«عرق سرد» دغدغه ای بیش از چند نمای اروتیک، ریاکاری در آدم های مذهبی والبته علاقه کارگردان به «صدای امریکا» ندارد.
مسئله ساده است، «بیرقی» احساسِ باهوشی می کند و حالا می خواهد از آبِ گلالود ماهی خودش را صید کند، مانند شخصیتِ «پانته آ» که بر دوشِ افروز بالا می رود تا کمی دیده شود، کارگردان زمانی تولید را آغاز می کند، که «فراکسیون زنان» طرحی به منظورِ «تسهیل خروج زنان» را در دستورِ کارِ خود قرار می دهد، و مطمئنا اکرانِ این فیلم باید در نزدیکی تصویبِ این طرح در مجلس باشد، زیرا «کمیسیون امنیتِ ملی» بسیاری از کار های آن را انجام داده است و به زودی مصوب می شود تا «بیرقی» بعد ها درباره تاثیر سینما در جامعه سخنرانی کند، اما او دروغ می گوید، زیرا مشکلاتِ زنان را نردبان قرار می دهد تا کمی برای جشنواره های خارجی خوش رقصی کند.
بیرقی در پسِ «افروز اردستانی» مخفی می شود تا حمله اصلی خودش را انجام دهد، جامعه ای که او نشان می دهد تمامِ آدم های مذهبی ریاکار و آرامشِ روانی ندارند و مخاطب هیچ شخصتِ مثبتی در دنیای او پیدا نمی کند.
بیرقی در نشستِ خبری درباره فیلنامه می گوید: «فیلمنامه بر اساس خرده پیرنگ طراحی شده و بنیان کلاسیک با اجرای مدرن دارد.» اما آقای کارگردان هنوز فرق «خرده پیرنگ» و «شاه پیرنگ» را هم نمی داند، زیرا مسئله او ملودرام درونی و یا کشمکش های بیرونی نیست، و تنها می خواهد کمی توصیفِ «اروتیسم» انجام دهد، تا تابو شکنی کند، «عرق سرد» در تعریف، یک فیلنامه «شاه پیرنگی» است، زیرا مخاطب کشمکش «افروز» با اطراف را می بیند و تغییری در آن ایجاد نمی شود، البته در «خرده پیرنگ» شاید شاهدِ کاهشِ اِلمان های «شاه پیرنگ» باشیم، اما نویسنده، مسیر داستان را به گونه ای رقم می زند تا علتِ حادثه و چرایی آن را تحلیل کند، اما در «عرق سرد» تمام معیار های یک «شاه پیرنگ» به وضوح دیده می شود، کاراکترِ اصلی «منفرد» است واز سوی دیگر «زمانِ سینمایی» فیلم خطی است، البته مشخص است که چرا کارگردان چنین مسئله ساده ای را هم نمی داند، شاید فیلمنامه را از جایی به او رسانده اند.
فیلمنامه دوری باطل می سازد، تا مخاطب متوجه شود هدف، مسئله زنان نیست، کاراکتر «افروز» با بازی بدِ «باران کوثری» که اوج آن در حرکاتِ مصنوعی فوتبالی اش دیده می شود در فرود گاه می فهمد که ممنوع الخروج شده است، ودر ظاهر نگران تیم ملی اما در حقیقت دلشوره قرار با تیم اسپانیایی را دارد، از سمت دیگر «یاسر» همسر «افروز»، شخصیتی دلقک وار دارد وبیشتر شبیه «دیوانه های زنجیره ای» است تا مجری یک برنامه ورزشی، حقیقتا کدام مجری ورزشی با چنین جملاتی برنامه خود را آغاز می کند!؟ اگر آقای کارگردان یک نمونه در ذهن دارد، لطفا منتشر کند، اما بیرقی عقده های درونی خود را با زدنِ چادرنشان می دهد!، کارگردان کاراکترِ «نوری» را که یک زن ریاکار، دروغ گو واز همه مهم تر، تنها فردی که می تواند تایید فدراسیون را برای دادستانی بگیرد چادری نشان می دهد، شخصیتی که مخاطب نه حمایت های نه پرونده سازی هایش را می فهمد، زیرا بیرقی هدفش حمایت از زنان نبوده است، او باید مسیرِ دیگری را در پیش می گرفت و دربرابرِ حرکت اشتباه همسر «افروز» از قدرت قانونی که در اختیارِ فدراسیون گذاشته اند، استفاده می کرد تا به چنین همسرانی نشان دهد که به راحتی نمی توانند جلوی پیشرفتِ زنان را بگیرند و از سوی دیگر فدراسیون ها و قوه قضایی را برای انجام چنین تصمیم هایی تشویق می کرد، اما او نه تنها چنین کاری را نمی کند بلکه بلعکس، مرد ها را وقیح تر و تازه مسیر را هم به آن ها نشان هم می دهد و در نهایت کاراکتر زن فیلم را تنها رها می کند، تا به زودی از این آب گلالود ماهی خودش را صید کند. در هر حال ایکاش بیرقی پشت زنان نمی ایستاد و اگر هدفش زدن حجاب برتر است مانند بسیاری از آثار دیگر حرفش را بدون سواستفاده ابزاری از زنان بیان می کرد.
ارسال نظر