چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۴

میزگرد بررسی فیلم «انزوا»/ بخش پایانی

عباس میرزایی: افراد بی دانشی فارابی را احاطه کرده اند/ جعفری: پدرخوانده ها تصمیم می گیرند و مدیران کاره ای نیستند!/ دانایی: من در بازیگری دنبال ایجاد اتفاق و تأثیرگذاری هستم!

نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی انزوا

سینماپرس: مرتضی علی عباس میرزایی با انتقاد شدید از آشفته بازار سینمای کشور گفت: معتقدم دیگر زمانه ای رسیده که همه ما باید تنها از مقام معظم رهبری برای وضعیت آشفته ای که در حوزه فرهنگ و هنر و به خصوص سینمای کشور جاری است کمک بخواهیم. بنده معتقدم نسل جوان سینمای کشور نیاز به حمایت دارد و باید کسی جلوی این آقایان را بگیرد که دیگر اینطور رفتارهای زشتی را با ما نداشته باشند.

در بخش نخست میزگرد فیلم سینمایی «انزوا» به کارگردانی مرتضی علی عباس میرزایی که با حضور  مرتضی علی عباس میرزایی(کارگردان)، پیمان جعفری(تهیه کننده)، امیرعلی دانایی(بازیگر)، علی ناصری(خبرنگار) و سیدرضا منتظری (منتقد سینما) که مدیریت این نشست را بر عهده داشت برگزار شد به مواردی همچون بی عدالتی های پشت پرده بنیاد سینمایی فارابی و سازمان سینمایی اشاره شد و تأکید شد که بسیاری از مدیران سینمایی مانع از رشد و پیشرفت فیلمسازان اول می شوند و نمی گذارند آن ها در سینما حضور داشته باشند در بخش دوم این میزگرد «انزوا» از منظر ساختاری مورد نقد و بررسی قرار گرفت و عوامل سازنده این اثر سینمایی باز هم به گلایه های خود راجع به مسائل پشت پرده سینما ادامه دادند!

*********************************

*منتظری: بله متأسفانه وضعیت به گونه ای شده که مسئولان سینمایی ما رسماً جلوی هرگونه مطالبه گری از سوی اهالی سینما را گرفته اند!

عباس میرزایی: برای من باعث افسوس است که در شورایی که قرار بود ما را تأیید کنند اصلاً ما را نمی شناختند و رفتارهای افراد شورا بسیار بی ادبانه بود. من معتقدم دیگر زمانه ای رسیده که همه ما باید به بیت رهبری برویم و از مقام معظم رهبری برای وضعیت آشفته ای که در حوزه فرهنگ و هنر و به خصوص سینمای کشور جاری است کمک بخواهیم. بنده معتقدم نسل جوان سینمای کشور نیاز به حمایت دارد و چه کسی بهتر از رهبری که از ما حمایت کنند؟ باید کسی جلوی این آقایان را بگیرد که دیگر اینطور رفتارهای زشتی را با ما نداشته باشند. این آقایان مسئول و مدیر باید بدانند که در آینده نسبت به رفتارهای شان دیگران قضاوت خواهند کرد. باید بدانند که رفتارهای شان بسیار مشمئز کننده است. باید بدانند که باعث شرم سینمای جمهوری اسلامی ایران است که فیلمسازانش از این مرز و بوم بگریزند و بروند و فیلم های شان را در کشورهای دیگر دنیا بسازند. زشت است که یک ایرانی امسال از انگلستان و ایرانی دیگر از ارمنستان فیلم های شان را برای حضور در مراسم اسکار امسال شرکت داده اند. آقایان باید بدانند که فرار نخبگان و جوانان از کشور بد است و نباید بگذارند تا استعدادهای درخشان از این کشور گریزان شوند.

جعفری: بله متأسفانه وضعیت به گونه ای شده که همه یا در فکر فرار از کشور هستند و یا فرار کرده اند. ما الآن بیش از هر زمان دیگری دچار پیش لرزه های فرهنگی شده ایم و باید بدانیم که زلزله اصلی به زودی وقوع پیدا می کند. وفور ماهواره و توجه بیش از اندازه مردم به فضای مجازی و امثالهم جزو پیش لرزه های فرهنگی در کشور است. باعث شرمساری ما است که اگر یک فیلمساز فیلمی را می سازد یک جایی از آن فیلم به شخصی در سیستم دولتی برمی خورد؛ فردی که محلی از اعراب ندارد و اصلاً نباید به او توجه شود!

*منتظری: طی سال های اخیر برخی از مدیران پای شان را فراتر گذاشته اند و رسماً کارگردانان و تهیه کنندگان مطرح را تهدید می کنند که دیگر حق اعتراض ندارید. ما جلوی فیلمت را می گیریم، چک تو را به اجرا می گذاریم و... جالب است که آقایان گویا به شدت از حرف های نقادانه سینماگران در هراس هستند اما خود را اصلاح نمی کنند! بنده خودم بارها شاهد درد دل های برخی از سینماگران در این باره بوده ام و نمی دانم واقعاً چه زمانی قرار است دیگر شاهد این اتفاقات وحشتناک نباشیم!

عباس میرزایی: من یکی از انقلابی ترین فیلمسازهای متعهد این کشورم و هیچ فیلم مستند و کوتاهی از من پیدا نمی کنید که در راستای انقلاب نباشد چرا که من اعتقاد داشتم به خون هایی که ریخته شد اما امروزه همین مسئولان دارند سر ما جوانان را می برند. مظلومانه سر فیلم های ما را می برند. واقعاً می خواهم راجع به خودم و «انزوا» یک فیلم بسازم. از مصیبت هایی که به سر ما آوردند. برای آقایان سرمایه های مردمی مهم نیست. ما حتی یک ریال از دولت یا بنیاد سینمایی فارابی نگرفتیم. افراد بی خرد و بی دانشی در بنیاد سینمایی فارابی هستند که نظرشان را وقتی روی فیلمنامه من داده اند انگار فیلمنامه دیگری را خوانده اند. برای گروه ما روشن و مسجل شد که حتی در این بنیاد فیلمنامه ها را دقت مطالعه نمی کنند چه برسد به آنکه بخواهند روی یک فیلمنامه نظرات کارشناسی شده بدهند! واقعاً من نمی دانم مگر در سینمای کشور قحط الرجال آمده که باید چنین افرادی در فارابی استخدام باشند و روی فیلمنامه ها نظر بدهند؟

در نامه بنیاد سینمایی فارابی که به ما دادند نوشته اند: « «فیلمنامه «انزوا» به نویسندگی عباس علی میرزایی (که نشان می دهد فقط یک چیزی از نام من شنیده اند و حتی روی جلد فیلمنامه را نگاه نکردند تا بدانند نام واقعی من چیست) معلوم نیست معمای مرگ زن چیست؟ (مسئول شورا یا نفهم بوده یا فیلمنامه ما را نخوانده) معمای زندانی شدن شخصیت مرد چیست؟ (اینا سوأل های یک شورا است) او به خاطر دفاع از فضیلت ارزشمندی زندانی نشده است! (یعنی در جمهوری اسلامی فقط به خاطر فضلیت ارزشمند کسی را زندان می اندازیم این نشان می دهد چقد ر سیستم ضد انقلاب و ضد فرهنگ است)!

*منتظری: پس از نظر مسئولان شورای بنیاد سینمایی فارابی هر شخصی کار با فضلیت می کند باید به زندان برود؟

عباس میرزایی: این ها از افاضات آقایان است. در ادامه نوشته اند «به همین دلیل احساسات مخاطب نسبت به جانبداری از مرد داستان برانگیخته نمی شود و او شکل و قالب قهرمان حقیقی را پیدا نمی کند.» من متأسفم که کسی که آنجا نشسته نمی داند قهرمان اصلی کیست؟ هنوز نمی داند امیرعلی دانایی قهرمان نیست؟ هنوز نمی داند قهرمان اصلی فیلم همان زنی است که در ابتدای فیلم جان خود را از دست می دهد! آیا این ها ننگ برای سینمای ایران محسوب نمی شود؟

*منتظری: این اتفاقات همان بی سوادی است که آقای جعفری به درستی به آن اشاره کردند. بی سوادی که در سینمای کشور رایج شده و حتی مسئولان و مدیران و تأییدکنندگان فیلمنامه ها هم از آن ها در نرج هستند!

عباس میرزایی: من امروزه بسیار خوشحالم که ما یک ریال از این ها پول نگرفته ایم.

جعفری: من به اقایان در بنیاد سینمایی فارابی گفتم شما می گفتید به پیمان جعفری نمی خواهیم وام بدهیم این زیباتر از این است که این متن زشت و پر غلط را بنویسید! این بسیار دوستانه تر بود. ما مگر در سینما چند نفر هستیم ۵-۶ هزار نفر که هیچ چیزمان درست نیست. من می خواهم این سوأل را از حضرات بپرسم که چرا باید یک پخش کننده اجازه تولید فیلم داشته باشد و برای سینما تصمیم بگیرد؟

*منتظری: سینماداران که وضعیت را بدتر کرده اند و رسماً شده اند مافیای اکران!

عباس میرزایی: آفرین؛ دقیقاً همینطور است.

جعفری: بله واقعاً چرا باید یک سینمادار اجازه تولید داشته باشد. بیایید به همه تهیه کنندگان یک سینما بدهید و من آن وقت من خودم فیلمم را در سینمای خودم یک سال نمایش می دهم. فیلم با شرافت می سازم نه فیلم نازل و بی هویت. ما هنوز به مردم بدهی داریم و نمی خواهیم دری وری بسازیم. ما شانس آوردیم که مثل سال های قبل دی وی دی فیلم مان بیرون نیامد.

ناصری: خطرش هنوز هست سیستم این ها فشل تر از این حرف ها است و بعید نیست به زودی دی وی دی شما هم سر از بازار قاچاق درآورد.

*منتظری: متأسفانه هرچه بخواهیم از سیستم فشل و نادرست سینمای کشور حرف بزنیم و هرچه انتقاد کنیم باز هم کم است. من بسیار مایل هستم حالا که بهانه اکران «انزوا» دور هم جمع شده ایم کمی هم به فیلم بپردازیم. می خواهم این سوأل را داشته باشم که چقدر ساختن فیلم اول برای شما سخت بود و ورود شما به سینمای حرفه ای چطور شکل گرفت؟ مضاف بر این مایلم بدانم از ابتدا دوست داشتید فیلمنامه «انزوا» را تولید کنید یا فیلمنامه دیگری برای ساخت مد نظرتان بود؟

عباس میرزایی: بگذارید من از بخش دوم سوأل تان جواب بدهم؛ من فیلمنامه های دیگری داشتم و آن فیلمنامه را به شدت دوست داشتم اما نشد که ساخته شود یعنی اینکه خیلی دویدم اما نشد. من قصه ای داشتم که با آقای روح الله شمقدری برای تولید آن صحبت کردم اما به سرانجام نرسید. در نهایت من قصه ای از احمد رفیع زاده را خواندم که شاکله اصلی فیلم «انزوا» بود و بعد از صحبت های طولانی با وی با کمک و همیاری هم فیلمنامه را به سرانجام رساندیم و «انزوا» ساخته شد.

فیلمسازان اول کارشان در سینمای ما بسیار سخت است. متأسفانه نگاه خوب و درست و عاقلانه ای به فیلمسازان اول وجود ندارد. مدیران سینمایی مرتباً با شک و تردید به ما نگاه می کنند. اما زمانی که فیلم ساخته شد و در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد من از آقایان سوأل کردم که آیا ارزش داشت که مرا این همه اذیت کنید؟ جالب آن است که در جواب به من گفتند «ما با هرکسی این کار را نمی کنیم و با برخی افراد این کار را می کنیم تا میزان مقاومت آن ها را بسنجیم»!

ناصری: مگر جنگ است!؟

عباس میرزایی: دقیقاً جنگ است و آن ها انتظار آدم جنگی از ما دارند. جالب آن است که اصلاً دلیل رد فیلمنامه را به من نمی گفتند و گفتند به تهیه کننده توضیح دادیم و به شما توضیح نمی دهیم. اما من به سازمان سینمایی رفتم و از اقای ایل بیگی که آن زمان مسئول شورای نظارت و ارزشیابی بودم توضیح خواستم، آقای ایل بیگی صورتجلسه را آورد که برگه ای زرد کوچک روی برگه سفید چسبانده بودند و همه امضا کرده بودند. ایل بیگی برگه را کند و گفت به ۳ دلیل نظرشان این است که تو فیلم کار نکنی!

من آن روز فهمیدم که در شورا همه اعضا فیلمنامه ها را نمی خوانند و فیلمنامه های رسیده میان اعضای شورا تقسیم می شود و کسانی که فیلمنامه ها را خوانده اند در ذهن شان فیلم ها را می سازند و در جلسه بعدی شورا آن را تعریف می کنند. اگر طرفی که فیلمنامه را خوانده از فیلمنامه شما خوشش آمده باشد و آن را خوب در ذهنش کارگردانی کرده باشد فیلمنامه شما تأیید می شود و اگر خوب کارگردانی نکرده باشد فیلمنامه شما به اتفاق آرا رد می شود! آقای اکبر نبوی هم مسئول خواندن فیلمنامه من در شورا بودند که آقای ایل بیگی با ایشان تماس گرفتند و صحبت کردند.

جعفری: ما از آقایان خواستیم به ما مشاور بدهند تا بتوانیم «انزوا» را به سرانجام برسانیم.

عباس میرزایی: مشاور که البته همه داشتند.

*منتظری: جالب آنجا است که متأسفانه در حال حاضر وضعیت نسبت به گذشته سخت تر شده و مشاور را سازمان سینمایی برای هر پروژه ای در نظر می گیرد و نمی گذارند فیلمساز خودش مشاور را انتخاب کند!

عباس میرزایی: پس یک فاجعه دیگر هم به سینما اضافه شد!؛   در هر حال من باید این نکته را بگویم که هر کسی را می خواهند فیلمش ساخته نشود به اکبر نبوی می دهند و خود آقای نبوی افتخارش این است و می گوید اغلب فیلمنامه هایی که به من می رسد رد می شود! خلاصه یک سال طول کشید تا ما توانستیم نبوی را ببینیم خوشبختانه ایشان زاویه خوبی داشتند و باگ های خوبی را در قصه دیده بودند. این اتفاق برای ما خیر شد و ما با استفاده از نظرات ایشان بازنویسی ها را شروع کردیم البته باید این نکته را بگویم که آقای نبوی تصویر درستی از من نداشت و خوشحال نشد که مرا دید اما ایده های نبوی برای من خوب و سازنده بود. وقتی فیلمنامه پروانه ساخت گرفت من از محمدعلی باشه آهنگر مشاوره گرفتم برای ساخت و ایشان فیلمنامه را دوست داشتند و از من حمایت کردند البته من مشاور زیاد داشتم و سعی کردم در حوزه های مختلف از افراد مختلف برای تولید «انزوا» مشاوره بگیرم اما سختی ما این بود که یک سال طول کشید تا بفهمیم به چه دلیل فیلمنامه مان رد می شود و یکی از دلایل عجیب آقایان این بود که فیلم شما تلخ است و من سوأل داشتم چطور می شود فیلم روز اجتماعی غیر تلخ ساخت؟

*منتظری: آقای جعفری شما چطور این فیلمنامه را ساختید و به مرتضی علی اعتماد کردید؟ آیا با توجه به شرایط بغرنج فیلم های اول آیا باز هم از کارگردانان اول حمایت می کنید؟

جعفری: زمانی که من فیلمنامه «انزوا» را خواندم یک حال خوبی برایم داشت و من آن را دوست داشتم. مرتضی علی انرژی عجیبی برای ساخت این فیلم داشت. البته امیدوارم انرژی اش سرکوب نشود و انرژی من هم سرکوب نشود. من فیلمنامه را دوست داشتم و سر این فیلمنامه که با آقای نبوی هم صحبت کردیم با ایشان چانه زدیم و ۱۵ بار فیلمنامه توسط احمد رفیع زاده و مرتضی علی بازنویسی شد و هر بار فیلمنامه می رسید ما هی قوام بیشتری به آن می دادیم. کل داستان ما بارها و بارها عوض شد. من راجع به فیلم پشیمان نیستم چون با آدم هایی کار کردم که فیلم را دوست داشتند و با من همراه و همکار بودند و اگر نبودند این فیلم شکل نمی گرفت. به هر حال تاریخی برای هر کاری وجود دارد و امیدوارم «انزوا» ماندگار شود ما هرچه سواد داشتیم به پای این فیلم ریختیم. من خیلی دوست دارم از فیلم اولی ها حمایت کنم گرچه برخی حضرات رفتاری با من دارند که گویا من فقط با فیلم اولی ها بلدم کار کنم که باید به آن ها بگویم سال آینده ۲ فیلم دارم یکی فیلم اولی و دیگری یک فیلمساز مطرح دیگر. ما از خدا می خواهیم و امیدوارم بشود.

*منتظری: آقای دانایی شما ساکت نشسته اید و در بحث ها شرکت نمی کنید! نقش شما در فیلم «انزوا» نسبت به نقش های دیگرتان بسیار متفاوت بود و این تفاوت برای برخی افراد جذاب بود که وجهه دیگری از بازی شما را می بینند که شاید قبلاً تصور آن را هم نداشتند که شما در چنین نقشی ظاهر شوید. بازی در این نقش برای شما چقدر سختی داشت و با پیشینه ای که مخاطبان از شما در ذهن دارند فکر نمی کردید بازی در این فیلم برایتان ریسک باشد؟

دانایی: من با مرتضی علی در فیلم «آپاندیس» آشنا شدم و او داستان فیلمش را برای من گفت و برای من ایده اولیه فیلم خیلی جذاب بود و بعد فیلمنامه را برایم فرستاد و من خیلی به فیلمنامه جذب شدم و باز این مسیر ادامه پیدا کرد و ما معاشرت ها و دیدارهای مان بیشتر شد. برای من بیس فیلمنامه اهمیت داشت اما دیدارها منجر به این شد که من این فیلم را بازی کنم. من همیشه علاقمند به بازی در نقش های متفاوت بودم. این کاراکتر طبیعتاً از من خیلی دور است و هرچه ما جلوتر رفتیم من به کاراکتر نزدیک شدم و در این رفت و آمد و معاشرت ها مرتضی علی بازنویسی را بر اساس شخصیت من انجام داد.

عباس میرزایی: ما اسفند ۹۴ با هم آشنا شدیم و چند روز قبل از عید هم آقای  نبوی را دیدم که ما را به خاک و خون کشید و قرار شد مجدداً فیلمنامه را بازنویسی کنیم؛ از بازنویسی دوم به بعد ما فیلمنامه را  بر اساس دانایی جلو بردیم. یک رابطه بین من و امیرعلی شکل گرفت و معاشرت هایی به وجود آمد و من سعی می کردم پرویز را به او و او را به پرویز نزدیک کنم و با مهرداد میرکیانی تلاش کردیم تا این کاراکتر به امیرعلی نزدیک شود. خوبی او این است که خودش را در اختیار کارگردان می گذارد و اعتماد متقابل شکل می گیرد. نظرات دانایی نشان می داد که تفکراتش خوب است. امیرعلی به من اعتماد کرد و خودش را واگذار کرد و دست و بال من را باز گذاشت تا من کارم را بکنم و اگر سوألی داشت همان لحظه نمی پرسید می گذاشت تو کارت را بکنی و بعدش سوأل بپرسد.

*منتظری: متأسفانه همیشه پیشینه ای که ما از یک بازیگر در ذهن مان داریم باعث قضاوت های نادرست این گونه می شود. من یادم می آید قبل از جشنواره فیلم فجر فیلم قرار بود تنها برای ۳ منتقد و خبرنگار سینما به صورت خصوصی نمایش داده شود که بنده هم جزو مدعوین بودم اما به دلیل تداخل اکران فیلم با اکران خصوصی فیلم آقای عطشانی من نتوانستم فیلم را ببینم و بعداً از ۲ همکار منتقد خودم که در آن اکران حضور داشتند شنیدم که امیرعلی دانایی بازی متفاوتی از خود ارائه کرده که می تواند یکی از شانس های جشنواره باشد!

ناصری: من اگر بودم نفر هزارمم هم برای بازی در این فیلم امیرعلی دانایی نمی شد. چه چیزی باعث انتخاب ایشان برای بازی در این فیلم شد؟ آیا اگر مثلاً مهران غفوریان در این فیلم بازی می کرد شما او را به جای آقای دانایی انتخاب می کردید؟

دانایی: بعضی اوقات آدم ها در مسیر هم قرار می گیرند. من در بازیگری دنبال ایجاد اتفاق و تأثیرگذاری هستم. مرتضی علی می خواست فیلم بسازد. در چیزهای مثل بازیگری و فوتبال رفاقت و امثالهم مهم نیست. در مسیر هم قرار گرفتن و قوه تشخیص مهم است. من احساس می کردم توانایی بازی در این نقش را دارم و مرتضی هم این را فهمیده بود.

عباس میرزایی: من به دانایی سر «آپاندیس» فیلم کوتاه از خودم دادم و سیناپس فیلمنامه را هم دادم. امیرعلی سر صحنه «آپاندیس» کاری می کرد که برای من جذاب بود. «آپاندیس» فیلمنامه ای داشت که ما ساعت ها با هم راجع به فیلمنامه اش با حسین نمازی کار کرده بودیم. به نظر من نقش امیرعلی دانایی در آن فیلم نقش مهم فیلم بود اما برای حسین آن نقش مهم نبود من به خودم گفتم هر بازیگری این نقش را بپذیرد بسیار باهوش است و وقتی شنیدم دانایی این نقش را خواسته گفتم این آدم خییل باهوش است چون نقش درست را انتخاب کرده و من می دیدم که امیرعلی خوب می بیند و حرف می زند و خیلی دقیق فیلمنامه را خوانده و پرسش دارد. من آن زمان متوجه شدم بازی دانایی در سریال «کلاه پهلوی» به کارگردانی آقای دری او را وارد دانشگاهی کرده که خیلی از بازیگران حتی بعد از چندین سال تجربه هم به آن نمی رسند. او با نگاتیو کار کرده بود. راکورد حسی و بازی و روانی و شخصیت را خوب می توانست کنترل کند. وقتی با دانایی معاشرت کردم و جلوتر رفتم دیدم بازیگران دوست دارند این نقش را بازی کنند و من برای نقش خودم با شهاب حسینی صحبت کرده بودم و به دلایلی نشد و خیلی های دیگر خوانده بودند و دوست داشتند بازی کنند. امیرعلی ویژگی اش این است که اگر بتوانی به لحاظ روانی با او ارتباط بگیری بازیگر خوبی است. اگر اعتماد کند تو کارت را بلد هستی با تو همراه می شود. او خودش برایش مهم است و پیشنهاداتش هم مهم است. او بازیگری نبود که سر صحنه راجع به نقشش نظر بدهد او هر چیز می خواست بگوید قبل از فیلمبرداری بود و روزها با هم حرف می زدیم و بحث می کردیم. بهنوش بختیاری و علی استادی و... کسانی بودند که سر صحنه کنسه می دادند و کنسه های بدی هم نمی دادند اما آنالیز کردن در لحظه برای من آسیب تولیدی می زد و خواسته بودم قبل از فیلمبرداری پیشنهاد بدهید. برخی پیشنهادات خوب بود که استفاده کردیم. ما آفیش روزانه داشتیم و برای همه می فرستادند و مثلاً قرار است ۳ سکانس فردا بگیریم تنها کسی که واقعاً آن را خوانده بود امیرعلی دانایی بود و بقیه سر صحنه و موقع صبحانه می خواندند.

جالب آنجا است که آن زمان همه می گفتند عاقبت کارت سوخت چرا با دانایی کار کردی؟ من بارها این را شنیدم و به من می گفتند او باید نقش آدم هایی را بازی کند که از بی ام و پیاده می شود و بچه پولدار است و...  تو چطور می خواهی خط را در چهره او بیندازی؟ مگر می شود؟ من حتی با مهرداد میرکیانی برای گریم او بحث داشتیم. این را هم باید در پرانتز بگویم که مهرداد میرکایی به فیلم خیلی اضافه کرد ما روی ورق به شکل و شمایلی از امیرعلی رسیدیم و کلی با هم بحث می کردیم که چطور به او بگوییم که خط توی صورتش باشد. امیرعلی هیچی نمی گفت. او همیشه موافق بود که هر کاری بشود. قضاوت هایی داشت اتفاق می افتاد که راجع به دانایی اشتباه بود. ما سکانسی داشتیم که قرار بود نادر فلاح یقه اش را بگیرد و به دیوار بچسباند. من به نادر گفتم یقه اش را بگیرد و به دیوار بچسبان. نادر گفت او نمی گذارد من به او دست بزنم. به امیرعلی گفتم باید این کار بشود و او گفت باشه و نادر فلاح از رفتار به شدت حرفه ای او شوکه شد!

*منتظری: شاید دلیل این پیش داوری ها این است که بازیگرانی که در موقعیت امیرعلی دانایی هستند به داشتن افه های اضافی مشهورند!

عباس میرزایی: او فیلم را برای خودش می دانست. ما سکانسی داشتیم که او را به صلابه کشیده بودیم که در فیلم استفاده نکردیم من اگر آن راش ها را نشان بدهم تو می گویی چه آدم عجیبی است که این را بازی کرده؛ امیرعلی شرایط را تحمل می کردچون به خروجی کار ایمان داشت.

ناصری: دانایی از این شخصیت دور است؛ شکل راه رفتن و نگاه و... اش متفاوت است و بازیگرانی که این نوع نقش ها را بازی می کنند معمولاً قبل از فیلمبرداری دست به کارهای عجیبی می زنند مانند بهروز وثوقی که برای بازی در «گوزن ها» کار عجیبی کرده بود. آیا خود دانایی به این نقش رسید یا شما اکت ها را به او تذکر می دادید؟

عباس میرزایی: او به نقطه ای رسیده بود که می خواست همه بدانند بازیگر خوبی است و برای این کار انگیزه بالایی داشت و این کار را می کرد. ما روزی ۳-۴ ساعت با هم معاشرت داشتیم و همه این صحبت کردن ها در دکوپاژ اتفاق می افتاد. خیلی مهم است به عنوان بازیگر با کارگردانی کار کنی که تو را بشناسد. من جوری با او حرف می زدم که شاید ناراحت می شد اما به نفع خودش بود. او شاید روزی کارگردان خوبی هم بشود چون تحلیل خوبی راجع به قصه و موقعیت دارد. دانایی بازیگری نبود که دنبال دیالوگ و خودنمایی و سخن وری باشد. او به خوبی می دانست که بازیگر خوب یعنی چه! من در رابطه با بازیگر خوب بودن همیشه یک نظر دارم و سعید داخ را مثال می زنم. شما ببینید زمانی که سعید داخ در ۲ سکانس کوتاه فیلم های وحید جلیلوند بازی می کند چه شاهکاری را خلق می کند. بی شک سعید داخ یکی از بهترین بازیگران حال امروز دنیا است. در همین سکانس داغ فیلم «بدون تاریخ بدون امضا» مگر سعید داخ چقدر دیالوگ دارد اما ببینید چطور غوغا می کند؟ بازیگران خوب مثل سعید داخ و امیرعلی دانایی کم هستند و بنده معتقدم که باید دیده شوند و نباید راجع به آن ها زود قضاوت کرد. من بی تردید می گویم که شما اگر نقش نمکی را هم به امیرعلی دانایی بدهید او به بهترین شکل ممکن از پس ایفای آن نقش برمی اید چرا که بازیگر خوبی است.

ناصری: اگر از مبحث بازی و نقش امیرعلی دانایی دور شویم به یک قضاوت دیگر می رسیم و آن هم اینکه بسیاری از منتقدان شما را با مسعود کیمیایی و تارانتینو مقایسه کرده اند و گفته اند «انزوا» تلفیقی از فیلم های این کارگردانان بوده است!

*منتظری: یکی دیگر از نقدهایی که به این فیلم وارد می شود این است که «انزوا» روایتگر داستان کلیشه ای مرد شکاک و زن مظلوم است و کارگردانی ناشیانه کار کرده و عباس میرزایی هر ایده ای که در ذهن داشته چه در ساختار چه در فیلمنامه برای پیاز داغ به کار برده؟ در این رابطه هم توضیح بدهید.

عباس میرزایی: من عاشق سینمای مسعود کیمیایی هستم. ما همه فیلم بین حرفه ای بودیم و با سینمای این بزرگان بزرگ شده ایم و تحت تأثیر مهرجویی و بیضایی و کیمیایی و گله و... بوده ایم. در ناخودآگاه مان این اتفاق رخ می دهد. من از کودکی فیلم دیدم. من هنوز هم فیلم بین هستیم و در حداقل ترین حالت یک فیلم می بینیم و در بهترین شرایط روزی ۵ فیلم می بینم. عاشق سینمای آرنوفسکی و فینچر و... هستم و از این ها هم تأثیر گرفته ام. من فیلمی می آید که در روز اول ۳ بار هم آن را می بینم. من فکر می کنم فیلمساز به چه چیزی فکر کرده که به این دکوپاژ رسیده و برای خودم تمرین می کنم. من دنبال این بودم که خودم باشم و ادای کسی را درنیاورم و اگر کسی فیلم کوتاه و مستند مرا دیده باشد از نظر تکنیک و فرم روایت و... شبیه کسی نیستم. من نظرات مثبت زیادی از اساتید خودم گرفتم. من از همه خواستم به من نظرشان را بگویند. همانطور که قبلاً هم تأکید کردم فاصله امروز منتقد با مردم زیاد شده است. ما منتقد را از بین برده ایم. امروز نقد فیلمی می شود که ۱۰ ماه قبل در فجر دیده اند. اسم شخصیت اصلی را هاشم نوشته اند و قصه ای که می گوید متفاوت است با فیلم. این ها چطور فیلم را دیده اند؟

*منتظری: قطعاً میان منتقد و مردم تفاوت هست. اصولاً منتقد نباید آنچه را ببیند که مردم عادی می بینند. منتقد اصولاً باید در رابطه با فیلم نظرش را بگوید و آن را تحلیل کند.

دانایی: در پاسخ به این مسأله من باید مطلبی را عنوان کنم. من با سریال «کلاه پهلوی» وارد بازیگری شدم. در آن سریال با بازیگران بزرگ همکاری کردم. ۵۴ قسمت نگاتیو کار کردم و به ۴ زبان در آن فیلم حرف زدم. بعد فیلم «سه درجه تب» را کار کردم اما طی این سال ها چند مطلب خوب از من نوشته شده؟ من «اشباح» مهرجویی را بازی کردم. من کاری را کردم که کارگردان خواسته بود من بازی بیرونی انجام دادم. با افخمی کار کردم چه کسی آمد تعریف کرد؟ متأسفانه همیشه مرا ندیده گرفتند. این خیلی بد است که بازیگری که در باند نیست و در گروهی نیست را نادیده می گیرند و در عوض روی آدم های موج سوار مانور می دهند؛ این بسیار بد است!

من ۳۳ بار فیلمنامه را خواندم و این توصیه بهروز وثوقی است که به من گفت زیاد فیلمنامه ها را بخوان چرا که به لایه هایی میرسی که بهت کمک می کند. مرتضی علی درست می گوید که کارگردان باید بازیگرش را بشناسد. من ۴ کار اولم با ۴ کارگردان بزرگ این مملکت بوده و همین ها حسادت و دشمنی برای من خرید. کسی یک نقد مثبت برای من ننوشت در حالی که آن کارها دیده شد و مردم خیلی دوست داشتند ، اینها من را قوی تر می کند . من سالم کار کردم و همه می گویند چرا! چون باج نمی دهم می گویند بزنیمش.

*منتظری: لزوماً نمی شود در رابطه با همه این نظر را داشت!

دانایی: نه برای همه اما در سینمای ما این روند وجود دارد. فضا را می بندند. دشمنی می کنند. واقعاً سیمرغ در جشنواره گذشته حق چه کسی بود؟

ناصری: عجیب بود که نامزد هم نشدید.

عباس میرزایی: ما فیلمبرداری مان هم دیده نشد و در اسکار فیلمبرداران دنیا دیده شد. باید می دیدید که با ما چه کردند در کمرا ایمیج!

*منتظری: مایلم به دلیل ضیق وقت کمی به نقدهایی که منتقدان و رسانه ها در رابطه با فیلم نوشتند بپردازیم در نقدی خواندم که نوشته بود فیلم «انزوا» کاستی دراماتیک دارد اما متأسفانه من منظور نگارنده را متوجه نشدم. از سوی دیگر برخی معتقدند فیلم شما در رابطه با مسأله خیانت است که من باز هم متوجه نشدم دلیل این نقد چیست. چه پاسخی در این رابطه دارید؟

عباس میرزایی: کاستی دراماتیک چیست؟ یا قصه ای درام دارد یا ندارد. یا دراماتیک است یا تماتیک. اگر کمبود درام در قصه وجود داشته باشد فیلم هیچ وقت به پایان نمی رسد. قصه تکراری که همه هم می گویند خیانت نیست و قضاوت است. خیانتی در «انزوا» شکل نگرفته. من دوست داشتم از قبل از تولید قضاوت مان کنند تا زمان اکران و همین اتفاق هم افتاد. ما می دانستیم چه مسیر خطرناکی را می رویم. دوست و دشمن مان را خوب این روزها می شناسیم. تا عمر بشر بخواهیم فیلم در رابطه با قضاوت کردن بسازیم کم است چون بزرگترین آسیب ها به انسان با همین قضاوت کردن ها وارد می شود. ما دوست نداریم آنطور قضاوت شویم که دیگری را قضاوت می کنیم. ما چطور به خودمان اجازه می دهیم حکم تخریب یک اثر هنری را بدهیم؟ کسی دوست ندارد اثر هنری اش را تخریب کنند. ما با هر قضاوتی که می کنیم باعث می شویم چند نفر تحت الشعاع قرار بگیرند و از بین بروند. قطعاً فیلم نقاط ضعف و قوت دارد و ما به عنوان عوامل خودمان به این مسائل بیش از دیگران آگاه هستیم و معتقدم باید در رابطه با این چیزها همیشه صحبت کرد.

*منتظری: در جای دیگری خواندم که منتقد نوشته بود که گویا کارگردان میزانسن نمی داند، خط فرضی نمی شناسد، بلندپروازی ناآگاهانه دارد. خواسته ساختارشکن رفتار کند و می خواسته با دیالوگ کیمیایی وار جلو برود؟ پاسخ تان به این نقد چیست؟

عباس میرزایی: من کارگردانی سینما خواندم  و همیشه هم درسم عالی بوده. من به سواد سینمایی واقف هستم و سینما درس می دهم و شاگردانی را تربیت کردم که برخی از آن ها جزو مفاخر سینمای کوتاه هستند. دانش را دارم و تمام حرفم این است که این دوست مان که خط فرضی می خواهد من بسیار خوب می شناسم خطوط فرضی چیست! اما دنبال سینمای کلاسیک نیستم. چند وقت قبل فیلمی را می دیدم با عنوان «هلیوس» که کارگردان یک سری قواعد را پشت در گذاشته بود و آنقدر خوب همه چیز را زیر سوأل برده بود که برایم جالب بود مثلاً وسط دیزالو کات می زد  و به فرم روایی عجیب و غریب رسیده بود. خط فرضی و این ها مهم نبود. مگر همه باید پیروی سینمای کلاسیک باشند؟

*منتظری: قطعاً سلیقه مخاطب و منتقد هم در این ارزیابی ها خیلی دخیل است.

دانایی: به مسیرم ادامه می دهم هدفم تأثیر گذاری و رضایت مردم است و برایش تلاش میکنم

عباس میرزایی: کسانی که این حرف ها را می زنند نمی دانند که چه اعصابی از ما خرد می شود و از چه فیلترهایی می گذریم.

جعفری: همه ما آدم هایی که در سینما کار می کنیم باید جلوتر از دماغ مان را هم ببینیم ما کاری می کنیم که در تاریخ ثبت می شود ما باید جلوتر را ببینیم. پسر من دانشجوی دکترا است و فهم او با من فرق می کند آن ها راجع به ما چه قضاوت هایی می خواهند بکنند. باید آینده را بنگریم و دیدن آینده بسیار مهم است. برای ما بد است. در آینده به این سینما چه می گویند؟ سینمای بندتمبانی؟ سینمایی که در آن درباره خشتک آقایان صحبت می شود تا مخاطب هر هر در سالن سینما بخندد؟ من امیدوارم همه سینما راجع به این مسائل فکر کنند چه مسئولان و چه مایی که داریم در سینمای بدنه کار می کنیم.

*منتظری: من معتقدم که سیستم مدیریتی فرهنگی باعث شده است. مدیر فرهنگی می تواند با سیاست گذاری و روش درست تغییر ایجاد کند ما سال به سال دچار عقبگرد می شویم و همان سیاست های فشل را ادامه می دهند و دست به تهدید سینماگران می زنند و در کمتر از ۱ سال گذشته من ۵ تلفن از ۵ کارگردان برجسته این مملکت داشتم که گفتند ما را تهدید کرده اند که جلوی کار و اکران شما را می گیریم و چک شما را به اجرا می گذاریم. سینماگران چه می توانند بکنند؟ خود سینماگران دشمن همدیگر شده اند؟ کسی اتحاد نیست. امیرعلی می گوید منتقد جلوی راهش را سد کرده اما من می خواهم این نکته را گوشزد کنم که شاید همکاران بازیگرش جلوی او را سد می کنند!

دانایی: بله درست است!

*منتظری: سیستم مدیریتی فشل ما و ما هم که از ماست که بر ماست شده ایم. امروزه باید نهادهای نظارتی بر عملکرد دستگاه فرهنگی مثل کمیسیون فرهنگی مجلس ورود پیدا کنند. مدیر سینما راهش را غلط می رود حالا آقای ایوبی است آقای شمقدری است یا آقای حیدریان یا هر شخص دیگری باید او را عزل کنند. مدیران نباید هر کاری که می خواهند بکنند. نظر شما در این باره چیست؟

جعفری: پدرخوانده ها تصمیم می گیرند. متأسفانه معتقدم مدیران هم کاره ای نیستند.

نظرات

  • ۱۳۹۶/۰۹/۲۹ - ۱۳:۰۴
    0 1
    جسارتا علی عباس میرزایی فامیلی ایشان است و نامش مرتضی

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.