ها را می شناسد و با تک تک شخصت های فیلم رابطه عمیق عاطفی بر قرار می کند. فیلمساز به مخاطب این شانس را می دهد که در طول فیلم شخصیت ها را «کشف» کند و از کشفیات خود غرق در لذت شود.
یکی از خرده روایت هایی که مخاطب را بیشتر علاقمند به تماشای فیلم می کند رزمنده نوجوانی است که در آستانه شهادت است و در بیمارستان در حالی که هذیان می گوید «عزیز» مادرش را صدا می زند و عزیزخانم که نسبتی با وی ندارد همدردانه کنارش می ماند تا درد او تسکین پیدا کند.
داستان «ویلایی ها» این گونه آغاز می شود که عزیز به همراه دو نوه اش به شهرک شهید کلانتری در نزدیک اندیمشک وارد میشود تا خبری از پسرش بگیرد که در خط مقدم جبهه است؛ همزمان عروسش سیما نیز برای بردن فرزندانش به این شهرک میآید و اتفاقاتی در این میان رقم می خورد...
فیلمساز در «ویلایی ها» هیچ شخصیتی را به عنوان شخصیت اصلی معرفی نمی کند و این به آن دلیل است که وی سعی داشته تا عموم افرادی که در چشم انتظاری به سر می برند و جنگ بر زندگی آن ها سایه انداخته است را کاراکتر اصلی قلمداد کند و مخاطب را با تمامی این زنان جنگ زده و چشم انتظار به صورت یکسان همراه و همدل سازد؛ به همین دلیل است که فیلم با کاراکتر عزیزخانم آغاز می شود و با خانم خیری پایان میابد و در این میان سایر زنان نیز دیده می شوند اما مخاطب هیچ گونه احساس گنگی نمی کند.
تعلیق هایی که فیلمساز در «ویلایی ها» به وجود آورده همگی تأثیرگذارند. درام در «ویلایی ها» بسیار متفاوت با آن چیزی است که پیش از این در سینما شاهد آن بوده ایم.
اما با همه این ها به مهمترین نکته فیلم «ویلایی ها» که همان عدم شعارزدگی و وجود دیالوگ های اضافی است اشاره نشد؛ فیلمساز در این فیلم تنها با استفاده از توان بازیگران و بازگویی یک اتفاق تلخ اما حقیقی تصویری واقعی از پشت خاکریزها نشان داده است. نکته مهم این است که قیدی در فیلم خود به دنبال ارائه مانیفست نبوده و نخواسته قهرمان سازی صرف از رزمندگان و زنان رزمنده در پشت جبهه ها داشته باشد و این کنش شخصیت ها با نمایش توأمان اراده قهرمانی است که منجر به نمایش های قهرمانانه ای در مختصاتی زنانه میشود.
فضاسازی فیلم نیز بسیار عالی است. سکانس های مربوط به بیمارستان و معراج شهدا بسیار طبیعی بازسازی شده و مخاطب را ناخودآگاه به دوران جنگ می برد و تمامی سبعیت جنگ را با بیان تصویری عالی پیش چشم مخاطب جان می بخشد. همچنین صحنه بمباران در کمپ زنان بسیار عالی است و شاید تنها ایرادی که بتوان از آن گرفت این باشد که چرا با آن حجم از حمله هیچ فردی به شهادت نرسید که البته از آنجا که فیلمساز سعی داشته فیلمش در دام «سانتی مانتالیسم» نیفتد و به سطح اغلب فیلم های جنگی که به زور می خواهند اشک مخاطب را در بیاورند سقوط نکند کمی منطقی به نظر می رسد.
فیلمساز تمام توان خود را به کار برده تا از جغرافیا، وقایع تاریخی و رفتارشناسی اجتماعی و حتی تحلیل روانکاوانه از آدم های مختلف در مواجهه با جنگ بهترین بهره را ببرد. فیلمساز با به تصویر کشیدن لحظات بسیار ساده نفس را در گلوی مخاطب حبس می کند. به عنوان نمونه هر مرتبه با ورود «هایس» یا یک موتور مخاطب فیلم را حساس کرده و کاری می کند تا مخاطب با لحظه لحظه زندگی زنان در این فیلم همراه شود.
بازی های درخشان بازیگران فیلم از جمله طناز طباطبایی و پریناز ایزدیار ستودنی است اما ثریا قاسمی پس از سال ها فطرت و بازی در نقش های کلیشه ای و نخ نما شده این بار در نقش عزیز خانم بازی قدرتمندانه و خارق العاده ای را از خود ارائه داده که تاکنون در سینمای ایران کمتر شاهد این جنس از بازی ها بوده ایم.
طراحی صحنه و لباس فیلم نیز به شدت عالی است و در این حجم وسیع حتی یک گاف کوچک از طراح صحنه مشاهده نمی شود. فیلمبرداری علیرضا قاضی نیز بسیار هنرمندانه است و انتخاب تیتراژ با صدای کویتی پور مخاطب را تا پایان پرشور از تماشای فیلمی ناب نگاه می دارد.
ارسال نظر