ایمان هادی/ فیلم «اکسیدان»، فیلمی ساخته حامد محمدی نیست. این اثر به صورت مشخص خروجی خاص منوچهر محمدی در مقام تهیه کننده است. در واقع وقتی فیلم را که تماشا میکنید، درخواهید یافت که حامد محمدی بیشتر نقش دستیار کارگردان را برای جمع آوری چند صحنه فیلمبرداری شده دارد. اگر فنیتر و دقیق نیمه نخست فیلم را تماشا کنید متوجه میشوید که هیچ تلاشی برای کارگردانی یکپارچه در پیوستگی فرمی، در فیلم وجود ندارد و وقتی فیلم به پایان میرسد درخواهید یافت، اکسیدان بدون هیچ فیلمنامه به نگارش درآمدهای، ساخته شده است. اگر به فرض فیلمنامهای هم وجود داشته باشد، دقت علمی – منطقی در نحوه نگارش آن نمیتوان جستجو کرد. اغتشاش روایی، دگردیسی دراماتیک، عدم شخصیت پردازی مبتنی بر ادعای ژنریک فیلم، موجب میشود که فیلم اکسیدان را به سینمای کمدی منتسب نکنیم.
برداشت غلط از نمایش کمدی فقط شامل حال «اکسیدان» نمیشود، بلکه کمدی ایرانی، دچار یک سطحی نگری تاریخی از زمان اجرای نمایش روحوضی در ایران است. هنرمندان عرصه نمایش در ایرانی متاسفانه در صد سال گذشته نمایش کمدی را به شکل نامطلوبی ارائه کردهاند، این مسئله ربطی به سینمای قبل و پس از انقلاب و حتی ممیزی و سانسور ندارد. شکل ارائه نامطلوب موجب شده تا سخن از نمایش کمدی به میان میآید، ناخواسته ابتذال در پس این عبارت به ذهن متبادر شود. به عنوان نمونه عطاران، آفتابه، پیژامه در حال حاضر سمبل سینمای کمدی ایران هستند. هر کدام از سه مولفه نامبرده هم، بدون دیگری معنی کمدی نخواهد داد.
یکی از اشکالات وارد به هنر نمایشی کمدی این است که در این گونه خاص، مرزهای هجو، هزل، طنز با کمدی آمیختگی پیدا کرده و کمدی نمایشی در مدیومهای سینما تئاتر و تلویزیون تقریبا نابود شده است. تنها کسی که در یکصد سال گذشته توانسته با منطق نمایشی اصیل، مردم ایران را بخنداند بی شک مهران مدیری است و پرونده نمایش کمدی در ایران با مهران مدیری بسته می شود. اما عیب بزرگ مدیری این است که این سطح تالیف را در سطح تلویزیون رها کرده و آنرا به محدوده سینما نیاورده تا ماندگارترشود.
فهم سینمای ایران در ساخت کمدی به دو گزاره نمایش ارتجاعی و هزل نگاری محدود میشود. در سینمای ایران برخی آثار نیز استثناء هستند، اما اصیل نیستند. «ورود آقایان ممنوع» یکی از معدود کمدیهای درخوری است که طی سالهای اخیر ساخته شده اما این مدل نیز مثل جریان اصلی سینمای کمدی ایران کمی چاشنی ارتجاعی دارد. رگههایی از این ارتجاع را می توان در کما (آرش معیریان) دنبال کرد اما ساخت کمدی ارتجاعی در سینمای ایران به یک روند بدل نشد و وجه مسلطی در سینمای کمدی نبود.
سینمای کمدی ایرانی در ادوار مختلف با سه مولفه عطاران، پیژامه و آفتابه به نوعی هزلنگاری با رگههای از هرزنگاری محدود میشود اما در اوایل دهه هشتاد، فیلم مارمولک زمینه تالیف کمدیهای ارتجاعی را در ایران فراهم میکند.
چاشنی ارتجاعی سینمای کمدی، به شیوه برداشت از کمدی در فرهنگ عامه بازمیگردد و سینمای کمدی در ایران محدود میشود به نمایش مجموعهای از هزلیات معمول و مرسوم فرهنگ لمپنی. موج هرلنگاری در سالهای اخیر سینمایی با «پنجاهکیلو آلبالو» به تکامل میرسد و «من سالوادور نیستم» و «اکسیدان» به صورت مشخص تالیف کمدی ارتجاعی را تثبیت میکند. البته در آرایش هزلنگارانه اثری مثل پنجاه کیلوآلبالو نیز رگههایی از ارتجاع اجتماعی را به وضوح میتوان دید و حتی این نگاه ارتجاعی نیز به جایگاه زنان، کاملا ملموس است، اما وجه ارتجاعی بر فیلم پنجاه کیلوآلبالو مسلط نیست. فیلم اکسیدان در نمایش کمدی ارتجاعی از «پنجاه کیلو آلبالو» و «من سالوادور نیستم» رتبه قابل اعتناتری را کسب میکند.
اکسیدان نوعی هزلنگاری است که مرزهای کمدی ارتجاعی را درمینوردد. با در نظر گرفتن فرهنگ عامه، این ارتجاع به صورت مشخص، به سخره گرفتن آیین، مذهب و موقعیت افراد مذهبی است. ارتجاعی که دین، مذهب و افراد شاخصی که ویژگی مذهبی دارند را به عنوان سمبلهای تضاد با جریان اصلی جامعه یا جامعه جهانی و فرهنگ مدرن نشان میدهد و درنهایت تماشاگر به رفتار آیینی و مذهبی کاراکترها میخندد. در فیلم «اکسیدان» در لحظه آیین تشیع پیکر مرد یا زن مسیحی که فوت شده، ما به آیین تدفین مسیحی میخندیم. در فیلم اکسیدان به نحوه حضور اصلان (جواد عزتی) در مراسم غسل تعمید کودک مسیحی میخندیم.
این کمدی ارتجاعی خارج از چهارچوب قوانین معین نظارت و ارزشیابی است که فیلمساز در ارتجاعیترین صحنه ممکن مراسم آیینی اقلیتی مذهبی در ایران را به سخره میگیرد، مثلا در گشت 2 در صحنه مراسم تدفین عباس (حمید فرخ نژاد) اشعار خواننده لسآنجلسی را به صورت نوحه در مراسم خاکسپاری فردی متوفی میخواند، اما دقیق که بررسی کنیم، درخواهیم یافت در نسبت با مراسم آیینی تدفین، وجه ارتجاعی در این سکانس قالب نیست. ضمن اینکه در گشت 2 شوخی انجام شده آنقدر ظریف اجرا میشود که حتی مداحی و جایگاه مداحان به سخره گرفته نشود. در گشت 2 ما به گروه سه نفره شیادان میخندیم و اجرای مراسم تدفین آنقدر جنبه عمومی دارد که برای مخاطب خنده دار نیست و ما به سه شخصیت بزدل و ریاکار محوری و کنشهای آنان میخندیم. (این قیاس از وجه نازل فیلم گشت 2 نمیکاهد).
اما در سکانس مراسم تدفین اکسیدان، جواد عزتی خود را جای کشیش اصلی جازده و همراه با بهمن (امیر جعفری) با یک اقلیت بسیار مذهبی و نجیب در ایران شوخی میکند. بخشی از هویت شیعه، ریشه در احترام به ادیان ابراهیمی دارد و به سادگی درخواهیم یافت که مولف با شیطنت دارد با اجرای آیینی تدفین با دستمایه وجه قالب جمعیت مسلمانان در ایران، با این اقلیت بسیار محترم شوخی ارتجاعی بدی میکند، هر چند که کارگردان سعی کرده پدرروحانی(کشیش) را محترمانه و مهربان نمایش دهد.
واقعیت این است که سیر کمدی ارتجاعی اکسیدان، برای انتقال برخی مفاهیم نتیجه معکوس به خود گرفته است و موفق به ایجاد لحظات شاد و مفرح نمیشود. یکی از دلایل آن این است که موقعیتها خیلی آشناست و کاملا در سینمای ایران بارها دستمایه آثار سینمایی مختلفی قرار گرفته است. روحانی مسیحی فیلم خیلی شبیه روحانی (اکبر عبدی) فیلم رسوایی است. اگر رسوایی را به یاد بیاوریم در یک صحنه خاص، چند دزد وارد خانه روحانی فیلم میشوند و از خانه این پرسوناژ دزدی میکنند و سارقین گرفتار میشوند و آنها را نزد روحانی فیلم میآورند. روحانی فیلم با چشم پوشی از دزدی آنها به سبک کشیش «بینوایان» از آنها درمیگذرد. همین صحنه را با همان اجرای ده نمکی، حامد محمدی در فیلمش آورده است با این تفاوت که ده نمکی روحانی مذهب شیعه را در فیلمش استفاده کرده (رسوایی) و در اکسیدان یک روحانی مسیحی در این موقعیت قرار میگیرد. باقی موقعیت ها شبیه فیلم اخراجیها است، مثلا صلوات فرستادن امیر جعفری حین تشیع مرد مسیحی در کلیسا، دقیقا یادآور مجید سوزوکی (کامبیز دیرباز) در قسمت نخست اخراجیهاست، مشخص است که نویسنده و کارگردان توانایی پیشبرد روایی فیلم را نداشتهاند به همین دلیل بخشهایی را از فیلم را از روی دست ده نمکی کپی کردهاند و محور درام را روی ریل کمدی ارتجاعی سوار کردهاند.
کمدی ارتجاعی دین و آیین را به چالش میکشد، در هالیوود به صورت یک مد اساسی درآمده است. کمدی ارتجاعی با تم به چالش کشیدن شخصیتهای مذهبی با فیلم زندگی برایان (تری جونز) محصول 1979 آغاز شد و این موج با فیلم «تاریخ دنیا قسمت اول» (مل بروکس) محصول ،1981 ادامه پیدا کرد تا به مدلهای ارتجاعیتری مثل دگما (کوین اسمیت) رسید و با «بروس قدرتمند» و «ایوان قدرتمند» وارد چالشهای بزرگتری شد. البته کمدیهای ارتجاعی در ایران به حادی تولیدات هالیوودی نیستند اما در ساخت فیلم اکسیدان، تم ارتجاعی وجه قالب است.
ارسطو درباره کمدی مینویسد: "کمدی، تقلید و محاکاتی است از اطوار و اخلاق زشت، نه این که توصیف و تقلید بدترین صفات انسان باشد؛ بلکه فقط تقلید و توصیف اعمال و اطوار شرم آوری است که موجب ریشخند و استهزاء میشود. آنچه موجب ریشخند و استهزاء میشود امری است که در آن عیب و زشتی هست، اما آزار و گزندی از آن (عیب و زشتی) به کسی نمیرسد.
مذهبی بودن عیب نیست، کشیش بودن و حتی مسیحی بودن عیب نیست و اقلیت بودن عیب نیست که سینمای ایران سعی میکند در فیلم اکسیدان از تعارض مذهبی و آیینی از مخاطبش خنده بگیرد. با این جمله از ارسطو، این سئوال در ذهن متبادر میشود تلقی جامعه انقلابی از هنر– صنعت سینمای ایران، تعالی ایمان و مذهب است یا به چالش کشیدن آن؟! و پرسش آخر این است که آقای منوچهر محمدی چه زمانی قصد دارند در آثارشان مذهب و آیین را دیگر به چالش نکشند و با دین، آیین و افراد مذهبی شوخی نکنند؟!! اگر عیبی هست و قابل نقد است و میتوان آنرا در قالب فیلم کمدی به چالش کشید حتما در رفتارهای انسانی ما مستقل از هر دین و آیینی مستتر است و همواره زمینهای برای چالش و استهزا.
ارسال نظر