به گزارش سینماپرس، سینما را پیچیده ترین عرصه هنر امروزی دانسته اند. سینما نه به لحاظ تکنیک های فنی دخیل در آن، که از جهت توانایی تاثیرگذاری عمیق، پنهایی و چندلایه بر رفتار اجتماعی، دیدگاه سیاسی، ارزش ها، اهداف و در یک کلام؛ سبک زندگی مخاطب نیز پیچیده ترین عرصه هنری دنیای نوین شناخته می شود. چنین است که دولت آمریکا که بیش از هر دولت غربی دیگر، اهداف فرامرزی برای خود تعریف می کند، بزرگترین تولیدکننده فیلم های سینمایی و تولیدات هنری جهان نیز هست. نگاه ها به عرصه سینما اما الزاماً در همه جا اینقدر پیچیده نیست. سینما را در نگاهی دیگر می توان محل عرضه دم دستی ترین تصاویر متحرک و بی محتوا، آن هم تنها با هدف سرگرمی مخاطب و پر کردن جیب های خود دید.
برای کسانی که با عرصه تولیدات سینمایی ایران طی چند دهه اخیر آشنایی دارند، روشن است که غلبه مضامین نقطه ای، کم عمق، پوچ، کم مایه و سیاه، وجه غالب آن بوده است. در آن سو اما اکنون دو سوم تولیدات جهانی موسیقی در دستان ۴ شرکت «اونیورسال» (ویواندی)، «بی. ام. جی» (سونی، برتلزمن)، «امی» و «وارنر» قرار دارد و بیش از دو سوم محصولات سینمایی جهان توسط ۵ شرکت «دیسنی»، «تایم وارنر»، «ویاکام» و «ان. بی. سی» (جنرال الکتریک، سونی) تولید می شود. تولیداتی غالباً هدفمند، مضمون دار، آینده نگر و در یک کلام، استراتژی محور! در سینمای ایران اما کمتر نشانی از تولیدات استراتژیک می بینیم. سینمای استراتژیک در عرف هنری به سینمایی گفته می شود که چشم دارد، عمیقاً مضمون محور است و قصد دارد به بقا و تداوم مجموعه ای از ارزش ها، موجودیت و افتخارات یک فرهنگ، ملت یا ایدئولوژی در بلندمدت مدد برساند.
بر این اساس، دایره تولیدات سینمای استراتژیک بسیار گسترده خواهد بود و نمی توان آن را به ژانر یا موضوع خاصی محدود کرد. با این وجود، تخریب انگاره های تمدن رقیب، همزمان با ترویج سبک زندگی آمریکایی را می توان مهم ترین بعد سینمای استراتژیک در تولیدات هالیوود تصور کرد. کارگردانان ایرانی فعال در عرصه سینمای استراتژیک اما همانطور که پیشتر اشاره شد، چندان پرتعداد نیستند. پرویز شیخ طادی اما بدون شک در زمره چهره های درخشان و غیر قابل حذف عرصه سینمای استراتژیک ایران و بلکه جهان اسلام است. شیخ طادی علاوه بر کارگردانی، در فیلم نامه نویسی، بازیگری، تدوین و طراحی صحنه و لباس نیز دستی دارد و نویسندگی غالب کارهای خود را شخصاً عهده دار بوده است.
برای کسانی که اخبار حوزه سینمای ایران را طی دو دهه اخیر دنبال کرده اند، انتقادات شیخ طادی مبنی بر عدم حمایت از تولیدات سینمای استراتژیک، شناخته شده است. شیخ طادی می گوید:« ما از مسئولان انتظار نداریم که سالانه ده فیلم راجع به جنگ نرم بسازند، اما ما باید حداقل یک تیر در سال در این جنگ شلیک کنیم و پاسخی به اهانتهای غرب بدهیم. » بر همین اساس، شیخ طادی در «شکارچی شنبه» با بازی درخشان استاد علی نصیریان، به مقابله با کانونی ترین کارگاه تولید ایده آل های زندگی غربی برمی خیرد و به افشای چهره واقعی صهیونیست ها به عنوان مهم ترین گردانندگان سینمای هالیوود روی می آورد. در فضایی که اسلام هراسی طی چهار دهه قبل، مکرر در تولیدات سینمای غرب پمپاژ شده است، «شکارچی شنبه» به روشنی و بر اساس تحقیقات ۱۱ ساله شخص شیخ طادی در این عرصه، چشم بیننده را رو به دنیایی واقعی و کمترشناخته شده باز می کند.
برجستگی شکارچی شنبه اما تنها به افشای ماهیت واقعی صهیونیست ها محدود نمی شود. شیخ طادی در این اثر درخشان، به درستی مسیحیت و اسلام را همزمان قربانی صهیونیست ها معرفی می کند. امری که بر اساس آن می توان گفت: فیلم، ناخودآگاه بیننده را به آموزه های مسیحیت و اسلام در زمینه آخرالزمان توجه می دهد. وجود چنین شاخصه ای در فیلم، با نگاه به دستِ خالی سینمای ایران در حوزه موعود باوری، حتماً غنیمت است. شیخ طادی در فیلم «روزهای زندگی» در ژانر دفاع مقدس نیز اثری در قامت سینمای استراتژیک را نویسندگی و کارگردانی کرده است. غربت موضوعات استراتژیک در نزد سازمان های دولتی متولی فرهنگ کشور اما زمانی مشخص تر می شود که بدانیم انجمن سینمای دفاع مقدس، فیلمنامه «روزهای زندگی» را واجد ویژگی های اثری مطلوب ندیده است و شیخ طادی نهایتاً به اجبار این اثر را با هزینه شخصی تولید کرده، به روی پرده ها برده است. اثری درخشان که در سی امین جشنواره فیلم فجر، ۵ سیمرغ بلورین و دو دیپلم افتخار را به خود اختصاص داده است!
جدیدترین اثر شیخ طادی که آن را نیز می توان مصداق بارزی از سینمای استراتژیک تلقی کرد، فیلم سینمایی «امپراطور جهنم» است. شیخ طادی در این اثر باز هم با بازی درخشان استاد نصیریان، به واکاوی ریشه های اندیشه تکفیری می پردازد تا نشان دهد تفاوت آشکاری بین وظیفه شناسی و گیشه شناسی وجود دارد! تقبیح ارزش های ملی و دینی ملت ایران در آثار سیاه دیگر کارگردانان غربزده ایرانی اما می تواند مبین عمق صداقت شیخ طادی در این عرصه باشد. این کارگردان برجسته عرصه سینمای ملی ایران و جهان اسلام می گوید: «هر وقت با دوستان، آشنایان و اقوامی که در کشورهای اروپایی زندگی میکنند تماس میگیرم، از بازتاب منفی بسیاری از فیلمهای ایرانی که به خارج کشور میروند سخن میگویند. آنها از این اظهار ناراحتی میکنند که رفتار و برخورد همکاران یا همسایههایشان پس از دیدن این فیلمها با آنها تحقیرآمیز یا ترحمانگیز میشود. »
گلایه آشکار شیخ طادی از فیلم های اسکاربگیر ایرانی، روایت فتح گیشه های سینمای ایران توسط عناصر ضدملی، پیروسفارشی سازی برای جشنواره های غرب است. شیخ طادی از واقعیتی پنهان و عجیب سخن نمی گوید. او معتقد است «آثاری که به عنوان نماینده سینمای ایران در جشنوارهها و مراسم سینمایی غربی حضور مییابند، وارد منظومه ایران شناسی غربیها میشوند و متأسفانه اغلب این آثار، تکمیلکننده پازل ایران هراسی غرب هستند. » واقعیت این است که دست باز کارگردانان اسکاربگیر در سینمای ایران که به عنوان سفارت هنری غرب در قلب جامعه ما عمل می کنند، در کنار بی توجهی محض مسئولین به هنرمندان ملی گرا و آزاده ای چون شیخ طادی، راز اصلی رکود سینمای استراتژیک در ایران پس از انقلاب است. همه اینها در حالی است که مصطفی عقاد، کارگردان فیلم های شاخصی چون «محمد رسول الله» و «عمر مختار» که سابقه سالها کار در هالیوود را داشته، از فضای تنگ هالیوود برای کارگردانان مستقل خبر می دهد.
عقاد می گوید:«در هالیوود همه چیز کنترل میشود، حتی سوژهی فیلمها. در آنجا همهکاره، تولیدکنندگان و تأمینکنندگان مالی صهیونیست هستند که هرگز حتی اجازهی مطرح کردن سوژهی کاری خلاف نظرشان را به کارگردانان [مستقل] نمیدهند. » اینجا اما سفارتخانه های هنری غرب به جد مشغول کارند و با پررویی تمام، کارگردانان ملی و متمایل به تولید آثار استراتژیک را با برچسب سفارشی سازی می نوازند. سخن آخر آنکه، لازمه قرار گرفتن سینمای استراتژیک ایران در جایگاه واقعی خود، معکوس شدن روند حمایت دولتی از کارگردانان سفارتی ساز است.
*تسنیم
ارسال نظر