در گذشته رسم بر این بود که افراد پس از پشت سر گذاشتن دوران مفید جوانی به افتخار بازنشستگی نائل می آمدند و به واسطه سال ها فعالیت، باقیمانده عمر را در کنار اهل و عیال به استراحت مشغول می شدند. البته معدود افراد با تجربه همیشه به عنوان مشاور جذب مجموعه هایی می شدند. برخی نیز شغل های آزاد را پیش می گرفتند تا هم کمتر خانه بمانند و هم درآمدی کسب کرده و آن را به زخم زندگی بزنند.
سینمای ایران در بخش های مدیریتی خود ظاهرا قرابتی با این مفهوم ندارد و در دورانی که ظهور فناوری های جدید و تحولات شگفت، نسل جدیدی از افراد متخصص و کارآمد را در دسترس مدیریت های کلان قرار داده، آن ها ترجیح می دهند همچنان با نسلی از رفقای قدیمی کار کنند. رفقایی که دوران مفید فعالیت هایشان را پشت سر گذاشته اند و سال هاست ایده و کار جدیدی از آن ها مشاهده نمی شود. به همین دلیل است که در میان مدیران این مجموعه فرد زیر 40 ساله نمی بینیم و حتی افرادی که خارج از مجموعه سینمای ایران هم جذب این سیستم شده اند، به جای آنکه آورده ای برای سیستم داشته باشند اشتباه های عجیبی مرتکب می شوند که نمونه آن را می توانید در قالب روایت یک رسانه مستقل از نامهای شگفتانگیز به امضای مدیرعامل رسانههای تصویری در انتهای مطلب مطالعه کنید.
در چنین شرایطی هیچ سیستم ارزیابی دقیقی نیز وجود ندارد تا مشخص شود حضور این حجم از چهره های تلویزیونی قدیمی در جمع سینمایی ها چه فایده ای دارد و به چه دستاوردهایی منجر شده است؟ تاسف آور تر اینکه تلویزیونی های پیشکسوت حاضر در جمع تصمیم سازان سینمایی نیز نه بهترین های تلویزیون بلکه عمدتا کارمندانی هستند که عمری را در این رسانه به کارمندی مشغول بوده اند و هیچ گاه کار خلاقه نکرده اند و صرفا بر اساس رابطه دوستانه با آقای فلانی! وارد چرخه مدیریتی سینما شده اند.
ارسال نظر