به گزارش سینماپرس، رمان ۱۹۸۴ تاثیر شگرفی و غیرقابل انکاری در ساختار اغلب فیلمهای آخرالزمانی گذاشت. فیلمهای آخرالزمانی که معمولا در روایت آنها سیستم دیجیتالی، کنترل شهروندان را در دست گرفته، برداشتی روایی ملهم از رمان جریانساز جورج اورل است. سهگانه «ماتریکس» نگرهای تکوینی بر رمان ۱۹۸۴ است. پیامهای فیلم ماتریکس هراس انگیز است و مشمول مرور زمان شدهاند، اما سیطره دیجیتالی و نظارت بر زندگی شهروندی، هراسی است که نمیتوان دست به انکارش زد. این آیندهنگری که قدرتهای بزرگ جهانی ماتریکس را تاسیس میکنند و به زندگی شهروندان نظارت میکند، شاید پیش بینی غلطی نیست، اما فیلم و کتاب سیرکل، تولد و حیات چنین نظامی را به شرکتهای تکنولوژیک نسبت میدهد.
در سال ۲۰۱۴ رمانی از نویسنده سرشناس «دیو اِگرز» با عنوان «سیرکل» (TheCircle) منتشر شد که در محافل هنری به عنوان نسخه مدرنی از کتاب ۱۹۸۴ جورج اورل توصیف شد. «اِگرز» نویسنده بسیار سرشناسی است که در حوزه سینما، رمان «هولوگرامی برای پادشاه» از او، توسط «تام تیکور» تبدیل به فیلم سینمایی شد. اما «سیرکل» رمان متفاوتی از این نویسنده به شمار میرود.
رمانی که در پس فضای رعب انگیزش، به شکلی ملموسی، تصویری از رویای آمریکایی و محقق شدن کامل «دهکده جهانی» است. مفهوم «دهکده جهانی» در تلقی شهروندانی که به صورت دیجیتالی کنترل میشوند، نهفته و عینیت یافتن ماتریکس است و شکل تکوینی نظام نظارتی در رمان ۱۹۸۴. از سوی دیگر تراژدی گرفتار شدن بشر توسط اهرمهای مهار دیجیتال افراد را میتوان در ماتریکس خودساخته، «شبکههای اجتماعی» مشاهده و در رمان و فیلم «سیرکل» محدودیت بیشتر توسط شبکههای اجتماعی را میتوان تجربه کرد.
«سیرکل» لحن صریحی درباره موضوع «تکنولوژی» هراسی دارد و هشدار کتاب و فیلم این است که مرزهای زندگی در ماتریکس سبب کاهش امنیت خصوصی انسانی خواهد شدو این مسئله به معنای محدودیت است نه آزادی بیشتر. شاید زمانیکه فیلم ماتریکس در سینماهای جهان اکران شد، کسی باور نمیکرد سیطره ماشینی- مجازی تکنولوژی مدار، بتواند انسان را به طرز نامحسوسی مهار و کنترل کند. اما با نفوذ شبکههای اجتماعی، غرق شدن در ماتریکس دیگر یک هشدار نیست، بلکه واقعیتی است که باید آنرا از جنبههای مختلفی بررسی کرد.
با وجود بحث برانگیز بودن کتاب سیرکل (محفل) طولی نکشید که اقتباسی سینمایی از کتاب «دیو اگرز»ساخته شد. «سیرکل» روایت ایمون بیلی (تام هنکس)، مرد ثروتمند، خلاق، مدیر شرکت رایانهای است که شباهتی عجیب به گوگل دارد و با نام سیرکل اداره میشود. تازهترین فناوری مکشوفه این شرکت ابررایانهای، دوربین مخفی کوچکی است که میتواند در هر کجای جهان نصب شود و به صورت آنلاین، تصاویر دریافتی را روی خطوط اینترنت منتقل کند. میهالند (اما واتسون) که در بخش خدمات این شرکت فعالیت میکند، به تدریج درون فرهنگ دیجیتالی کشیده میشود، به خصوص وقتی از غرق شدن در دریا نجات پیدا میکند، گسترش فرهنگ سیرکلی را تبلیغ میکند و میپذیرد اولین خرگوش آزمایشگاهی زندگی بدون حریم خصوصی باشد.
«می» در راستای اهداف شرکت مثل موش آزمایشگاهی، دوربینهای مخفی خبرچین را در هر نقطه از خانه و زندگی خصوصیاش نصب میکند. «می» حتی دوربینهای شرکت سیرکل را روی بدن خودش نصب می کند. هشدار فیلم سیرکل در این است که دنیایی که دربارهاش هشدار میدهد تفاوت چندانی با دنیایی که میشناسیم و در آن زندگی می کنیم، ندارد. آیا سیرکل که سمبلی از تکامل شبکههای اجتماعی است میخواهد نظام دیکتاتوری نظارهگر دائمی را فعال کند!؟
با افزایش دوربینهای مخفی آنلاین، مکانیسم نظارت همه جانبه، توسط دوربینهای کوچک در حال عمومی شدن است و سیطره سیرکل، نظام نظارتی ماتریکسی را گسترش میدهد و سیرکل فرقه جهانی نظارت شهروندی را عمومی میکند. سیرکل شرکتی است که مثل اختاپوس روی دنیا چنگ انداخته، با اینکه گردانندگانش قصد مخوفی از توسعه فعالیتهایشان ندارند اما به تدریج ابعاد مخوف نظارتی که شبیه شبکههای اجتماعی است، افزایش پیدا میکند.
«می هالند» در قدم نخست ستایشگر سیستم دوربینهای ناظری است که حتی به کمک آنها، از غرق شدن در میان اقیانوس نجات پیدا میکند. پس از نجات پیدا کردن تصور میکند توسعه نظام نظارت جهانی، به سایر مردم جهان کمک خواهد کرد و برای پیشبرد اهداف شرکت «سیرکل» صادقانه به تلاش می پردازد. می هالند شیفته نظام نظارتی یکپارچه شده و به خوبی درک می کند چرا و چگونه چنین ماتریکس نامحدودی را دوست دارد. اما سیطره سیرکل و نظام نظارتی دهکده جهانی ابعاد مخوفتری نیز دارد. چنین نظامی نمیتواند مشکلات دنیا را حل کند بلکه در مواقعی مثل عطف داستانی فیلم، ممکن است، مشکلات زندگی شهروندی بدون نظارت را افزایش دهد.
در واقع آنچیزی که در آینده ابرقدرتی جهانی با قدرت نامحدود خواهد شد، نظام نظارتی شبکههای اجتماعی است که مصونیت حریم خصوصی را از شهروندان خواهد گرفت. در واقع خیر مطلق شبکههای اجتماعی که بخشی از نظام نظارتی را هم اکنون به عهده دارد، به شر مطلق تبدیل خواهد شود. فیلم «سیرکل» نقبی امنیتی به جهان کنونی خواهد زد و غیر مستقیم با چنین پرسشهایی مواجه خواهیم شد، آیا با وجود اینستاگرام، تلگرام و شبکههای اجتماعی مثل فیس بوک، حریم خصوصی و عدم افشای اطلاعات معنی پیدا خواهد کرد؟ در واقع سیرکل تبیین گام پسا شبکههای اجتماعی را تفسیر میکند.
در یک صحنه کلیدی «می هالند» استدلال می کند شرکت «سیرکل» از نیروهای انسانی و سرمایه کافی برخوردار است و میتواند تمامی خدمات دولتی را زیر یک سقف جمع کند و بهتر از دولت، با صرفه جویی بیشتر کار دولت را انجام میدهد. در واقع توسعه فناوری رایانهای، تشکیل یک نظام نظارتی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است و نکته جالب فیلم این است که چنین نظامهای شبه لیبرالی مبتنی بر فناآوری رایانهای، شخصیتهای آزادی خواه و دگراندیش را به سوی یک تمرکزگرایی مطلق دیکتاتور مآبانه سوق خواهد داد که وجه مشترک نظام های فاشیستی و کمونیستی در قرن بیستم بود. پیام مهم فیلم «سیرکل » این است که شهروندان هر چه بیشتر از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، آزادیهای فردی خود را بیشتر از دست خواهند داد.
برخلاف کتاب، می هالند مثل قهرمان کتاب ۱۹۸۴ جوروج اورل نظارت همه جانبه «سیرکل» را میپذیرد و هیچ جنبهای از شخصیت و زندگی او از نظر نظام نظارتی «سیرکل» پنهان نمیماند. در فیلم تلاش شده که هالند، تبدیل به یک مبارز، علیه شبکههای اجتماعی نظارتی باشد. اما فیلم نیاز به قهرمان عملگراتری دارد که رویه روایت با او تغییر کند و ضعف اساسی فیلم، نداشتن عملگرایی در شخصیت قهرمان است که علیه این نظام نظارتی شورش کند.
فیلم در ذات، بحث مهمی را مطرح میکند، اما این بحث با توجه به گستردگی شبکه های اجتماعی به صورت غیر اثرگذاری مطرح میشود. در حالیکه چنین فیلمی نیاز به تاثیرگذاری عمیقتری دارد. یکی از مشکلات مبنایی فیلم این است که آنتاگونیست (تبهکار) ندارد و شخصیت بنیانگذار شبکههای اجتماعی به صورت محافظهکاری در متن فیلم تهدیدآمیز نیست.
دولت امنیتی و در سایه «سیرکل» گردآوری اطلاعات خصوصی مردم را از گوشه و کنار جامعه با اشاره به گسترش تروریسم و خرابکاری توجیه میکند. مدیر عامل سیرکل از میان برداشتن حریم خصوصی را به خیر و صلاح کل جوامع بشریت، ملتها و دولتها میداند.
تماشاگر با دیدن این فیلم به چند سال کلیدی خواهد. نخست آنکه از خود میپرسد، شبکههای اجتماعی، ابزاری برای سهولت زندگی امروزی هستند و مابهازای استفاده از این ابزار، چه چیزی از ما گرفته میشود؟ شرکتهای اینترنتی برای پول درآوردن داده های خصوصی کاربران دستهبندی میکنند و به چه کسانی میفروشند؟ در نتیجه فروش اطلاعات ملتها و دولتها چه جابجاییهایی در وضعیت جهان رخ خواهد داد؟ آیا سرنوشت ملتها به صورت دست جمعی ممکن است تغییر کند؟ دولتها چه سرنوشتی پیدا میکنند؟ آیا ابزار دست شرکتهایی مثل سیرکل خواهند شد؟
از دید برخی منتقدان کتاب «دیوید اگرز» و فیلم سیرکل روایت امروزی کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول هستند که در آغاز قرن در مورد برخواستن حکومت های فاشیستی هشدار دادند. فاشیسم به صورت ترویج حذف حریمهای خصوصی از طریق گسترش شبکه های اجتماعی احیا خواهد شد. با این تفاوت که اجباری هم نیست و از ضعفهای انسانی از جمله خودنمایی استفاده میکند و به سادگی افراد را وادار میکند، داوطلبانه داده های خودشان را به آرشیوهای کامپیوتری بسپارند.
نمایی از فیلم ۱۹۸۴
باسازی نمایی از فیلم ۱۹۸۴ با جایگزینی عکس ترامپ
فیلم «سیرکل» فیلمی هیجانی ترسناک با پیامی تفکر برانگیزی است که چگونه پروژه نفوذ در فرهنگ سینمایی مترادف فیلم سینمایی ماتریکس، کی و چگونه محقق خواهد شد؟ سئوالهایی را مطرح میکند که خیلی به زندگی ما در جهان امروز مربوط میشود، حتی به انتخاباتی که اخیر ایالات متحده پشت سر گذاشته شد. گویی «دیوید اِگرز» تمامی این رویدادها را در کتابش پیش بینی کرده است. آزادی فردی در دوران غلبه اینترنت و شبکه های اجتماعی جامعه ماتریکسی را به شکل جدیتر رقم خواهد زد، با اتکاء به فرهنگ و اجتماع دیجیتالی.
فیلم سیرکل عواقب جهان ترسناکی را ترسیم میکند که مردم آن داوطلبانه خصوصیترین جزئیات زندگی خود را در اختیار شرکت عظیم اینترنتی قرار میدهند. شرکتهایی که ترکیبی آشناست از گوگل، اپل و ماکروسافت و... که ظاهری خیراندیشانه دارند
واقعیتی که کتاب «اگرز» و این فیلم مطرح میکند چندان عجیب و خارقالعاده نیست که تصورش سخت باشد. واقعیت شبکههای اجتماعی در فلسفه شرکت سیرکل نهفته است. این شرکت برای وادار کردن مردم به همکاری، مقصود خود را در پوسته فعالیتی انسانی پنهان میکند و اغلب مردم نیز خواسته یا ناخواسته، میخواهند از شبکههای اجتماعی سهمی داشته باشند.
دیوید اگرز نویسنده کتاب سیرکل
خودمان نمیدانیم در مقابل رایانهها، موبایلهای مجهز به دوربین و میکروفن چگونه به بخشی از یک طرح شیطانی تبدیل می شویم برای غلبه و تسخیر کل جهان. برخلاف فیلمهای ژانر هیجانی و ترسناک در این فیلم روسای شرکت تبهکار نیستند، بلکه سیستمی که در حال فراگیر شدن، بلعیدن جهان و انجام پروژه همسان سازی است، تبهکار واقعی محسوب میشود. در نبرد ماتریکس گونه فعلی، شرکتهای توسعه مدار رایانهای پیروز این میدان هستند. سیرکل انتقادی از فلسفه شفافیت و صداقت کامل است که حریم خصوصی را نابود میکند.
*تسنیم
ارسال نظر