شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۲

نگاهی به فیلم حمید نعمت الله؛

شعله ور یک جبر خطی/ فیلمی متکی به دیالوگ و اغراق آمیز

فیلم سینمایی «شعله ور»

سینماپرس: مهدی خرامان/حمید نعمت اله در آخرین اثر خود علت ها و معلول ها را به ترتیب و منظم چیده است تا نتیجه دلخواه خود را بگیرد، پیرنگی بر اساس جبر، که اجازه همذات پنداری به مخاطب را نمی دهد.

حمید نعمت اله در آخرین اثر خود علت ها و معلول ها را به ترتیب و منظم چیده است تا نتیجه دلخواه خود را بگیرد، پیرنگی بر اساس جبر، که اجازه همذات پنداری به مخاطب را نمی دهد، زیرا منطقِ روایتِ دنیای فیلم  مصنوعی  وسنجاق شده است، زیرا خالق فیلم شعله ور آفریننده ای است که قصد حقنه کردن دارد، در جهانِ شعله ور، همه آدم ها خوشبت، سرخوش والبته پولدار هستند و هر کسی که در جشنِ دورهمی دوستانِ قدیمی، خودش را معرفی می کند در زندگی موفق شده است، به همین دلیل حسادت، شخصیت اصلی را کم کم از درون متلاشی می کند و حالا  قصد انتقام از تمام دنیا را دارد.
حسادتی اگزجره که در بسیاری از مواقع بدون منطق رخ می دهد، که نه تنها مخاطب را به کاراکتر نزدیک می کند بلکه باعث پس زدن مخاطب می شود، فرید از پسرش که شیفته قهرمان داستان شده ناراحت است، اما مخاطب پسری را می بیند که از تهران دل کنده و به دنبال پدر راهی زابل شده است وبرای آنکه پیش فرید بماند  حاضر است در کانکس زندگی کند، پدری که دیوانه وار و بی دلیل هلیکوپتر پسرش را متلاشی می کند و یا در پرده سوم چینش حوادث به صورت گل درشت صورت می گیرد تا حمید نعمت اله شخصیت خود را به سرانجام مورد نظر برساند، پدری که خمار می شود سپس به دنبال مواد می رود تا نشئه شود و در زمانی موازی نوید برای غواصی دل به دریا می زند تا در همان جا گیر بیافتد و قهرمان داستان که یک غواص کهنه کاراست به نجات او برود، واین موقعیت زمانی غیر واقعی تر می شود که فرید از خواب بیدار میشود، ابتدا شارژ تلفن وبعد از آن بنزین ماشین به پایان می رسد تا خودش را دوان دوان بر سر بالین پسر برساند، حالا مخاطب فکر می کند، در دنیا حقیقی چگونه امکان دارد همه این بلاها هم زمان سر یک فرد بیاید، به همین دلیل، پیام اخلاقی فیلم هم که درباره حسادت است به دل مخاطب نمی شیند بلکه بلعکس مخاطب خیال می کند که به راحتی می توان با سم یکی به مرز مرگ رساند ویا دیگری را بی آبرو کرد!
شعله ور اثری پر دیالوگ است، واگر دیالوگ نبود، به سمت تک گویی درونی مستقیم می رود، مسئله ای که باعث می شود مخاطب حتی یک لحظه هم فرصت ارتباط گیری  با تصویر را نداشته باشد تا کمی با فضای فیلم همراه شو، متن هایی که هیچ سازگای با چهره و احساس بازیگر ندارد، زیرا مشخص است که متن ها بعد از ضبط پلان نوشته شده است، اما تک گویی درونی یا همان نریشن زمانی کاربرد دارد که تصویر در بیان احساس ناقص و الکن باشد اما نعمت اله در همین اثر چندین بار قدرت تصویر را نشان می دهد مانند جان کندن مرغ ها که در زمان مناسبی به تصویر کشیده می شود، موقعیتی که فرید در حال سقوط به سراشیبی نابودی است ویا نمای سیگار کشیدن در میان کانکس ها که به خوبی ابهت او را نمایان می کند.
در هر حال مخاطب با  اثری کند اما در یک جهت روبه رو می شود، اما ایکاش مقداری از اغراق داستان کاهش پیدا می کرد و یا به این مقدار متکی به دیالوگ نبود، تا شاید کارگردان می توانست به یک موضوع مناسب حال جامعه بپردازد.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.