به گزارش سینماپرس، نبرد با تکفیری ها در عراق و شام پایان یافت، اما این جنگ در عرصه نرم و فرهنگی ادامه خواهد داشت. یکی از میدان های مهم این تقابل، رسانه های تصویری و به ویژه سینماست. همچنان که سایت بی بی سی فارسی اخیرا گزارشی را درباره داعش منتشر کرد که طی آن اشاره ای به نقش ایران و حتی جبهه مقاومت در سرنگونی خلافت داعش نداشت و این پیروزی را به نام غرب ثبت کرد! در حالی که بی بی سی و یارانش تا چندی پیش از تروریستی خواندن داعش ابا داشتند و حتی عنوان جعلی «دولت اسلامی» را درباره آن به کار می بستند و در حمایت از تکفیری ها به مدافعان حرم توهین می کردند، اما حالا ناگهان خود را عامل اصلی شکست داعش معرفی می کنند. مشخص است که جنگی پیچیده و پرچالش در عرصه رسانه علیه محور مقاومت آغاز شده است، به ویژه اینکه چند کشور صاحب سینما در جهان، آثاری را در این باره تولید کرده اند یا در دست تولید دارند.
به طور مثال، هند که اساسا هیچ نقشی در حوادث سال های اخیر غرب آسیا نداشت، اما به خاطر درک اهمیت این موضوع، با حضور سلمان خان ستاره مشهور خود، یک فیلم را درباره داعش تولید کرده که به زودی اکران خواهد شد. هنوز از آنچه بالیوود درباره این جنگ به نمایش درخواهد آورد خبری نداریم، اما احتمالا تصویر این فیلم با واقعیت تطابق چندانی نخواهد داشت. اما به هر حال این فیلم چه واقعی و صادق و منصف باشد و چه تحریفگر واقعیت، با توجه به حضور یک ستاره معروف و محبوب، در انظار صدها میلیون نفر خواهد نشست و تصویر آن به عنوان بخشی از تاریخ، حداقل در ذهن گروهی از مردم دنیا به ثبت خواهد رسید.
اما از سینمای هند که بگذریم، روسیه نیز در حال تولید آثاری درباره جنگ با داعش است. گویا یک سریال هم به سفارش رئیس جمهور این کشور با همین موضوع در دست تولید است. با توجه به این که این سریال به دستور شخص پوتین در حال ساخت است، از هم اکنون می توان حدس زد که این سریال در عین حال که ضدداعش خواهد بود، اما منجی اصلی مردم جهان را ارتش روسیه معرفی خواهد کرد. به طور طبیعی جریان های اصلی نبرد با تکفیری ها که همان رزمنده های محور مقاومت هستند در سریال روسی و سایر آثاری که در این باره خواهند ساخت، یا نادیده گرفته خواهد شد و یا کمرنگ به نمایش درخواهد آمد.
همچنین می توان پیش بین کرد که سینمای آمریکا نیز به سرمایه گذاری برای ساخت آثاری درباره این موضوع دست خواهد زد. درباره هالیوود، فاجعه عمیق تر خواهد بود. چون سینمای آمریکا در تمام طول دوران فعالیت خود همواره بر برتری جویی و نژادپرستی و تحریف وقایع به سود دولت این کشور تأکید داشته است. به ویژه اگر مضمون یک فیلم به تاریخ جنگ ها یا رخدادهای نظامی و استراتژیک مربوط باشد، فرمول های ثابتی به کار می رود. فرمول هایی کلیشه ای چون منجی معرفی کردن ارتش و حاکمیت آمریکا، نمایش تصویری مظلوم و در همان حال سلحشور و شجاع از سربازهای آمریکایی، متوحش و تروریست معرفی کردن مسلمانان و... و.
قطعا در هالیوود، آمریکا به عنوان عامل اصلی شکست داعش معرفی خواهد شد و باز هم قطعا هیچ اشاره ای به جان فشانی های رزمنده های جبهه مقاومت، از جمله مدافعان حرم و قاسم سلیمانی نخواهد شد. همچنان که در فیلم های آمیکایی که اخیرا اکران شده و در آن ها اشاره هایی به جنگ سوریه و عراق شده بود، چنین انگاره هایی به مخاطب القا می شد. به طور مثال، در فیلم «زندگی» که یک فیلم اکشن درباره درگیری یک گروه اکتشاف فضایی با یک هیولاست، بدون هیچ ارتباطی با داستان اصلی فیلم، به نقش قهرمانانه ارتش آمریکا در سوریه هم پرداخته می شود.
در بخشی از فیلم، یکی از دانشمندان حاضر در سفینه فضایی، خاطراتی از دوران حضور در ارتش آمریکا تعریف می کند و از این می گوید که همراه این ارتش در سوریه حضور داشته و در آنجا برای مردم سوریه بیمارستان ساختند! این درحالی است که در واقعیت، ارتش آمریکا نه تنها در سوریه هیچ بیمارستانی نساخته که طی سال های اخیر، از جمله اردیبهشت امسال، چند بیمارستان را در سوریه بمباران و تخریب کردند.
همچنین در فیلم «مومیایی» با بازی تام کروز نیز بخشی از داستان در عراق می گذرد. در صحنه های ابتدایی فیلم می بینیم که نظامی های آمریکایی مشغول نبرد با تروریست ها هستند و مراکزی که از آن ها به عنوان «حرم» یاد می شود، محل ظهور و بیرون آمدن شیطان معرفی می شوند!
این درحالی است که در سینمای ما طی بیش از شش سال نبرد مستقیم قوای نظامی کشورمان با داعش، به جز یک فیلم بلند که توسط یک فیلمساز جوان و تازه کار ساخته شد و دو سه فیلم کوتاه و مدرسه ای، هنوز فیلم بزرگ و مطرحی درباره این موضوع دیده نشده است. هر چند که همه منتظر أثر جدید حاتمی کیا با داستانی مرتبط با داعش هستند، اما واقعیت تلخ این است که سینمای ما از این جبهه نبرد بازمانده است.
رنج بزرگ این است که باید منتظر بنشینیم و ببینیم که باز هم مثل سایر وقایع مهم تاریخ معاصر کشورمان، این دیگران هستند که تاریخ را مطابق میل و در جهت منافع خودشان به تصویر می کشند. همان طور که دیگران درباره فتح لانه جاسوسی آمریکا، حمله به سفارت ایران در لندن، حادثه صحرای طبس، انقلاب اسلامی ایران و ... فیلم هایی ساخته اند و این وقایع تاریخی را تحریف کرده اند، حالا باید تماشاگر مصادره به مطلوب سرنگونی خلافت داعش در فیلم های هالیوود و بالیوود و روسیه و سایر کشورها باشیم.
غافل اینکه این فیلم ها هستند که تصویر ذهنی عامه مردم در سرتاسر جهان را درباره رخدادهای تاریخی شکل می دهند. همه تصورات ما از شخصیت هایی چون گاندی، مختار ثقفی، آبراهام لینکلن و ... به واسطه فیلم هایی که درباره این شخصیت ها ساخته شده شکل گرفته است. هر چقدر هم که بگوییم این ها فیلم است و دور از واقعیت، اما باز هم ناخواسته وقتی درباره این گونه شخصیت ها اندیشه می کنیم، همان تصاویری که فیلم ها ساخته اند در ذهن ما تصور می شود.
درباره حوادث شش سال گذشته و فتنه تکفیری ها در غرب آسیا نیز همین جریان صادق است. این بار نیز این روایت های رسانه های تصویری هستند که تصور جهانیان درباره داعش و جریانی که این گروهک تروریستی را شکست داد را می سازند. اخبار شبکه های تلویزیونی، فیلم های مستند، عکس ها و به ویژه فیلم ها و سریال هایی که درباره این موضوع ساخته و پرداخته می شوند، داعش و یاران و مخالفانش را باز می سازند.
این مسئله البته پیش و بیش از آنکه متوجه خود فیلمسازها باشد، ریشه در معضلات مدیریتی دارد، چون فعالان سینمایی ما از ابتدا که قدم در این وادی می گذارند و حتی در دوران دانشگاه، با مفاهیمی مغایر با سینمای استراتژیک مواجه می شوند. از ابتدا در ذهن هنرمندان جا می افتد که سینما و کار هنری نباید به مسائل ملی و حکومتی کاری داشته باشد. این است که اکثریت فیلم هایی که در سینمای ما ساخته می شود، یا به عوام پسندی و گیشه محدود هستند یا مخاطب به اصطلاح خاص و جشنواره ها خارجی را هدف گرفته اند. این وسط کمتر فیلمی دیده می شود که هم مضمونی ملی و انقلابی را بازتاب دهد، هم برای مخاطب عام و طالب سرگرمی جذاب باشد و هم اینکه بتواند در فرامرزها سینمای ایران را نمایندگی کند.
اصلاح مدیریت فرهنگی، نخستین گام برای حل این کمبود است. ابتدا باید نگاه و تصور دست اندرکاران این عرصه در پارادایم منافع ملی شکل بگیرد. نگاه جناحی و باندی –اینکه مسئولان فکر می کنند باید فقط در خدمت هنرمندانی باشند که حامی سیاسی آن ها هستند- و رویکرد صرفا اقتصادی و کاسب کارانه که در سینما بیداد می کند، از آفت هایی هستند که باید زدوده شوند.
قدم بعدی، تعیین استراتژی کلان در جهت حمایت از فرهنگ مقاومت است. به طور مثال، هنوز هم مشخص نیست که نسبت جشنواره فیلم فجر با جبهه مقاومت چگونه است! حتی در بخش مستند نیز هیچ جایگاه قابل اعتنایی برای آثاری با این رویکرد تعریف نشده است.
یکی از راه حل ها، ایجاد اتحادیه هنری بین کشورهای جبهه مقاومت است. برای مقابله با تهاجم فرهنگی آمریکایی و غربی، همان طور که در عرصه سیاسی همکاری میان سیاستمداران کشورمان و سیاستمداران جبهه مقاومت جهانی- عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و برخی از کشورهای آمریکای لاتین- در جریان است، در زمینه فرهنگی و هنری نیز باید این ارتباطات به وجود بیاید و استمرار یابد.
باید برگزاری همایش ها و جشنواره هایی با حضور اندیشمندان و هنرمندان ضد امپریالیست، ضد استکبار و ضد صهیونیست جهانی در کشورمان افزایش یابد. به خوبی به یاد داریم که تنها برگزاری یک جشنواره در این زمینه به نام مسابقه جهانی کاریکاتور هولوکاست، تا چه حد وحشت آمریکایی ها و صهیونیست ها را برانگیخت. حال حساب کنید که اگر این گونه جشنواره ها در سایر رشته های هنری و به ویژه در زمینه سینما برپا شود چه خواهد شد.
*پایگاه بصیرت
ارسال نظر