به گزارش سینماپرس، وقتی نام فیلم، به نام شخصیت اصلی او محدود می شود، از همان ابتدا می شود فهمید با اثری خاص و لایه لایه مواجهیم. «امیر»، تصویری کلی از زندگی یک مردِ مجردِ ایرانی است که یک تنه بار اطرافیانش را به دوش می کشد.
لایه های «امیر» اگر چه به کندی باز می شوند و تحمل نیمه اول فیلم را مشکل می کنند اما سکانس های پایانی و خصوصا پلان آخر با حضور اردلان (با بازی آرتین گلچین) این ضعف ها را جبران می کند.
قاب بندی تصویر در «امیر» هم از جمله چالش هایی است که برای برخی چشم نواز و برای برخی دیگر، روی اعصاب است. ادیب سبحانی (مدیر فیلمبرداری) به احتمال زیاد با ایده نیما اقلیما (کارگردان) به این نتیجه رسیده تا شخصیت ها را در حاشیه های بیرونی کادر قرار دهد و سهم بیشتر تصویر را به فضا و محیط بدهد.
حتی در پلان هایی که دو نفر در اتومبیل در حال حرکتند هم (جز در یک پلان که قرار است دلدادگی امیر به غزل نمایش داده شود) تصاویر افراد جدا شده و کات به کات نمایش داده می شود. این ترفند البته به خوبی توانسته انفصال و جدایی بین افراد را نشان دهد.
میلاد کی مرام که کارنامه پر فراز و نشیبی داشته، امسال فقط در «امیر» حضور دارد و اقلیما توانسته به خوبی از او بازی بگیرد. کی مرام در «امیر» بیشترین سهم و حضور را دارد و یک دستیِ حس و حال او در کل فیلم و حفظ راکورد حالات و سلوکش می تواند او را به یکی از شانس های نامزدی بهترین بازیگر نقش اول مرد، تبدیل کند.
«امیر» داستان امیر (با بازی میلاد کی مرام) را بیان می کند که از دو جهت، تحت فشار است. دوستش علی (با بازی سید مصطفی قدیری) از گرگان به او پناه آورده تا جلوی رفتن همسر مطلقه اش «غزل» (با بازی بهدخت ولیان) به همراه پسرش اردلان (با بازی آرتین گلچین) را بگیرد. از سوی دیگر ریما، خواهرِ امیر (با بازی سحر دولتشاهی) و پدر و مادرش (با بازی سیدوحید منافی و روشنک سه قلعگی) قرار دارند. ریما مشکل روانی دارد و با پدر و مادرش رفتارهای خاص و آزاردهنده ای بروز می دهد. امیر در این میانه، سنگ صبور همه است اما طرف هایش را بیشتر از هر چیز با سکوت، همراهی و هدایت می کند. در سوی دیگر، جبرئیل (با بازی هادی کاظمی) سرایدار ساختمان است و حضورش بیشتر از هر چیز، قرار است لحن فیلم را از تلخی آزار دهنده، رها کند. خانم سمسار که در ساختمانِ محل زندگی امیر، آرایشگری می کند هم تلاش دارد هر روز امیر را در آسانسور ببیند و راهی به احساس او باز کند که بی نتیجه می ماند.
امیر، بنا دارد نشانه ای از مردِ قوی و استواری باشد که این روزها نمونه اش را به راحتی نمی شود در اطرافمان پیدا کنیم. مردی که سوز دارد اما دود ندارد. اما اینکه چقدر به این هدف می رسد یا نه را باید در زمان اکران عمومی و با نظرات مردمی سنجید.
نیما اقلیما
اگر چه سکانس دخمه و صدایِ روی اعصاب چند ساز، وصله ی نچسب «امیر» است اما نمی شود از سکانس آخر آن که اردلان از امیر، طلبِ سیگار می کند گذشت. جواب هوشمندانه امیر به اردلان و ری اکشن اردلان در نحوه به دست گرفتن چوب شور، نقطه طلایی و پایانیِ «امیر» است.
*میثم رشیدی مهرآبادی
ارسال نظر