دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۱

با هادی حجازی فر؛ در مسیر بازیگری تا «ماجرای نیمروز»؛

حاضرم نقش دیوار را در فیلم های مهدویان بازی کنم/ حرفهای نوید محمد زاده در اختتامیه همه را ناراحت کرد/ سیمرغ کاغذی برای پسرم درست کردم!

هادی حجازی فر

سینماپرس: حقیقتش من بازی نوید در فیلم «بدون تاریخ بدون امضاء» را ندیدم اما خودم از طرفدارهای بازی نوید محمد زاده هستم و از این که جایزه گرفت هم ناراحت نشدم. فقط چیزی که بقیه را ناراحت کرد حرف هایی بود که نوید در مراسم اختتامیه زد!

مرتضی اسماعیل دوست: کاندیدای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در جشنواره فجر گردید و در کمال ناباوری سیمرغ از او دور شد و باز هم بدون هرگونه حاشیه آفرینی و بی ادعا از مقابل دوربین نگاه ها گذر کرد؛ همان ها که چشمان خود را از بازی متفاوتش بسته بودند! هادی حجازی فر، با وسواس و طمانینه در پی برجای گذاشتن ردپایی هر چند کوتاه در مسیر سینمای ایران است. با بازیگر «حاج احمد متوسلیان» در «ایستاده در غبار» و «کمال» در «ماجرای نیمروز» در روزی پس از پَرکشیدن سیمرغ های جشنواره گفت و گویی مفصل از ابتدای ورودش به بازیگری تا همین امروز داشته ام و از این که چه نظری درباره بازی رقیبانش از جمله «نوید محمدزاده» دارد.


آقای حجازی فر، جایزه سیمرغ امسال هم از شما دور شد!
مهم نیست. مساله مهم تر این است که چگونه نقش را بازی کردم. این جشنواره ها می گذرد. یادم می آید سال گذشته در جشن خانه سینما وقتی اسم کاندیداتوری من آمد فقط من و خانمم و چند نفر از افراد پیرامون مان بودند که تشویق کردیم! امسال هم هنگام اعلام اسمم در مراسم اختتامیه جشنواره فجر به داخل صندلی خود رفتم و واقعا خجالت می کشیدم. به هر حال 2 فیلم جدی که بیشتر بازی نکردم!


سال گذشته نوشتم که حق شما گرفتن سیمرغ بود و امسال هم خیلی ها چنین نظری داشتند و از میان همکاران تان مثلا محسن کیایی یادداشتی به انتقاد از سیمرغ نگرفتن شما نوشت! با وجود این که نوید محمدزاده هم بازیگر خوبی است اما شما شایسته برای این جایزه بودید!
دوستان به بنده لطف دارند. حقیقتش من بازی نوید در فیلم «بدون تاریخ بدون امضاء» را ندیدم اما خودم از طرفدارهای بازی نوید محمد زاده هستم و از این که جایزه گرفت هم ناراحت نشدم. فقط چیزی که بقیه را ناراحت کرد حرف هایی بود که نوید در مراسم اختتامیه زد! بالاخره نوید هم زحمت می کشد و به نظرم برندگان و بازندگان نباید درباره جایزه ها چیزی بگویند و لازم است تا دوباره کار کنیم و نگاهی رو به جلو داشته باشیم.


این که شما در این سینمای پُرحاشیه، بی حاشیه دنبال فعالیتی دوباره هستید اگر چه مخاطره آمیز اما ارزشمند است!
جایزه گرفتن واقعا لذت بخش است و من هم دوست داشتم که جایزه بگیرم اما دیگر با ناراحت شدن و بیانیه دادن و این حرف ها که اتفاقی نمی افتد. حالا برخی ها فکر می کنند جایزه حق نوید بوده و برخی ها هم فکر می کنند من باید می گرفتم اما داوری همیشه همراه با سلیقه است.


درباره سیمرغی که به پسرتان قولش را داده بودید، چه کردید؟!
هامون پسر 4 ساله ام وقتی از جشنواره برگشتم به من گفت بابا سیمرغ می خواهم. من هم یک سیمرغ کاغذی برایش درست کردم و بهش گفتم این سیمرغ پرواز هم می کند!


در میان آثار این دوره از جشنواره بازی های چشمگیری هم دیدید؟
تیم بازیگری فیلم «اِو» خیلی خوب بود و از بازی واقع گرایانه آن ها خوشم آمد.


به دلیل تعصب تُرک بودن تان که نمی گویید؟!
نه واقعا «اِو» فیلم خوب و بازی های خوبی داشت. بازی های خوب دیگری هم در جشنواره دیدم مثلا محسن کیایی را در فیلم های «ایستگاه اتمسفر» و «سد معبر» پسندیدم و این ارتباطی به یادداشت او نسبت به بازی ام ندارد و کلا جنس بازی های محسن کیایی را دوست دارم. بازی نادر فلاح در فیلم «سد معبر» را هم خیلی دوست داشتم. گیتی قاسمی هم در «سد معبر» درخشان بوده است.


چون سال ها در تئاتر سابقه دارد.
بله؛ با وجود نقش کوتاهش در این فیلم عالی بود و بازیگر خیلی خوبی است. حامد بهداد هم در «سد معبر» خوب بود. البته متاسفانه بازی های بد زیادی هم در جشنواره دیدم.


بعد از فیلم «ماجرای نیمروز» به شما پیشنهاداتی شده است؟
تا دلتان بخواهد پیشنهاد شده است. در همان زمان جشنواره و پس از آن پیشنهاد شد و در حال مذاکره هستیم تا ببینیم چه اتفاقاتی می افتد.


بازیگری در سینما برایتان خیلی جدی است. کمی درباره چگونگی ورودتان به سینما بگویید.
من دانشجوی دانشگاه هنرهای زیبای تهران بودم و دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد را در رشته های کارگردانی و بازیگری گذراندم. از سال 1370 هم در شهرستان کار تئاتر را شروع کردم و در دوران دانشجویی هم کلی جایزه در تئاتر گرفتم و پُرکار بودم تا این که فکر می کنم در سال 1382 بود که خیلی اتفاقی با آقای ملاقلی پور مواجه شدم و بازیگری در سینما برایم از فیلم «مزرعه پدری» شروع شد.


این اتفاق کوچک مسیری بزرگ برایتان آفرید! از آن مواجهه با رسول ملاقلی پور؛ سینماگر دوست داشتنی سینمای ایران بگویید.
بله؛ دوستم برای تست فیلم «مزرعه پدری» رفته بود و من هم که مسیرم به سمت ستارخان بود و می خواستم به خانه عمویم بروم تا دفتر آقای ملاقلی پور همراهش رفتم. در آن جا یادم است علی ملاقلی پور که فکر می کرد من هم برای تست رفته ام به من بفرما زد و من گفتم که برای تست نیامدم و بعد هم گفت بیا تا تصویری ازت بگیریم. حقیقتش خیلی حال کردم که آن ها از من خواستند تا تست بدهم و رفتم و خیلی اتفاقی هم قبول شدم و دیگر درگیر سینما شدیم!


از این که تقاضای حضو در فیلمی به شما بشود می تواند مختصاتی از غرور نهفته در وجودتان باشد!
واقعا علاقه ای به تست دادن نداشتم و این که حالا مرا خواهند پذیرفت یا نه! در فیلم «مزرعه پدری» قسمت شد و نقش شهید زریباف را بازی کردم که با وجودی که اندازه بازی ام خیلی کوتاه بود اما نقش مهمی برایم به حساب می آمد. قرار بود از صدای خودم در آن فیلم استفاده شود که با توجه به حادثه ای که برایم پیش آمده بود و صدایم مناسب نبود کس دیگری به جایم حرف زد.


بعد از «مزرعه پدری» سال ها از سینما دور بودید و باز هم سراغ تئاترِ بدون حاشیه رفتید!
بله؛ واقعیتش سر همان پروژه انقد سختی های کار سینما را دیدم که دیگر زده شدم. با خودم گفتم ماشاءالله حاجی ملاقلی پور وقتی با آدم های باسابقه سینما آن گونه سختگیرانه برخورد می کند دیگر با من که بی تجربه هستم مشخص نیست چگونه کار خواهد کرد!


پس رسول ملاقلی پور چنان مواجهه ای با شما داشت که دیگر وارد هیچ دفتری نشوید!
نه ایشان با من خیلی بهتر نسبت به سخت گیری هایی که به جمشید هاشم پور و مهدی احمدی داشت، مواجه شد و هوای من را داشت. خودم به این نتیجه رسیدم که برایم بازیگری در سینما زود است و نمی خواستم عزت نفسم در سینما خدشه دار شود! بلافاصله بعد از فیلم مرحوم ملاقلی پور برای فیلم «خداحافظ رفیق» آقای بهزادپور هم معرفی شدم و پیش ایشان رفتم که خیلی هم به من لطف داشتند. قرارداد هم بسته بودم اما یک دفعه منصرف شدم و دیگر بازیگری در سینما را کنار گذاشتم و مشغول کارم در تئاتر شدم.


در این فاصله بیش از 10 ساله تا «ایستاده در غبار» پیشنهادات وسوسه برانگیزی نداشتید؟
چرا! بارها با من تماس می گرفتند و پیشنهادات خوبی هم وجود داشت که برخی فیلم های مهمی شدند که نمی خواهم برای حاشیه دارشدن اسم فیلم ها را بگویم. من آن زمان بیشتر علاقمند به کارگردانی بودم و فکر می کردم تجربه مناسبی برای بازیگری ندارم و برایم زود است.


چطور به محمد حسین مهدویان رسیدید؟
با ابراهیم امینی از دوران دانشگاه یک آشنایی مختصری داشتم و یادم می آید چند سال پیش جشنواره ای برای کودکان در کیش بود و ابراهیم هم آن جا بود. من هم از طرف خانه تئاتر عروسکی که همراه با خانم برومند آن جا را تاسیس کردیم، در کیش بودم و ابراهیم امینی به من پیشنهاد بازی در نقش احمد متوسلیان را داد. من مستند «آخرین روزهای زمستان» مهدویان را خیلی دوست داشتم اما به ابراهیم گفتم که اصلا شبیه حاج احمد نیستم. او گفت که می توانم نقش های دیگری را هم بازی کنم و خوب است برای تست گریم به پروژه «ایستاده در غبار» سری بزنم. بعدا ابراهیم 2 بار به من زنگ زد و من باز هم گفتم که شبیه احمد متوسلیان نیستم و نمی توانم بازی کنم. بالاخره رفتم و تست گریم دادم و حسین مهدویان هم در کمال تعجب چهره ام را پسندید و ما هم دیگر رسما سینمایی شدیم.


سال پیش که با هم گفت و گو می کردیم، گفتید همچنان به بازیگری در سینما خیلی جدی فکر نمی کنید. اما اتفاقات خوبی که برای فیلم «ایستاده در غبار» رخ داد باز هم شما و مهدویان را در «ماجرای نیمروز» به هم پیوند داد!
من حاضرم تا آخر عمرم در فیلم های مهدویان هر نقشی حتی دیوار را بازی کنم! حقیقتش برای من مهم ترین مساله در بازیگری جذابیت تجربه کردن است و آثار مهدویان و فیلمسازان جدی سینما این گونه می باشد.


دوست دارید لذت تجربه گرایی در آثار فیلمسازان دیگر را هم تجربه کنید؟
بله؛ تجربه همکاری با فیلمسازان و بازیگران خوب سینما برایم جالب است و فکر می کنم دیگر در سینما خود را اثبات کرده و این من هستم که می توانم از میان پیشنهادات مختلف انتخاب کنم. بعد از «ایستاده در غبار» هم از جاهای مختلف و فیلمسازان مهمی به من پیشنهاد شد. اما به دلیل این که به پروژه مهدویان فکر می کردم و جهت دور شدن از مشکلات همزمانی پروژه ها همه تمرکزم به «ماجرای نیمروز» جلب شد و خدا را شکر که شانس بازی در این فیلم را پیدا کردم.


نقش «کمال» در «ماجرای نیمروز» کاملا متفاوت از نقش «احمد متوسلیان» در «ایستاده در غبار» است. چگونه به وجوه مختلف شخصیتی «کمال» رسیدید؟
ما تمرینات زیادی سر صحنه داشتیم و حساسیت ها برای بازی همه بچه ها وجود داشت. مثلا یادم می آید برای سکانسی که خیانت «عباس» توسط «جواد» مطرح می شود خیلی کار کردیم و یک روز کامل تمرین شد و راضی کننده نبود و فردایش توانستیم آن را بگیریم. شخصیت «کمال» هم با کمک همه بچه ها شکل گرفت.


ژانر و جنس بازی و نگاه متفاوتی نسبت به آنتون چیگور(با بازی خاویر باردم) در فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» در بازی «کمال» وجود دارد، اما همانند او خونسردانه، دشوارترین کارها را انجام می دهد!
بله دقیقا این طور است. خوشبختانه در مراحل بازنویسی من هم نظراتی می دادم و با توجه به رفاقتی که با بچه های گروه از فیلم «ایستاده در غبار» شکل گرفت، فضای خوبی برای همفکری وجود داشت. در طی کار پیشنهاداتی رد و بدل شد که بخشی از آن ها از من و برخی از ابراهیم امینی و یا حسین مهدویان بود. ما دوست داشتیم «کمال» برای تماشاگر دوست داشتنی شود چرا که در غیر اینصورت رفتارش می توانست روی اعصاب تماشاگر برود. برای همین شرینی و طنز و خونسردی و متفاوت بودن را در بازی «کمال» ایجاد کردیم و با توجه به این که فضای فیلم خیلی جدی بود کوچکترین واکنش متفاوت «کمال» موجب خنده تماشاگر می شود و بُعد دیگری از فیلم را نشان می دهد.


ما در سینمای ایران و جهان شخصیت های خاطره انگیز و جذابی داشتیم که از جمله آن ها «هامون» است که نام پسرتان هم می باشد. فکر می کنید جایگاه «کمال» در سینمای ایران کجا خواهد بود؟
من آرزو دارم «کمال» هم در سینمای ایران ماندگار شود و همه تلاش بچه های گروه برای رسیدن به جایگاهی مناسب بوده است. درباره «کمال» و فیلم «ماجرای نیمروز» باید منتظر اتفاقات بعد از اکران باشیم و فکر می کنم برای بازی ام در فیلم «ایستاده در غبار» مساله ماندگاری که شما مطرح می کنید اتفاق افتاد و امیدوارم برای این فیلم هم رخ دهد. خودم حتی برای نقش های کوتاه همه تلاش خود را برای ماندگاری انجام می دهم.


در فیلم «ایستاده در غبار» چیزی که داوران جشنواره پارسال ندیدند، ریزه کاری های بازیگری شما بود که مثلا در گام برداشتن می توان این دقت را مشاهده کرد. این نوع بازی باورپذیر از شخصیت حاج احمد متوسلیان، جدا از فیلمنامه ای مناسب و راهنمایی درست و تحقیقات نیاز به آشنایی فراتری دارد. خودتان با شخصیت های رزمنده در میان اطرافیان همزیستی کرده اید؟
همه خانواده پدری ام در جنگ بودند و همه نوع ایثارگر در خانواده داریم؛ از موج گرفته تا شهید و جانباز. 2 تا از عموهایم شهید شدند و پدرم ایثارگر است و این فضا خیلی برایم آشنا بود و از بچگی در چنین محیطی بزرگ شدم. متاسفانه چند سال پیش پدرم فوت شد اما ذهنم آن خاطرات را خوب ضبط کرده است و به اندازه کافی حافظه عاطفی ام از آن تصاویر انباشته است و از همان خاطرات برای بازی ام استفاده کردم. از مواردی دیگر مانند تصاویر و موسیقی جنگ هم برای بازیگری استفاده می کنم و همه این ها به بازیگر برای بازی مناسب کمک می کند. در واقع هر چیزی که در دست داشتم برای رسیدن به نقش استفاده کردم تا امکان اشتباه به حداقل ممکن برسد و خدا را شکر آن اتفاقی که باید می افتاد رقم خورد.


در «ماجرای نیمروز» از لهجه تُرکی هم برای تمایز این نقش استفاده مناسبی کردید. «کمال» در هنگام عصبانیت چیزهایی زیر لب به این زبان می گوید که جالب درآمده است.
بله پیشنهاد من بود و با توجه به این که تُرک زبان هستم خواستم از این وجه زبانی هم در خدمت فیلم استفاده کنم. خوب هم شد وقتی در فیلم های جشنواره دیدم که چقدر بد از لهجه تُرکی استفاده می کنند! جالب است در یکی از فیلم های جشنواره شخصیتی تُرک است اما زمانی که با خود در حال فکر کردن است، فارسی زمزمه می کند!


چون تخصصی در این زبان ندارم قضاوتی نمی کنم! اما می توان گفت برخلاف بسیاری از آثار دیگر، دوست داشتنی بودن نقش هایتان به دلیل رسیدن به مرز شیرینی از باورپذیری شکل یافت و صداقتی که در بازی و نگاه کارگردان وجود دارد.
«کمال» زمانی که آن گونه عصبانی می شود و زیر لب تُرکی می گوید جذاب تر می شود. یادم می آید از این وجه مناسب تُرک بودن در فیلم «سجاده آتش» و مقابل عراقی ها هم استفاده شده بود. در این گونه فیلم های جدی هر چه بیشتر بخواهیم صادقانه و باورپذیر و بدون اغراق کار کنیم بیشتر مورد قبول مخاطب قرار می گیرد.


اما متاسفانه در ایران معیار بازیگری نزد داوران و مخاطبان و حتی اهالی سینما مبتنی بر نوع بازی است که اکت بیشتری داشته باشد و همین جنس بازیگرانِ تصنعی، هواخواه بیشتری دارند تا آن ها که مانند شما فکر می کنند و تعدادشان خیلی اندک است!
برایم مهم نیست و حتی دوست دارم که بازی ام مورد قبول قرار نگیرد اما درست بازی کنم. من انقدر اعتبار برای بازیگری و درسی که خواندم و این همه زحمتی که برای این کار کشیدم، قائل هستم که به این راحتی خود را آلوده به برخی مسائل نکنم و تلاشم این است که شهوت دیده شدن مرا اسیر خود نکند.


درباره تئاتری که اوایل سال آینده اجرا خواهید کرد هم توضیحاتی بدهید.
بله، قرار است یکی از کارهای قدیمی ام را که سال 1378 کار کرده بودم را دوباره اوایل سال بعد اجرا کنم. اما محمد بحرانی و بهادر مالکی که صداپیشگان برنامه «کلاه قرمزی» هستند و از سال ها پیش در گروه من بودند، در آن برنامه مشغول کار هستند و امکان دارد چند روزی اجرای من به تعویق بیفتد. تئاتری که من اجرا می کنم «دایره» نام دارد و یک کار عروسکی با اشیاء است و یک جور پارودی جنگ ایران و عراق است و در تماشاخانه «باران» اجرا خواهد شد.

* آیینه

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.