به گزارش سینماپرس، تازه ترین گفتگوی سیدضیاء که با رسانه متبوع جامعه صنفی انجام شده هم پر شده از صراحت در بیان مشکلات نهادهای سینمایی دولتی و راههای رهایی از بودجه خواری چنین نهادهایی.
متن گفتگوی سیدضیاء هاشمی را بخوانید:
به نظر شما عزلونصبهای پیدرپی مدیران سینمایی علاوه بر ایجاد بیثباتی در سینمای ایران، نمیتواند مانعی جدی برای صنعتی شدن آن محسوب شود؟ همچنین، آیا ادامۀ حضور برخی مدیران فرهنگی ناکارآمد اخلالی در روند صنعتی شدن سینمای ایران ایجاد نمیکند؟
اصولاً مدیران فرهنگی طی چهار دهۀ گذشته برنامهریزی و استراتژی روشنی در مدیریت سینما نداشتهاند و علیالسویه عمل کردهاند. لذا ما با یک سیاست کلی و واحد، با برنامههای کاملاً سلیقهای روبهرو بودیم که هر چهار سال یک بار همزمان با مدیران تغییر میکردند. ما به یک سیاست کلی و واحد در رابطه با سینما نیاز داریم. ما مدیرانی را میخواهیم که طبق این سیاست کلی، استراتژی و برنامهریزی مدونی داشته باشند. اینکه مدیران حوزۀ سینما همگی از یک طیف و گروه خاص انتخاب شوند را به صلاح سینما نمیدانیم. مدیرانی که در گذشته ناکارآمدی خود را ثابت کرده و هرجا رفتهاند منشأ خیر نبودند، لیاقت حضور در سینما را ندارند. متأسفانه نگاهی در نظام حاکم شده که وقتی شخصی را مناسب مدیریت در بخشهای اقتصادی، سیاسی و … نمیبیند، در سینما یا ورزش به او پست مدیریتی میدهند تا برایش رزومه شود. این مدیران فاجعه به بار میآورند. نمونهاش بازی فوتبال چند روز قبل یک تیم پرطرفدار پایتخت در امارات بود. تیمی که پرافتخارترین باشگاه ایران در آسیاست به خاطر ضعف مدیریتی به چنان وضعی افتاد که زنگ تفریح حریف اماراتی خود شد و یکی از بزرگترین فاجعههای ورزشی تاریخ ایران رقم خورد. با انتصاب مدیران ناشایست و نالایق، قطعاً باید منتظر وقوع فاجعههای به مراتب بزرگتری در عرصۀ سینما و هنر مملکت باشیم. اگر میخواهیم سینمای ما به سوی صنعتی شدن حرکت کند و به سوددهی قابل توجه برسد، باید مدیریت آن را به دست افراد کارآمد و خبره بسپاریم. از اعتماد به مدیران ناکارآمد گذشته یا مدیران تازهکار و بیرزومه بپرهیزیم. کار را به دست کاردان بسپاریم. آن مدیر درجه چندمی که در معاونت ارزشیابی با ایجاد حاشیه و تنشهای فراوان مشکلات زیادی را برای سینماگران ایجاد کرد باید از حوزۀ سینما اخراج شود. عدم حضور ایشان و همفکران ایشان در نهادهای فرهنگی نظام، خواستۀ قلبی اکثریت سینماگران است و با توجه به اینکه سینما در انتخابات اخیر از دکتر روحانی حمایت کرده، انتظار میرود که دولت دوازدهم در انتخاب تمامی مدیران حوزۀ سینما دقت و توجه لازم را داشته باشد تا شاهد حضور اشخاص لایق، کارآمد و مبتکر در پستهای مدیریتی سینما باشیم.
با توجه به جدیت تهیهکنندگان و سازمان سینمایی برای صنعتی شدن سینمای ایران در سال ۱۳۹۶، و اینکه در مصاحبههایتان از لزوم تأسیس کمپانیها و استودیوهای فیلمسازی گفتید، به نظر شما سازمان سینمایی باید متولی تأسیس آنها و ناظر بر فعالیتشان باشد؟ یا برای این کار تشکیل یک شورا یا انجمن جدید را ضروری میدانید؟
آقای حیدریان اصولا بحث صنعتی شدن سینما را قبول دارد. سینمای ما میتواند چه از طریق مصوبۀ مجلس و چه از طریق مصوبۀ هیئت وزیران، همانند گردشگری به صنعت تبدیل شود. وقتی به سوی صنعتی شدن برویم، کمپانیها و استودیوهای فیلمسازی تأسیس میشوند، مخاطب و سوددهی فیلم در گیشه ضرورت مییابد و از همه مهمتر، بساط رانتخواری و ویژهخواری در سینما برچیده میشود. در خصوص تأسیس کمپانیها و استودیوها هم عقیده دارم که نقش دولت باید نظارتی و حمایتی باشد. به همین خاطر، ما به دنبال تأسیس انجمن کمپانیهای فیلمسازی ایران هستیم و مقدمات آن را فراهم کردهایم. این انجمن هم به تأسیس کمپانیهای فیلمسازی در ایران کمک میکند و هم بر عملکرد و کیفیت تولیدات آنها نظارت دارد و با حمایت دولت، نهادها، بانکها و بیمه سینمای ایران را در مسیر یک صنعت پویا و سودده هدایت میکند.
در ایران حجم عمدۀ تولیدات سالانه را درامهای اجتماعی تشکیل میدهند. این در حالی است که اکثر این آثار در گیشه شکست میخورند. به نظر شما آیا با صنعتی شدن سینمای ایران نباید این روند تغییر کند و شاهد تنوع ژانر در تولیدات سالانۀ سینمای ایران باشیم؟
به نظرم شیوۀ کار شورای پروانه ساخت باید تغییر کند. متأسفانه این شورا بیتوجه به ترافیک فیلمهای آمادۀ اکران، همچنان به صدور بیرویۀ پروانه ساخت ادامه میدهد و از همه بدتر اینکه، به تنوع محصولات سینمایی هیچ اهمیتی نمیدهد. هر بار که تعدادی فیلم پروانه ساخت دریافت میکنند و فهرستشان در سایتها و نشریات منتشر میشود، مشاهده میکنیم که اکثریت با درامهای اجتماعی است. این آثار که اکثراً رئالیستی و سیاهنما هستند، به شدت به اقتصاد سینمای ایران ضربه زدهاند. در همین گزارش فروش سالانهای که در سایت جامعه صنفی تهیهکنندگان منتشر شده، نزدیک به ۷۰ درصد از فیلمهای اکرانشده در سال گذشته مخاطب کمتر از ۲۵۰ هزار نفر داشتند. این یک فاجعه است. برای جلوگیری از وقوع مجدد این فاجعه، شورای پروانه ساخت باید ضمن در نظر گرفتن سقف صدور سالانه برای پروانه ساخت، به تقسیمبندی ژانرها هم بپردازد و اعلام کند که مثلاً امسال برای ۲۰ فیلم کمدی و ۱۰ فیلم درام اجتماعی پروانه صادر میکنیم. یا به فیلمهای اکشن و ماجرایی بهای بیشتری میدهیم و به سهولت برای این آثار پروانه صادر میکنیم. علاوه بر تنوع ژانر، به نظرم نکتۀ مهم دیگری که در صدور پروانه ساخت باید مدنظر قرار بگیرد، تأیید صلاحیت تهیهکننده از سوی شورای عالی تهیهکنندگان، مشخص بودن سرمایهگذار و تضمین کنار نکشیدن وی از پروژه است. بیتوجهی به این موارد از سوی شورای پروانه ساخت، هر ساله باعث ایجاد اختلافات متعددی شده.
به نظر شما بهتر نیست که در صدور پروانه ساخت برای درامهای اجتماعی محدودیتهای زیادی درنظر گرفته شود؟
همین حالا ما در شورای صنفی اکران با حدود ۱۲۰ فیلم آمادۀ اکران روبهرو هستیم که اکثر آنها را همین فیلمهای به اصطلاح رئالیستی تشکیل میدهند. با توجه به ظرفیت محدود نمایش در کشور و علاقۀ بسیار کم مخاطب عام به تماشای چنین آثاری، به نظرم حتی بهتر است که حداقل برای یک سال پروانه ساخت برای این آثار صادر نشود. این فیلمها دارای مخاطب خاص هستند و تولید این میزان فیلم برای یک اقلیت به لحاظ عقلانی و به لحاظ اقتصادی هیچ توجیهی ندارد. در مصاحبههای قبلی هم تأکید کردهام که این فیلمها آفت سینمای ایران هستند. جالب اینجاست بین انبوه این فیلمها که ادعای پرداختن به معضلات را دارند، به تعداد انگشتان یک دست هم نمیتوان فیلمهایی را یافت که به درستی منعکسکنندۀ این معضلات باشند و به ریشهیابی آنها بپردازند. هیچ تجربۀ اجتماعی قابل ملاحظهای را هم به مخاطب انتقال نمیدهند. البته اعتقاد دارم که سینما منبر خطابه نیست اما این فیلمها، حتی از انجام کاری که سازندگانشان ادعای آن را دارند نیز ناتوانند!
گروه هنروتجربه و بنیاد سینمایی فارابی با حمایت از چنین آثاری ادعای ترویج سینمای اندیشه را دارند. به نظرتان این ادعا تا چه اندازه صحیح است؟
سینما صنعت سرگرمی است. چیزی به نام سینمای اندیشه، یک ایدۀ مبهم است. اگر کسی به دنبال اندیشه و تغذیۀ فکر باشد که فیلم نگاه نمیکند، کتاب میخواند. اکثر مخاطبان سینما در جهان به سینما به عنوان تفریح و سرگرمی نگاه میکنند. کافی است فیلمهای پرفروش گیشه در کشورهای مختلف دنیا را در نظر بگیرید تا به این واقعیت پی ببرید. متأسفانه «سینمای اندیشه» هم مثل «سینمای هنری» و «سینمای معناگرا» و مواردی از این قبیل تنها پوششی است تا یک عده از برخی جاها به اسم تولید فیلم رقمهای قابل توجه دریافت کنند. بنیاد سینمایی فارابی و گروه هنروتجربه هم متأسفانه با حمایتهای غیرکارشناسی خود باعث شدهاند که تولید انبوه فیلمهای رئالیستی مثل سرطان به جان سینمای ایران بیفتد. البته نشریات و محافل خاصی هم اینها را حمایت میکنند. وضع به گونهای شده که امروزه حتی بسیاری از فیلمهایی هم که در گروه هنروتجربه اکران نمیشوند، سروشکل هنری و تجربی دارند و دست بر قضا با حمایت این گروه یا فارابی پروانه ساخت گرفتهاند. این کاملاً به ضرر سینمای حرفهای و مانعی اساسی در مسیر صنعتی شدن سینمای ایران است.
با توجه به عدم استقبال مناسب از آثار هنروتجربه و اینکه اکران این آثار بخشی از ظرفیت نمایشی محدود کشور را اشغال میکند، به نظرتان بهتر نیست که سازمان سینمایی این گروه را منحل کند؟
با انحلال گروه هنروتجربه موافق نیستم. به نظرم اشکال کار در نحوۀ مدیریت این گروه و سیاستهای اجرایی آن است. این گروه باید مکانی برای فیلمسازان جوان باشد تا در آن به کسب تجربه بپردازند. جای نمایش این آثار نیز پردیسها و سالنهای سینمایی کشور نیست. پردیسهایی مثل کورش، آزادی، هویزه و چارسو یا سینماهایی مثل فرهنگ و موزه سینما جای نمایش فیلمهای سینمایی است و نه فیلمهای تجربی. این فیلمها را باید در خانۀ هنرمندان، فرهنگسراها و دانشگاهها نمایش داد. ما در شورای عالی تهیهکنندگان به شدت پیگیر این مسئله هستیم که این فیلمهای تجربی از این پس در مکانی که مناسب آنهاست به نمایش درآیند.
از آنجا که بنیاد سینمایی فارابی ممکن است با مداخلاتش در روند صنعتی شدن سینمای ایران ایجاد اخلال نماید، بهتر نیست که سازمان سینمایی آن را منحل کند؟
از آنجا که اسم بنیاد سینمایی فارابی در دنیا جا افتاده است، بهتر است که فقط بخش امور بینالملل آن حفظ شود و به اتاقی در سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتقل شود تا از ساختمان محل استقرار این بنیاد استفادۀ فرهنگی بهتری صورت بگیرد. به نظرم حتی میتوان بودجه و اختیارات فعلی بنیاد سینمایی فارابی را به انجمن کمپانیهای فیلمسازی ایران منتقل کرد تا این انجمن بهتر بتواند در ترقی صنعت سینمای ایران بکوشد.
تکلیف انتشارات و نشریاتی که این بنیاد منتشر میکند چه میشود؟ پروانۀ نشر آنها نیز به انجمن کمپانیهای فیلمسازی ایران منتقل میشود؟
با توجه به میزان سرانۀ مطالعۀ بسیار اندک در کشور، به نظرم تداوم فعالیت انتشارات فارابی و نشریات آن به شکل فعلی هیچ توجیهی ندارد. بخش فرهنگی نظام با پیگیری چنین سیاستی طی سه چهار دهۀ اخیر چه توفیقی توانسته کسب کند؟ میزان سرانۀ مطالعه در کشور با صرف هزینههای هنگفت برای چاپ کتابها و نشریات مختلف افزایش نمییابد. لذا معتقدم بعد از انجام تغییرات گسترده در ساختار بنیاد سینمایی فارابی و تقلیل آن به دفتر امور بینالملل در سازمان سینمایی، انتشاراتی و نشریات فارابی از جمله «فصلنامه فارابی» و «فیلمنگار» نیز بهتر است تعطیل شوند.
این حرف شما ممکن است به مذاق عدهای خوش نیاید.
خب، صنعتی شدن سینمای ایران هم به مذاق آن اقلیت ویژهخوار خوش نمیآید. بنیاد سینمایی فارابی سالانه بودجۀ قابل توجهی دریافت میکند که نمیداند با آن چه کند! لذا عدهای را دور هم جمع کرده و بخشی از این بودجه را در اختیارشان قرار میدهد تا صرف برگزاری نشستهای تخصصی، کارگاه، کلاس و انتشار ماهنامه و فصلنامه شود. طی سالهای اخیر خروجی این کار چه بوده؟ این هم مثل گروه هنروتجربه یادآور چاهکنهای یزد است. اگرچه چاههای آنها به آب نمیرسد، اما چاهکنها به آب و نان میرسند! این به اصطلاح استادها طی سالهای اخیر نویسندۀ چند فیلم مطرح یا پرفروش بودهاند؟ فیلم یکیشان سال گذشته اکران شد و تنها ۵۷ هزار نفر مخاطب داشت. بدیهی است که در چنین شرایطی، فیلمنامهنویسان جوان و تازهکار حتی با الفبای قصهگویی نیز آشنا نباشند. یکی از دلایل مهمی که بنیاد سینمایی فارابی باید دچار تغییرات گسترده شود همین است. فعالیتهای آن در عرصۀ فیلمنامهنویسی هیچ دستاوردی نداشته و در عرصۀ تولید نیز حاصل آن فاجعهای به نام «قلب سفید قاصدکها» است.
یکی از معضلاتی که امروزه سینمای ایران با آن روبهروست و هیچکس به فکر اقدام جدی برای رفع آن نیست، ورود بیرویۀ فیلمسازان اول بدون درنظر گرفتن تعداد فیلمسازان موجود و ظرفیت نمایشی سینمای کشور است. به نظر شما برای رفع این معضل چه باید کرد؟
به نظرم یکی از مهمترین اقداماتی که در این زمینه باید صورت بگیرد، کنترل ورود فیلمسازان اول است. در حال حاضر این فیلمسازان به صورت گترهای وارد سینما میشوند. وضع به گونهای شده که هرکه یک دوره در آموزشگاه فیلمسازی میگذراند و دوربین دیجیتال به دست میگیرد، میخواهد فیلمساز شود. این به هیچ عنوان قابل قبول نیست. کسی که میخواهد در سینما فیلمساز شود باید مقدماتی را طی کند؛ از جمله اینکه تجربۀ دستیاری کارگردانهای بزرگ سینمای ایران را داشته باشد، با قواعد قصهگویی برای سینما آشنا شود و مواردی از این قبیل. ورود فیلمسازان اول باید محدود و بر اساس فیلترهای مختلف باشد. در شورای عالی تهیهکنندگان بنا داریم که این فیلترها شامل سابقۀ افراد، کیفیت فیلمهای کوتاه ساخته شده، و تعداد تجربیات دستیاری آنها در پروژههای سینمایی قابل اعتنا باشد.
به نظر شما، چطور میتوان به جریان سالنسازی در سراسر کشور شتاب بیشتری بخشید؟ و با توجه به اینکه این جریان در انحصار خصولتیها و دولتیهاست، شما چه راهکاری را برای پایان دادن به این انحصار پیشنهاد میکنید؟
اگرچه در سالهای اخیر شاهد رونق سالنسازی در کشور هستیم و پردیسهای متعددی احداث شدهاند، هنوز به لحاظ تعداد سالن نسبت به قبل انقلاب بسیار عقبتریم. جمعیت ما نسبت به آن زمان دو برابر اما تعداد سالنهای ما نصف شده است. انحصارهایی که به آن اشاره کردید در عدم وجود قوانین مناسب ریشه دارد. متأسفانه دولت در این زمینه توجه کافی را نداشته و همین منجر به شکلگیری جریانات خاصی شده که گاه در مسیر تأسیس سالنهای سینمایی جدید سنگاندازی میکنند. این جریانات تنها از احداث پردیسهایی حمایتهای لازم را انجام میدهند که مراودات خاصی با آنها داشته باشند. حداقل ۱۰۰۰ شهر ایران فاقد سالن سینما هستند و هیچ ارادهای برای تأسیس پردیس یا سالن سینمایی در این شهرها وجود ندارد. برای تداوم رونق اقتصادی در سینما نیاز است که سالانه حداقل ۱۰۰ سالن سینما به ظرفیت نمایش کشور افزوده شود. ما باید در هر مرکز استان یک پردیس کورش داشته باشیم. متأسفانه طی چهار دهۀ اخیر این مسئله مغفول مانده و به نظرم لکۀ ننگی بر کارنامۀ بعضی مدیران ناکارآمد شهری کشور، بخصوص تهران، از ابتدای انقلاب تاکنون است. دولت باید از طریق شورای عالی شهرسازی کلیۀ شهرداریهای سراسر کشور را به ساخت پردیسها و سالنهای سینمایی ملزم کند. به علاوه، دولت باید تسهیلات ویژهای را نیز برای این کار در نظر بگیرد. از جمله: از پردیسها و سالنهای سینمایی تراکم نگیرد؛ آنها را حداقل به مدت یک دهه از پرداخت مالیات و هرگونه عوارض شهرداری معاف کند؛ قبوض برق و گاز آنها تجاری محاسبه نشود بلکه مثل مکانهای فرهنگی محاسبه شود. البته ما از شهرداران فعلی، خصوصاً شهردار کنونی تهران، چنین انتظاراتی را نداریم و امیدواریم جانشینان آنها نسبت به جبران این خسارت بزرگ اقدام نمایند.
ارسال نظر