گفته میشود که ۱۱۷ سال پیش سینما از طریق مظفرالدین شاه به ایران وارد شده است، ورودی که از ناحیه دربار سلطان انجام شده اما به تدریج مانند همه تحفههایی که از غرب وارد ایران شده به دست بهاصطلاح روشنفکران افتاده و آنها نیز با این پدیده آن کردند که با دیگر چیزها کردند.
سینما در ایران دههها به منجلاب فیلمفارسی گرفتار بود و حتی بعدها کاشف به عمل آمد که مثلاً بخش عمدهای از فیلمفارسیها را شخصی چون احمد شاملو مینوشته است و جالب است که این شاعر معاصر حتی حاضر نمیشده اثری از نامش در تیتراژ این آثار باشد چون احتمالاً خودش میدانسته که دقیقاً فیلمنامههایش چقدر ارزش هنری داشتهاند.
سینما با آن وضعیت مفتضح، همان سالهای منتهی به انقلاب اسلامی رو به ورشکستگی نهاد چون سینماروها فهمیده بودند که بهتر است به جای کپیهای دست چندم سینمای هند و امریکا بروند و نسخههای اصل را تماشا کنند.
با انقلاب اسلامی اما سینما تا حدی حیثیت و آبروی از دست رفتهاش را سامان داد و اعتباری برای خودش دست و پا کرد اما همچنان روشنفکران دست از سر آن برنداشته بودند. حالا دیگر فقط فیلمفارسیها حذف شده بودند و جای آن را فیلمهایی میگرفتند که اغلب دغدغههای فکری همان روشنفکران را در قالبی دیگر با نام سینمای معناگرا ارائه میداد، گویی که این هم یک ژانر جدید در سینماست که به دست مدیران سینمایی دهه ۶۰ اختراع شده بود، این معناگرایی چیزی بود که مخاطب خاص داشت و اگر قدری تلخی و بیچارگی اجتماعی به آن اضافه میشد خوراک جشنوارههای خارجی بود.
همین دست به دست شدنها از دربار تا آغوش روشنفکران باعث شد سینما پس از نزدیک به ۱۱۷ سال از ورودش به ایران نسبتی با مردم نداشته باشد و همچنان متاع لوکس و شیک طبقهای خاص باشد. البته میتوان به مردم القا کرد که سینما ملی است و روزی هم برای آن در نظر گرفت و به داخل تقویمها وارد کرد.
قوانین مشکل دارد!
علیرضا رئیسیان درباره روز ملی سینما یا سینمای ملی نظر جالبی دارد: «سینما وقتی میتواند در یک کشور ملی محسوب شود که صنعتی شده باشد اما ما در ایران به دلیل ضعف قوانین صنعت سینما نداریم، سینما در ایران همچنان به لحاظ قوانین در حوزه خدمات به شمار میرود در حالی که در تعریف جهانی بیش از یک قرن است که در برخی کشورها به صنعتی پویا، کارآمد و راهبردی تبدیل شده است.»
این فیلمساز معتقد است: «در کشور ما به دلیل اینکه سالانه بیش از ۷۰ فیلم ساخته میشود ظرفیتهای صنعتی شدن وجود دارد اما قوانین این موضوع را به رسمیت نمیشناسد.»
اما آنچه بیش از همه مشهود است این مسئله است که سینمای ایران به دلیل ضعف مضامین و انحراف در محتوا قادر به صنعتی شدن نیست و محتوای ضعیف فیلمها نمیتواند نسبت این پدیده با ملیت را سامان بخشد.
اعتقادی به روز سینما ندارم!
جمال شورجه اما از این سخن میگوید که اساساً اعتقادی به عنوان روز ملی سینما ندارد چرا که سینما آنطور که شایسته نام ایران است خدماتی به ملیت ایرانی ارائه نداده است و صرفاً پروپاگاندای رسانهای میکوشد به مردم القا کند که سینما برای کشور افتخار آورده است در حالی که بخشی از سینمای ایران عکس این ادعا عمل میکند.
شورجه به این اشاره میکند که اگر ما به نام برخی اقشار و مشاغل روزی را نامگذاری کردهایم علت آن است که این احساس وجود دارد که این قشر در حال خدمات رسانی به مردم است و اگر عکس این تلقی در مردم ایجاد شود دیگر آن نامگذاری تهی از معنا میشود و به یک شوخی بیشتر شباهت خواهد داشت.
این فیلمساز از روز پرستار به عنوان روزی که به نام بانوی بزرگی چون حضرت زینب سلاماللهعلیها نامگذاری شده اشاره کرده و میگوید. «پرستاران به خصائل و منش این بانوی بزرگوار رجوع میکنند و این روز برایشان معنا پیدا میکند اما سینماگران ما باید به این فکر کنند که شاه قاجار در بازگشت از سفر فرنگ تحفهای با خود آورده و با اهل و عیال به تماشا نشسته است. خب این موضوع چه بار معنایی برای الهامبخشی به سینماگران میتواند داشته باشد. اگر میبینید سینما در ایران منشأ خیر و برکت نیست و بلکه برعکس منشأ بداخلاقی و انحطاط اخلاقی است یکی از دلایلش همین است که ما نمیدانیم دقیقاً به چه اجزا و شاخصههایی باید چنگ بزنیم که برای نسل جوانمان به لحاظ مثبت الهامبخش باشد.»
سینما طفلی ناقصالخلقه!
شورجه معتقد است: «سینما در کشور ما هنر متعهدی قلمداد نمیشود هرچند میتوانست باشد، نه به ملیت تعهد دارد نه به اخلاق و نه به فرهنگ دینی و همین بیقیدی منجر به بیبندوباری یا ولنگاری فکری و محتوایی میشود. برای همین نامگذاری روز ملی سینما بیشتر ادا و اصول است. بیشتر تعارف است، مثل این میماند که طفلی ناقصالخلقه داشته باشیم و فکر کنیم دانشمند و پروفسور داریم، مدام در رسانههایمان به این طفل ناقصالخلقه پروبال هم که بدهیم و سر مردم شیره بمالیم در حقیقت ماجرا توفیری ندارد. همین حالا ببینید چه فیلمهایی در سینمای ما فروش میکنند، ذائقه مخاطب را به چه وضعیتی رساندهاند، سینما قرار بود کالایی فرهنگی باشد و این با واگذار کردن به سوداگران میسر نمیشود، هر جا اصالت سود اعتبار پیدا کرد معنا به حاشیه رفت، به نظرم باید به سینما قدری عمیقتر نگاه کنیم و نباید خودمان را گول بزنیم، سینما باید جامعه را به تعالی برساند وگرنه به هیچ دردی نمیخورد.»
به نظر میرسد اساسیترین مسئلهای که میتواند در روز ملی سینما مطرح شود این باشد که سینمای ملی چه تعریف و چارچوبهایی میتواند داشته باشد، سؤالی کلیدی که شاید بتوان اینطور به آن پاسخ داد: تحقق ایده سینمای ملی به منزله رابطه سازگار و مطلوب بین سینما و هویت یا فرهنگ ملی، با پیششرطهایی است که یکی از مهمترین آنها، تأمل نظری به پرسشهای مربوط به معنا و چگونگی سینمای ملی است. در درجه نخست، باید از این سؤال آغاز کرد که سینمای ملی چه مؤلفه، مشخصه و فرمی دارد؟ چه اصول و مضامینی در فیلم باید جاری و ساری باشد تا بتوانیم از سینما یا فیلم ملی سخن بگوییم؟ بیتردید هنر اگر نتواند حسی مشترک و معنایی متعالی را در مخاطبانش ایجاد کند، هنر نیست اما آنچه امروز در سینمای ایران در حال رخ دادن است فرسنگها با این مفهوم فاصله دارد. با این تفاسیر روز سینما را باید به چه کسانی تبریک گفت؟ به مردم؟ به سینماگران؟ مردم به طور قطع جایی در این دایره پیدا نمیکنند چون مردم را به محفل سینما راهی نیست و بودجههای نجومی این هنر دولتی دخلی در زندگی آنها ندارد.
* جوان
ارسال نظر