شاید از سال های بعد، برای تدریس یک فیلمِ بی هدف و پوچ «اتاق تاریک» روح الله حجازی را نشان دهند،اثری که بیش از 90 دقیقه از زندگی مخاطب را تلف می کند
اتاق تاریک ادعای پرداخت به تجاوز جنسی به کودکان را دارد،اما دروغ می گوید و از این دروغ سرخوش است،کارگردان تنها سوژه ای ملتهب انتخاب کرده است تا کمی با هنرمندی سگ های مندرج در تیتراژ خودنمایی کند،اما زمانی که فیلمنامه ای در کار نباشد،شخصیت ها فی البداهه دیالوگ می گویند،تا مخاطب کمی در سینما به جای منطق، شعار بشنود، وباکسالت سالن سینما را ترک کنند.
اتاق تاریک یک جدول بیست سوالی در مجلات زرد است،زوجی اختلاف سنی دارند،متوجه می شوند فردی بدن پسرشان را دیده است و حالا در پی پیدا کردن متهم هستند،البته نه با یکدیگر بلکه یکبار مرد به زندگی تمام سیاه لشکر فیلم سرک می کشد وبار دیگر زن از ابتدا باید همان مسیر را برود،زیرا از سمتی گره ای وجود ندارد و از سمت دیگرکارگردان دوست دارد هنرش را در به تصویر کشیدن ماشین سواری ویا مظلومیت چند سگ با نمای مدیوم کلوز آپ به رخ مخاطب بکشد
اما چرا سینما ایران بر خلاف هالیوود از روانشناس ها یا گریزان است و یا اگر نمایی از آن ها دیده شود مخاطب در دلش می گوید این خودش نیاز به روان شناس دارد؟ اتاق تاریک هم از این نظر مستثنی نیست،کاراکتر هاله فردی که انگار با سواد و مترجم کتاب های زبان فرانسوی است،بعد از آن که می فهمد فرهاد در پیدا کردن متهم در مانده شده است،به جای آنکه مسیر درست را انتخاب کند،مانند دیوانه ها یا قصد کشتن و یا فضولی در زندگی دیگران را دارد.
در دنیای اتاق تاریک شخصیت های اصلی داعیه صداقت دارند اما راز هایی را از همدگیر مخفی می کنند،ادعای اهمیت به فرزند را دارند،اما یا فراموشش می کنند ویا او را تنبیه بدنی وروحی می کنند،تا تنها مخاطب دلش برای بازیگر کودک فیلم بسوزد که چگونه دیوانه بازی یک کارگردان باعث اذیت شدن کودک می شود.
در هر حال اتاق تاریک نه تنها به دغدغه کودک آزاری نمی پردازد بلکه مسیر های اشتباهی هم به خانواده ها نشان می دهد،تا کودکان در سینما ایران هم مظلوم واقع شوند.
ارسال نظر